پنجشنبه 6 فروردین 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

تاوانی که فعالان حقوق بشر می پردازند، سایت پژواک حقوق بشر

امید رضا میر صیافی، وبلاگ نویس و روزنامه نگار جوان در زندان اوین درگذشت. این وبلاگ نویس زندانی که از ماه گذشته برای تحمل دو سال ونیم زندان ایام محکومیت خود، راهی زندان اوین درتهران شده بود، به دلیل فشار روانی وارده وعدم دریافت کمکهای پزشکی به موقع با توجه به شرایط وخیم روحی خود، راهی بهداری زندان شد و پس از ساعتی جان خود را از دست داد. تا پرونده مرگهای مشکوک زندانیان تا آخرین روزهای سال ۱۳۸۷ ادامه یابد.
میر صیافی به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی وتوهین به آیت الله خمینی و خامنه ای به زندان محکوم شده بود. درحالیکه بیشترین مقالات وی به موسیقی و فرهنگ اختصاص داشت. گزارشگران بدون مرز در این رابطه خواستار تشکیل کمسیون مستقلی برای روشن شدن علت و چگونگی مرگ این وبلاگ نویس هستند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


این حادثه در حالی رخ داد که قبل از وی، امیر حشمت ساران نیز در زندان به طرز مشکوکی در گذشته بود. امیرحشمت ساران درسال ۸۲ به دلیل تشکیل گروهی به نام جبهه اتحاد ملی بازداشت، ودر دادگاه انقلاب کرج، به تحمل ۷ سال حبس تعزیری محکوم شد. وی قبل از آن به دلیل شرکت در تجمع اعتراض آمیز در برابر هتل لاله تهران از سوی دادگاه انقلاب به ۸ سال حبس تعلیقی محکوم شد که با تبدیل حکم تعلیقی خود به حکم تعزیری در مجموع به تحمل ۱۶ماه حبس محکوم شد. وی در روز ۱۵ اسفندماه در پی بروز عارضه سکته مغزی به بیمارستان رجایی شهر کرج انتقال یافت و در روی تخت بیمارستان در حالیکه دستانش با دستبند به دستگیره تخت قفل شده بود به کما رفت و در پی آن جان سپرد.

این حادثه این سوال را در اذهان قوت بخشید که براستی این افراد به چه دلیلی هر روز یکی پس از دیگری در زندان ها فوت می شوند؟ افرادی چون زهرا کاظمی، زهرا بنی یعقوب،ابراهیم لطف االهی ، اکبر محمدی، ولی الله سیف مهدوی و علیرضا رجبی که در زندانها فوت کردند. و در نهایت هم معلوم نشد که برسر این افراد چه بلایی آمده است؟

این درحالی است که حق حیات، طبیعی ترین حق انسانی است. سازمان زندانها به عنوان مقام مسئول وحافظ جان زندانیان، می بایست در جهت سلامت روانی و جسمانی زندانیان تلاش کند. چراکه مسئول مستقیم جان زندانیان است. این سازمان باید به مقامات قضایی داخلی و سازمانهای حقوق بشر بین المللی پاسخ گو باشد.

وضعیتی که امروزدر زندانها، مبنی بر عدم امنیت جان زندانیان سیاسی وجود دارد، نشانگر اوضاع بحرانی و اسفناک حقوق بشر در ایران است. وضعیت بحرانی نهادهایی که باید در خدمت حقوق بشر و امنیت شهروندان بر اساس شرح وظایف خودشان بوده ولی در جهت نفی حقوق انسانها آگاهانه گام برمیدارند. آنچه بدیهی است این است که موازین و استانداردهای حقوق بشرتوسط سازمان زندانها رعایت نمی شود، این سازمان به سلامت جامعه، کرامت و ارزش انسانها توجهی نمی کند.

