تبيين وضعيت امروز ايران و دلايل حمايت از ميرحسين موسوی، گزارش کامل سخنان علی رضا علوی تبار در نشست جبهه مشارکت، حسين نورانی
گزارش کامل صحبت های دکتر علی رضا علوی تبار در نشست روز يکشنبه ۲۰ ارديبهشت جبهه مشارکت با عنوان "اصلاحات و انتخابات دهم" را که در رسانه های رسمی ممکن است با سانسور مواجه شوند در پی آورده ام. در اين نشست علوی تبار از موضع سياسی، اجتماعی و اقتصاد سياسی به تحليل شرايط پرداخته و دلايلی را که به ترجيح مهندس موسوی در بين کانديداهای موجود می انجامد را تبيين کرده است.
علیرضا علوی تبار گفت: مجموعه مسايلی که در کشور با آن مواجهيم و شناختی که از کانديداهای موجود داريم مرا قانع می کند که از بين دو کانديدای خوب اصلاح طلبان از آقای مهندس موسوی حمايت کنم.
اين روشنفکر دينی و تحليلگر برجسته سياسی که روز يکشنبه در سلسله نشست های "تغيير سازنده با انتخابات دهم" با موضوع « اصلاحات و انتخابات دهم» در جبهه مشارکت ايران اسلامی سخن میگفت، اظهار کرد: به نظرم میآيد برای فتح باب و شروع گفتوگو بايد به چند نکته توجه کنيم. نکته اول اين است که هدف نهايی اصلاحات چيزی جز دموکراتيککردن کامل فضا نيست؛ بنابراين اين هدف نبايد فراموش شود، اما بايد توجه کرد که در هر مرحله بايد چه راهبرد و تاکتيکی را اتخاذ کنيم که اين امر به مشکلات و ظرفيتهايی که ما با آنها روبرو هستيم بستگی دارد؛ يعنی ضمن اينکه هدف غائی را نبايد گم کنيم دليلی ندارد در هر مرحله مثل مراحل قبل عمل کنيم؛ چون در هر مرحله تحولات رخ میدهد و مسائل تازهای پيش میآيد.
وی که همچون هميشه بحث خود را به نحوی منظم و دسته بندی شده ارايه می کرد در ادامه با طرح اين پرسش که "بعد از گذشت چهار سال از دولت فعلی ما در چه وضعيتی قرار داريم؟" در پاسخ آن به بيان ۸ سرفصل در تبيين اين وضعيت پرداخت و گفت: اولا ما در حال حاضر با عدم توازن در بازار کار، تعهدات خارجی، بودجه دولت، بازار پول، بازار مالی و سرمايهگذاری مواجه هستيم، البته هيچ کدام از اين عدم توازنها تازه نيست و در اين دولت رخ نداده، ولی بدون استثناء همه¬ی اين مسائل و مشکلات به واسطهی برخی اشتباهات در دولت فعلی تشديد شده است.
او دومين موضوع را "ايجاد قشر جديد تحتالحمايه در سالهای گذشته خواند" و گفت که با استفاده از پول نفت و خاصه خرجی ها از کيسه ملت در تلاش بودهاند اين گروه ثروتمند جديد را پشتيبان سياسی خود کنند .
سومين مولفه ای که علوی تبار به آن اشاره کرد گرايش شديد به نظامی گری به عنوان يک ايدئولوژی و مدل حکومت کردن بود. او با تاکيد بر تفاوت بين نظامی گری به عنوان يک مشی با تقويت نظاميان و يا قدرت نظامی تصريح کرد: ما با نظاميان يا قدرت نظامی آن هم در شرايطی که منطقه ما با آن مواجه است مخالف نيستيم اما وقتی هست که سياست و حکومت را می خواهند تابعی از نظاميان کنند. در ۴ سال اخير اين روش رشد کرده و اداره جامعه به عنوان يک پادگان تشديد شده و اين مساله حتی نسبت به دوران جنگ هم بيشتر شده است.
