انور خامهای: مردم از دولت موسوی راضی بودند، ميرحسين نمیتواند با شکل سابق اقتصاد را اداره کند، ايلنا
- بعيد است اصولگرايان روی احمدینژاد اجماع کنند
تهران- خبرگزاری کار ايران
انور خامهای از آخرين بازماندگان گروه معروف "۵۳ نفر" است که با پيروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷، به اقامت اجباری خود در خارج کشور پايان داد و به ايران بازگشت. وی که دانشآموخته دکترای اقتصاد است، از سالهای بعد انقلاب، در ايران اقامت داشته است. دکتر خامهای در گفتوگو با "ايلنا"، به استناد خاطرات و مشاهدات خود، به ارزيابی عملکرد کارنامه آخرين نخست وزير و نامزد احتمالی دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری ايران در دوران جنگ میپردازد.
با توجه به احتمال حضور ميرحسين موسوی، آخرين نخستوزير ايران در دهمين انتخابات رياست جمهوری، عملکرد دولت ايشان را در سالهای جنگ، چطور ارزيابی میکنيد؟
با وجود مشکلاتی که در آن دوره وجود داشت، به نظر من عملکرد دولت ايشان مطلوب بود. در آن سالها جنگ تحميلی لطمات زيادی را به کشور و نظام تازه تشکيل شده جمهوری اسلامی وارد کرده بود، اما با وجود اين شرايط سخت، روی هم رفته عملکرد اقتصادی و اجتماعی دولت مهندس موسوی فهميده و سنجيده بود.
يکی از ويژگیهای دولت مهندس موسوی، مساله توزيع يارانهها در ميان مردم بود، سياستی که امروز دولت نهم برای هدفمند کردن آن عزمی جدی دارد. شيوه توزيع يارانهها در سالهای جنگ را چطور ارزيابی میکنيد؟
توزيع يارانهها در ميان مردم، سياستی بود که پيش از دولت مهندس موسوی آغاز شده بود. اين سياست در زمان دولت موسوی گسترش يافت. در آن سالها، علاوه بر قند و شکر و روغن يارانهای، اقلام ديگری چون شير و لبنيات، مرغ و گوشت قرمز نيز به صورت کوپنی ميان مردم توزيع میشد و روی هم رفته مردم از اين وضعيت رضايت داشتند.
آيا تنها دستاورد مثبت دولت ميرحسين موسوی به توزيع يارانهها محدود میشد و اين دولت هيچ دستاورد اقتصادی ديگری نداشت؟
تا آنجا که به خاطر میآورم، دولت موسوی، هيچ طرح اقتصادی خاصی را برای تصويب، به مجلس نبرد و در آن زمان و از طريق مراجع بالاتر نيز هيچ سياستگذاری خاصی در بحث اقتصادی انجام نگرفت. به طورکلی اين دولت همان رويکرد اقتصادی را که از ابتدا توسط جمهوری اسلامی آغاز شده بود، کاملتر و وسيعتر دنبال کرد و رويهم رفته مردم از اقدامات آن راضی بودند.
درباره سياستهای پولی و بانکی، يکی از ويژگیهای دولت موسوی، پرداخت سود به سپردههای بانکی بود، سياستی که در چند سال اخير برای کاهش آن اقداماتی صورت گرفته است، ارزيابی شما از سياستهای پولی و بانکی دولت ميرحسين چيست؟
خوب، بعد از پيروزی انقلاب اسلامی تمامی بانکهای خصوصی کشور دولتی شدند و اقتصاد اسلامی الگوی اقتصادی ايران شد. بر اين اساس دولت از محل سپردهها به مردم تسهيلات پرداخت میکرد و از محل سود بازپرداخت آن، درآمدی وارد خزانه (بيتالمال) میشد. البته چون در آن سالها روند صعودی تورم تازه شروع شده بود و درحد يک يا ۲ درصد بود، نارضايتیهای اقتصادی آنقدر زياد نبود.
پايين نگهداشتن و افزايش ناچيز دريافتی حقوق بگيران، بهويژه کارگران يکی ديگر از عملکردهای اقتصادی اين دولت بود؛ سياستی که تا امروز همچنان از سوی دولتهای بعد جنگ دنبال شده است. اين مساله در آن زمان تا چه اندازه بر زندگی مردم تاثيرگذار بود؟
گفتم که در آن زمان دولت به دنبال گسترش و توسعه سياست توزيع يارانهها بود. در مجموع به دليل اقدامات انجام شده، دريافتی مزدبگيران با هزينههای آنها برابری میکرد و نارضايتی آنقدر وجود نداشت. البته فراموش نکنيم دولت در آن سالها درگير جنگ بود و نه تنها بخش قابل توجهی از درآمدهای دولت صرف هزينه جنگ میشد، بلکه مردم نيز با تمام قوا از دولت حمايت میکردند.
البته اين در شرايطی بود که وضع اقتصادی بازنشستگان، بهويژه بازنشستگان عالیرتبه اداری، نظامی و دانشگاهی چندان مطلوب نبود، زيرا بعد از انقلاب اشل حقوقی تمامی بازنشستگان تا سقف ۸ هزار تومان تعيين شد. خود من تا پيش از انقلاب به عنوان عضو بازنشسته هيات علمی دانشگاه، ماهيانه ۱۴ هزار تومان دريافتی داشتم که بعد از انقلاب اين مبلغ با حذف ماليات به کمتر از ۸ هزار تومان تقليل يافت و اين کاهش مستمری در بود که افزايش هزينههای روزمره زندگی کمکم شروع میشد.