فوت مشکوک دکتر زهرا بنی یعقوب (تنها کمتر از ۲۴ ساعت بعد از بازداشت)، ازجمله اعدامهای خاموشی است که صورت گرفت. مثال دیگر قتل زهرا کاظمی روزنامه نگار ایرانی – کانادایی بود که براثر ضربه مغزی جان سپرد. در حال حاضرسعید درخشندی در وضعیت نامناسبی بسر می برد. وی بارها درخواست مرخصی برای معالجه در بیرون زندان را به مسئولین ارائه داده است. همچنین منصور اسانلو نیز بیمار است.و بارها تقاضای مرخصی برای درمان کرده است .
فعالین حقوق بشر نگران جان دانشجویانی هستند که در زندان بسر می برند.

دانشجویانی چون عباس حکیم زاده، مهدی مشایخی، نریمان مصطفوی، احمد قصابان ، مجید توکلی، ناصر ترکمان، کوروش دانشیار، حسین ترکاشوند، اسماعیل سلطان پور، محمد پور عبدالله، علی رضا داوری، ساناز الله یاری، نسرین روشنایی، مریم شیخ، ارسلان صادقی، امیر حسین محمدی فر و عالیه اقدام دوست و بسیار دیگری از زندانیان که با وضعیت پیش آمده در وضعیت خطرناکی قرار داشته و ممکن است هرکدام قربانی بعدی این اعدامهای خاموش باشند. مرگ رازآلود اکبر محمدی، دانشجوی ، که پیش از مرگ در اعتصاب غذا بسر می برد نیز از این دست از اعدامهاست. معاون دادستان تهران آقای سالار کیا در رابطه با مرگ وی گفت: او براثر فروکش کردن فشار خون و سکته ناشی از اعتصاب غذا جان سپرد ولی هرگز صحبتی از مسئولیت خود در حفاظت از جان وی بیان نکرد. مسئولیت خود و مسئولین سازمان زندانها در حفاظت از جان وی بیان نکرد. در باره فیض الله مهدوی ۲۸ ساله باید گفت درحالیکه قبلاخبر ازسکته او داده بودند، ادعا کردند که این زندانی سیاسی در دستشویی زندان خودکشی کرده. درخصوص مرگ مشکوک ابراهیم لطف اللهی دانشجوی سنندجی در زندان اطلاعات، بازپرسان پرونده ادعا کردند که او در سلولش (که یک سلول امنیتی است که ۲۴ ساعته بوسیله نگهبان سرکشی می شود) خود کشی کرده است. پزشک قانونی در گزارشی، ضمن اشاره به شکنجه وی، تایید کرد که شکستگی بینی و جمجمه ابراهیم پیش از مرگش اتفاق افتاده بود.

در اکثر موارد ماموران امنیتی از ترس برملا شدن شکنجه، جسد افراد را دفن کرده اند. زهرا بنی یعقوب، پزشک جوانی که به همراه نامزدش در پارک قدم می زد، قربانی دیگری است که بوسیله نیروهای امر به معروف و نهی از منکر بازداشت و زندانی شدو درنهایت گفته شد که در سلول خودکشی کرده است! درحالیکه مسئولان حتی حاضر نشدند لباسهای اورا تحویل خانواده اش دهند!
درنهایت سوال اینجاست که اگر سازمانهای فعال حقوق بشر نسبت به جان زندانیان سیاسی حساسیت بیشتری به خرج می دادند و از دولت جمهوری اسلامی می خواستند که به تعهدات بین المللی خود عمل کند آیا تا به این حد شاهد مرگ زندانیان بودیم؟ آیا اگر گروههای سیاسی داخل نظام نسبت به اجرای حقوق شهروندی زندانیان سیاسی به حکومت هشدار می دادند حداقل جان برخی ازقربانیان حفظ نمی شد؟ مطالبه حقوق شهروندی کمترین خواسته ای است که از سازمانهای حقوق بشر و گروههای سیاسی انتظار می رود.

بدون شک حکومت در پی این اعدام های خاموش اهداف مختلفی را پیگیری میکند از جمله ترساندن و ایجاد رعب و وحشت میان فعالان سیاسی ،اجتماعی تا دایره عمل و فعالیت آنها را محدود کرده و هزینه فعالیت اجتماعی را برای آنها افزایش دهد و به همین دلیل فعالان حقوق بشر باید همه جانبه از حکومت ایران بخواهند در جهت حفظ جان زندانیان تلاش نماید.





















Copyright: gooya.com 2016