"تکميل چرخه های انحصار و فردی شدن قدرت در عرصه سياسی ايران" چهارمين مولفه ای بود که علوی تبار آن را تبيين کرد. او با بيان اينکه در گذشته حداقل در انتخابات ناظر و مجری متفاوت بودند تاکيد کرد: "در دوره های قبل رييس جمهور کسی بود در ميان سلسله قدرت که خارج از حکومت هم از خود هويتی مشخص و ريشه دار داشت. اما امروز يک "هيچ کس" منويات را به پيش می برد." علوی تبار اين وضعيت را قابل مقايسه با مجلس هفتم دانست، مجلسی که به بيان او برخلاف مجلس ششم که قوی ترين مجلس تاريخ ايران بوده است، به ضعيف ترين مجلس تاريخ کشور با وجود يک رييس مجلس ضعيف و "هيچ کس" تبديل شده بود.
علوی تبار اين وضعيت را در قوه قضاييه هم قابل رهگيری دانست. آنجا که اگرچه رييس فعلی قوه قضاييه به لحاظ مراتب علمی و شايد نيت های درونی از رييس قبلی آن قوی تر باشد اما به خلاف رييس قبلی آن نماينده هيچ گروه و تفکری نيست. او چنين نتيجه گرفت که اراده ای بر روی کار آمدن هيچ کس ها قرار گرفته که قدرت خودشان را تنها از کانون قدرت می گيرند.
علوی تبار ششمين بخش از توصيف ۴ سال اخير را به "انزوای روزافزون منطقه ای و جهانی کشور" اختصاص داد و با بيان اينکه در اين چهار سال هرچه بشتر شعار داديم کمتر نتيجه گرفتيم و بيشتر منزوی شديم، گفت" کاری کرديم که حتی پمپ بنزين ها منطقه هم برای ما ژست می گيرند و همه به اين نتيجه رسيده اند که وقت امتياز گرفتن از ايران است.
اين پژوهشگر اجتماعی و سياسی به تخريب سرمايههای اجتماعی در چهار سال اخير به عنوان ششمين مولفه اشاره کرد و گفت: بعد از جنگ عدهای همه را تخريب میکردند و میگفتند ما میتوانيم سلامت انقلاب را حفظ کنيم و سلامت انقلاب را به عرصه سياست برگردانيم، عدهای نيز به آنها اميد بسته بودند و اکنون آنها امتحان پس دادهاند؛ زيرا در دوره آنها خلاف آنچه بايد، اتفاق افتاد. از طرفی آنقدر دروغ ترويج شده که ديگر کسی به کسی اتکا نمی کند و به عنوان نمونه با کمال پررويی شکست ها را پيروزی جلوه می دهند.
علویتبار همچنين آنچه را گسترش غلو، عوامزدگی و فرقهگرايی و انتشار آن از طريق برخی تريبونهای رسمی خواند به عنوان هفتمين مولفه مورد انتقاد قرار داد و بيان داشت: ما در گذشته هم اغراق و قشری گری را در مورد اشخاص يا در حوزه باورهای دينی داشته ايم اما اين پديده که صدها بار از غربزدگی بدتر است را برای اولين بار از سوی سخنگويان رسمی دولتی مشاهده می کنيم.. قبلا دولت در برابر اين کارها حداقل سکوت می کرد اما الان سخنانی از اين تريبون ها مطرح می شود که در جاهايی همچون اهل سنت ايجاد مساله می کند.
وی در بيان هشتمين و آخرين مولفه توصيف آنچه در چهار سال اخير رخ داده به اين که قواعد بازی مسالمتآميز در کشور ما تضعيف شده است اشاره کرد و گفت: "هر بازی از جمله بازی سياست بايد از قواعدی پيروی کند، ولی متاسفانه اين طور نيست. ما به سمتی میرويم که عرصهی سياسی کشور عرصه رفتارهای غير قابل پيشبينی شده و اگر اين روند ادامه پيدا کند، اين مساله فزاينده میشود و به يک نقطهی غيرقابل کنترل میرسد " و همان تعبير هميشگی خود را به کار برد که "در ايران سياست ورزی اصلاح طلبانه شبيه بازی شطرنج با گوريل است."
