اعترافات تکان‌دهنده ننه جون من، همايون حسينيان، اعتماد ملی

بالاخره پس از مدتي بررسي حرکات مشکوک ننه جون و همچنين راهنمايي يکي از صاحبنظران دلسوز، به ماهيت اصلي اين پيرزن غرب‌زده پي بردم و فهميدم که اون پارچه بستن‌ها و بيرون رفتن‌هاش از کجا آب مي‌خوره. در يک اقدام ضربتي اونو به يه بهونه‌اي کشوندم تو زيرزمين و در رو قفل کردم و بهش گفتم تا زماني که نگه از کجاها خط مي‌گيره نمي‌ذارم بياد بيرون. خلاصه پس از دو روز حبس، اين عنصر معلوم‌الحال تن به اعتراف داد. بخشي از اعترافاتش از قرار زيره:
اينجانب پس از نصيحت‌هاي فراوان برادر«نوه»، نسبت به اعمال زشت گذشته خود نادمم و اعتراف مي‌کنم که تحت تاثير يکسري جوسازي رسانه‌هاي غربي دست به اغتشاش زدم.

از کجاها دستور مي‌گرفتي؟
- از بي‌بي‌ سي و سي ان ان

نحوه ارتباط شما با اين دو شبکه چگونه بود؟
- خيلي صميمي!

يعني چه؟
- يعني اينکه يکي‌شون از دوستامه که هر روز با هم مي‌رفتيم شير مي‌خريديم و صف نون وا مي‌ايستاديم...
باز هم يعني چي؟

- در واقع «بي‌بي‌سي» خلاصه شده بي‌بي جون سيمينه! و«سي ان ان» هم اسم رمز منه.«سي» يعني تو و «ان ان» هم مخفف ننه س، يعني ننه جون تو!
چه دستوراتي مي‌گرفتي؟

- يه روز که تو مغازه سبزي‌فروشي بودم همينجوري بي‌بي‌سي بهم گفت که اول برو راي بده و فرداش هم گفت چند تا اتوبوس آتيش بزن و شيشه مغازه‌ها رو بشکون. من هم همين کارو کردم.

جريان سي‌ان‌ان چيه؟
- شب‌ها يه کسي موسوم به «کريستين» مي‌اومد تو خوابم و دستورات خرابکاري بهم مي‌داد. زباله آتيش مي‌زدم، سنگ پرت مي‌کردم، يه بار هم خودمو زدم کشتم!
در آخر چه خواسته‌اي داري؟

- از همه کساني که در اين مدت محبتشون به اين خس و خاشاک ناقابل کمک کردن که بفهمم چه موجود خودفروخته‌اي هستم کمال تشکر رو دارم و مي‌خوام که هرچه سريع‌تر با من برخورد کنند.