در آن سالها به سبب جنگ و مشکلات ناشی از آن دولت چگونه از عهده هزينههای خود برمیآمد؟
برای اظهارنظر در اين مورد بايد به اطلاعات و گزارشهای آماری مراجعه کرد. در آن سالها يکی از نشريهها گزارشی را چاپ کرد که بر اساس آن درآمد دولت در سالهای جنگ (۶۸-۶۲) به طور منظم در هر سال افزايش میيافت.
با توجه به مشکلاتی که در راه فروش نفت در آن سالها وجود داشت، محل اين درآمدها از کجا بود؟
در آن سالها به دليل ناامنی که جنگ تحميلی در منطقه خليجفارس ايجاد کرده بود، فروش نفت برای ايران با مشکل روبرو بود و طبيعی است که اين همه درآمدها نمیتوانست از فروش نفت به وجود آمده باشد. بخش قابل توجهی از اين افزايش درآمد به سود کارخانجات و تجارت خارجی برمیگشت. فراموش نکنيم تا پيش از انقلاب کارخانجات و صنايع پتروشيمی در اختيار بخش خصوصی وابسته به دربار بود که با سقوط رژيم شاه از سوی دولت ملی اعلام شد و منافع آن وارد خزانه دولت شد. از سوی ديگر در سالهای جنگ با وجود حضور کشاورزان در جبهههای جنگ، توليدات کشاورزی ايران در حد مطلوبی بود؛ به طوری که در اين سالها نه تنها نيازی به واردات گندم و خواربار مصرفی نداشتيم، بلکه در زمينه صادرات محصولات کشاورزی و دامی نيز درآمدزا بوديم.
با اين اوصاف، آيا ميرحسين موسوی در صورت پيروزی در انتخابات رياست جمهوری میتواند به همان شکل سابق کشور را اداره کند؟
قطعاً نمیتواند. امروز از نظر جمعيت، مسائل اقتصادی، نيازهای اساسی و شرايط اجتماعی در وضع ديگری هستيم و مسلماً نمیتوان با توزيع يارانهها کشور را اداره کرد. برای اداره کشور بايد يک تيم کارشناسی شرايط را ارزيابی کند تا بر اساس آن شيوه اداره کشور معين شود.
با اين پيشينه مثبتی که به نظر شما از دولت ميرحسين موسوی در اذهان مردم است، در صورت قطعی شدن کانديداتوری ايشان، شانس پيروزی وی در انتخابات دهمين دوره انتخابات چقدر است؟
در سال ۸۴ و جريان انتخابات نهمين دوره رياست جمهوری، من در مقاله تحليلی که در نشريه چشمانداز ايران و روزنامه شرق چاپ شد. دليل شکست اصلاحطلبان را فقدان اتحاد بر سر کانديدای واحد اعلام کردم.
اگر گروههای اصلاحطلب بر روی يک کانديدای واحد به اجماع نرسند ممکن است از اصولگرايان دوباره شکست بخورند، حتی اگر برنامه آنها برای اداره کشور جامع و کامل باشد.
يعنی شما معتقديد، اجماع گروههای سياسی بر روی يک نامزد واحد بيشتر از برنامه و پيشينه عملکرد آن نامزد در پيروزی انتخابات مؤثر است؟
طبيعی است که اختلاف نظر ميان اعضای يک گروه هماهنگ به شکست آن گروه در فعاليتهای انتخاباتی منجر میشود. يادمان باشد در مقابل چند دستگی اصلاحطلبان، آقای احمدینژاد با اتحاد گروههای اصولگرا پيروز شد.
عملکرد اقتصادی دولت نهم را چطور ارزيابی میکنيد؟
از نظر فعاليتهای اقتصادی چندان با اقدامات دولت نهم موافق نيستم. به طور کلی اقدامات اقتصادی اين دولت را به دو گروه میتوان تقسيم کرد؛ نخست اقداماتی که دولت در چارچوب وظايف قانونی خود انجام میدهد و ديگری اقدامات اصلاحی که اين دولت با جمعآوری اطلاعات اقتصادی مردم به منظور هدفمند کردن يارانهها انجام داد. صرفنظر از اينکه اقدام اخير به آمارگيری شباهت داشت. به نظر من اقداماتی چون خصوصیسازیهای اين دولت و وعدههايی که در مورد تخصيص اعتبارات جديد در سفرهای استانی داده میشود، سبب افزايش تورم شد.
به نظر من اگر دولت به جای وعده اختصاص اعتبارات مالی جديد، اين اعتبارات را پرداخت میکرد، آثار تورمی کمتری را مشاهده میکرديم، زيرا همواره اين وعدهها مورد سوء استفاده سودجويان قرار می گيرد.
با اين توصيف شانس پيروزی دوباره احمدینژاد در انتخابات پيشرو چقدر است؟
هر چند اگر اصلاح طلبان دوباره به اجماع نرسند، شانس پيروزی گروههای اصولگرا بيشتر است، اما به دليل انتقاداتی که به سياستهای اقتصادی دولت نهم وارد است، بعيد است گروههای اصولگرا بر روی احمدینژاد اجماع کنند.
گفتوگو: پانيد فاضليان