علویتبار افزود: اکنون ما مشکلات فراوانی داريم و بايد به دنبال نيرويی بگرديم که متفاوت از نيرويی باشد که در يک مقطع خاص به دنبال آن بوديم چرا که ديگر با يک نيروی اقتدارگرای محض مواجه نيستيم که در برابر آن تنها بر دموکراسی خواهی تکيه کنيم.
او با بيان اينکه نيرويی که در شرايط کنونی میتواند حرکت کند بايد دارای چند ويژگی باشد، گفت: يکی از مهمترين ويژگیها اين است که بايد نسبت مشخصی با انقلاب اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی داشته باشد. گفتمان انقلاب اسلامی از سال ۵۷ در نزد برخی جامد ماند و تکان نخورد. برخی اين گفتمان را به انحراف کشيدند و آن را مثل يک کاريکاتوری کردند که برخی ابعاد در آن هزار مرتبه بزرگتر شده است؛ در واقع برخی از بخشهای اين گفتمان را بسيار بزرگ کردند و برخی نيز از اين گفتمان خارج شدند. اما گروه چهارمی گروهی نيز بودند که به تکامل اين گفتمان و بازسازی آن با شرايط جديد معتقد بودند.
علوی تبار با تاکيد بر اينکه ما بايد در اين انتخابات به دنبال کسی باشيم که نسبتش با گفتمان انقلاب اسلامی مشخص باشد، گفت: در واقع کسی در اين شرايط موفق است که تکامل اين گفتمان را قبول داشته باشد.
او در بيان دومين مشخصه کانديدای مطلوب در شرايط حاضر گفت: فردی را بايد انتخاب کنيم که بتواند انضباط شديد مالی و اقتصادی در کشور برقرار کند و به ريخت و پاشهای بیاندازه پايان دهد تا به دولتی که به پول نفت متکی است بفهماند که هر ريالی بايد با حساب و روی برنامه هزينه شود. در واقع اين فرد بايد انضباط را به اقتصاد ايران برگرداند.
اين فعال سياسی ادامه داد: ما منابع زيادی داريم ولی ملت ثروتمندی نيستيم؛ چرا که ملتی ثروتمند است که بتواند از منابع خود به نحو احسن استفاده کند. ما بايد توجه داشته باشيم که بالقوه ثروتمند هستيم ولی در واقع فقير هستيم؛ چرا که از منابع موجود در کشور به نحو احسن استفاده نمیکنيم.
اين فعال سياسی در بيان سومين شاخصه کانديدای مطلوب گفت که بايد کسی را انتخاب کنيم که رفتارش قابل پيشبينی باشد، و ادامه داد: در واقع فرد مورد نظر ما بايد رفتارش هم برای مخالفان و هم برای طرفداران و هم از نظر بينالمللی قابل پيشبينی باشد؛ افرادی که پيشبينی پذير نيستند میتوانند در يک طيف وسيع در جامعه نوسان ايجاد کنند. اينگونه افراد نمیتوانند سرمايه اجتماعی جامعه را به نحو مناسب جلب کنند و به جامعه برگردانند.
او "توانايی مقابله مشروع و مقبول با نظامی گری" را به عنوان چهارمين شاخص بيان کرد: "نظامی گری غولی است است که وقتی از چراغ بيرون آمد سخت است که به چراغ برش گرداند. ما فردی را می خواهيم که بدون اتهام مخالفت با قدرت نظامی يا نظاميان، نظامی گری را کنترل کند.
علوی تبار "داشتن هويت مستقل از قدرت حاکم" را به عنوان پنجمين شاخص کانديدای مطلوب بيان کرد و گفت:کسانی که اين هويت را ندارند در خطر وصل و تبعيت محض از قدرتند. نيروی مخالفی که باهويت است ترجيح دارد بر موافقی که هويت ندارد.
