گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
18 خرداد» انتخابات ايران از منظر گروههای هوادار تحريم، گزارش ميرعلی حسينی از نشست بروکسل، راديو فردا18 خرداد» رييس ستاد انتخابات کشور: نتيجه نهايی ظرف ۲۴ ساعت اعلام میشود، ايسنا 17 خرداد» حضور گسترده لبنانیها در انتخابات سراسری، بی بی سی 16 خرداد» شب های انتخاباتی تهران، رضا محمدی 16 خرداد» شرایط ناگوار و غیر دموکراتیک، گفت و گوی سایت خرابات با بابک احمدی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! گزارش های انتخاباتی نشريه دانشجويی بذر-هفته اول و دوم تبليغات از وقتی که کانديداها به طور رسمی اعلام شدند و تبليغات شروع شد بازار بحث و گفتگو هم ميان مردم شروع شد. بسياری از جوانها با بستن پارچه سبز به دستهاشان و يا انداختن شال سبز حمايتشان را از موسوی نشان دادند. حاميان کروبی از رنگ ياسی و حاميان احمدی نژاد از رنگ سياه استفاده کردند. هر جا که می رويم از تاکسی و اتوبوس و مترو و کنار خيابان بحث انتخابات است. اکثريت کسانی که بحث می کنند، حتی آنهايی که روبان سبز دارند معتقدند که می دانيم که انتخاب بين بد و بدتر است وموسوی هم فرد مورد نظر ما نيست اما برای اينکه احمدی نژاد نشود رای می دهيم.
اون جواب داد: قراره بشه مثل ترکيه و بقيه کشور های عربی. قراره حجاب اختياری بشه! من که از تعجب چشمام گرد شده بود داشتم فکر می کردم که چرا مردم انقدر جو گير شدن. اون فقط گفته می خوام گشت ارشاد رو بردارم که اونم تازه انگار پشيمون شده چونکه ازش ديگه حرفی نمی زنه. مگه ميشه حجابی رو که ۳۰ سال به خاطرش مردم رو سرکوب کردن به اين راحتی بردارن.
۱۴ خرداد: مناظره موسوی و احمدی نژاد شبی که مناظره بود خيليها با اطلاع قبلی مشتاقانه نشسته بودن و گوش می دادن. چون از ماهها قبل کرکری خوندن کانديداهای مختلف عليه هم در روزنامه ها و سخنرانی ها شروع شده بود. فردای مناظره بحث خيلی خيلی داغ شده بود. حتی خيلی از کسانی که در سياست اصلا نبودن هم توجهشون جلب شده بود. احمدی نژاد افشاگری های تندی عليه موسوی و خاتمی و رفسنجانی و خيليهای ديگه کرد و موسوی اصلا نتونست از پسش بر بياد و احمدی نژاد بسيار فريبکارانه افشا گری کرد به طوريکه تونست نظر خيليها رو از کانديداهای مورد نظرشون بر گردونه و حتی خيليهايی که نمی خوان رای بدن، برن و رای بدن. طرفداران موسوی می گفتن: مردک احمق بی تربيت. ديدی چطوری اسم بقيه رو ميآورد. موسوی چقدر با متانت و صبوری جواب می داد. اصلا چرا اونايی که نبودن اسمشوشونو ميآورد. در حاليکه واقعيت اين بود که اين افشا گری ها تازه يک هزارم اون چيزی بود که موجود بود و ديگر اينکه موسوی چيزی نداشت که بگه و اصلا نمی تونست حرف بزنه. بعضيها می گفتن رئيس جمهوری که نتونه حرف بزنه به هيچ دردی نمی خوره. آنقدر چيز چيز کرد که اعصابمون خورد شد. صدای بوق ماشينها و شعار دادن مردم يکسره می آمد. زدم بيرون. جمعيت زيادی بود بيشتر طرفداران موسوی و احمدی نژاد بودن و يک عده هم فقط برای تماشا اومده بودن. اين شلوغيها بازتاب مناظره شب قبل بود. شعارهاشون از همه خنده دار تر بود. طرفدارای موسوی می گفتن: "يه هفته، دو هفته، محمود حموم نرفته" ، "هر کی که کم مياره، ناموس وسط مياره" ، " دکتر برو دکتر" ... طرفداران احمدی نژاد هم می گفتن "مناظره به پا شد، موسوی کله پا شد"... مردم تا ۳-۴ صبح بيرون بودن. البته انواع و اقسام پليس هم بود اما همه فقط نگاه می کردن و سعی می کردن خيلی مودبانه و آروم مردم رو هدايت کنن که برن خونه هاشون. پيش خودم فکر کردم که می گن صبر کنيد انتخابات تموم شه يه پدری از همه تون در بياريم بعد ميفهمين معنی اين شبا رو. ۱۶ خرداد - مترو چند زن چادری در حال پخش تراکت های احمدی نژاد هستن. خيليها با تمسخر و تنفر و خيلی ها هم بی اعتنا نگاه می کنن. اينکار اينا باعث می شه که باز بحث شروع بشه. يکی ميگه من فقط برای اينکه احمدی نژاد نشه می رم رای بدم. اون يکی جواب می ده که واقعا فرقی نمی کنن. من مطمئنم موسوی هم مثل احمدی نژاده. شايدم بد تر باشه. همه شون در يک جهت حرکت می کنن. نفر اول دوباره جواب می ده آره درست می گی هر کدوم ميان که مردم رو و ثروت مملکت رو بيشتر بچاپن. نفر سوم می گه مردم آنقدر سرکوب شدن که الان شبها و به خاطر انتخابات می ريزن بيرون و احساساتشون رو خالی می کنن. ما آزادی واقعی می خوايم. اينا نمی تونن اين آزادی رو بدن به ما. معتقده اونی که بايد انتخاب بشه، شده. رای ها تاثيری نداره. نفر اول می گه اينا هميشه می رن آرشيوهاشونو در ميارن و به مردم نشون می دن و می گن ۹۹% شرکت کردن. حالا که ما رو خراب می کنن؛ پس بزار شرکت کنيم که لااقل احمدی نژاد نشه. نفر چارم می گه بزار احمدی نژاد بشه که لااقل گندهايی رو که زده جمع کنه. دوباره يکی رو می آرن و می خواد از اول شروع کنه و همه کارهای قبلی رو بخوابونه. ۱۷ خرداد – خيابان، ساعت۷ شب ۱۸خرداد – عصر جمعيت عظيمی بود. تا حالا اينجوری تهران رو نديده بودم. خيلی درهم برهم و شلوغ و البته زنده بود. مردم فرياد می زدن. شعار بود. داد و فرياد بود. همه جا از در و ديوار عکس و پوستر و ... اين چهارتا کانديد بود. جاهايی بزن بزن طرفدارا بود. و خلاصه عين قيام! اون چيزايی که از قيام شنيده و خوانده بودم را داشتم می ديدم. گزارش های ارسالی برای نشريه دانشجويی بذر Copyright: gooya.com 2016
|