اين کارشناس سياسی ششمين شاخص مطلوبيت کانديدا برای اصلاح طلبان را "اعتمادآفرينی و ترميم سرمايه های اجتماعی" عنوان کرد و ادامه داد: نيروی مسوول در عرصه سياست بايد منافع ملی را به منافع خرد و گروهی ترجيح دهد. ما ممکن است در برخی مقاطع به کمتر از دموکراسی تن دهيم تا مشکلات فوری ترمان حل شود.
اين فعال سياسی همچنين اظهار کرد: با توجه به وضعيت دشواری که با آن روبرو هستيم بايد تصميم انتخاباتی خود را اتخاذ کنيم و در مجموع افرادی که در جريان اصلاحطلب کانديدا هستند بايد فردی را انتخاب کنيم.
وی با بيان اينکه اصلاحطلبان بايد به کار جمعی برای پيروزی در انتخابات توجه داشته باشند، افزود: سياست کار جمعی است و هر چه جمعیتر رفتار کنيم تصميم و سياستی که اتخاذ میکنيم، عقلانیتر است. سياست فردی، سياست عاطفی است و سياست عقلی، سياست جمعی است. در سياست جمعی به ظرفيتها و تفکرات مختلف توجه میشود.
علویتبار با حمايت از ميرحسين موسوی اظهار کرد: البته حمايت از ميرحسين موسوی به معنی نفی خوبی ديگر کانديدای اصلاحطلب نيست، ولی ويژگیهايی که من عرض کردم در مهندس موسوی هست؛ گرچه ممکن است ايشان سقف خواستههای ما نباشد، ولی خروج از وضعيت فعلی با انتخاب ايشان ميسر میشود.
در ادامه علوی تبار در پاسخ به پرسشهای حاضران گفت: ما برای مبارزهی سياسی به ابزار نياز داريم و از جمله اين ابزارها رسانه است. ما فاقد رسانه هستيم؛ رسانهای که به وسيله آن بتوانيم با مردم ارتباط برقرار کنيم.
وی همچنين ابزار ديگر برای مبارزه سياسی و رسيدن به اهداف را داشتن تشکيلات سازماندهی شده برشمرد و افزود: يکی از راههای مناسب تبليغ گفتوگو با افراد است و اينکه ما با گفتگو با افراد آنها را قانع کنيم که در انتخابات شرکت کنند و به کانديدای مورد نظر ما رای دهند. مثلا ما میتوانيم يک ليست چندين نفره از همسايگان و فاميل و اطرافيان خود در نظر بگيريم با آنها گفتوگو و آنها را ترغيب به شرکت در انتخابات و دادن رای به کانديدای مورد نظرمان بکنيم؛ اينها بیتاثير نيست.
علویتبار همچنين گفت: مردم ما عقلايی تصميم میگيرند به شرطی که هزينهها و فايدههای آن را خوب بشناسند و تبيين اين مساله بر عهده روشنفکران است.
وی همچنين اظهارکرد: يکی ديگر از ابزارهای مهم برای مبارزه سياسی، ثروت و امکانات مادی است.
علوی تبار در پايان گفت: شعاری که اين روزها شاهد هستيم در کشور مطرح میشود اين است که مثلا کانديداها دارای برنامه باشند؛ در صورتی که به نظر من اين مساله موثر نيست، که کانديداها دارای يک برنامه دقيق باشند؛ چرا که داشتن يک برنامه دقيق نيازمند در اختيار داشتن سازوکارهايی است و اينکه يک برنامه کاملا مرتبط به يکديگر را تنظيم کند که اين در حال حاضر امکانپذير نيست. ما بايد از کانديداها انتظار داشته باشيم قواعد و راهنمای سياستگذاری و خط مشیشان را تبيين کنند.
[از وبلاگ هبوط ناتمام]