گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
25 تیر» سمفونی " ایکاش "های من! ... ایکاش خامنه ای ما...، محمد نوری زاد (از نویسندگان کیهان و هوادار احمدی نژاد)16 تیر» واکنش ايران به ممنوعيت حضور صدا و سيما در جلسه اتحاديه اروپا، اعتماد 15 تیر» "صداوسيما" از مجمع عمومی اتحاديه تلويزيونهای اروپا حذف شد، راديو فردا 13 تیر» ضرغامی، رييس سازمان صدا و سيما: با "فيس بوک" ، "تويتر" و "يوتيوب" نمی توان با مردم ريشه دار اسلامی مقابله کرد، ايلنا 28 خرداد» اولتيماتوم بلندگوی کودتاچيان به ملت ايران: لطفاً به شدت سرکوب کنيد! (خبر ويژه)
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! محمد نوری زاد: دست های ضرغامی (رئیس صدا و سیما) از دروغ سرشار استمحمد نوری زاد* روز سه شنبه در مطلبی تحت عنوان "داغ و پیشانی و ضرغامی ها!" نکاتی را پیرامون مدیريت صدا و سیما طرح کرده است که در زیر می خوانید: این روزها را باید فصل برگریزان امثال ضرغامی نام نهاد. برای خوب رفتن ، و برای درخاطره ها ماندن ، به بهانه های بسیاری نیاز هست. عده ای می گویند : این داغ است که می ماند. یعنی داغ است که به دلیل گداختگی اش ، پتانسیل مطلوبی برای درخاطره ها ماندن اختیار می کند. اگرچه خیزگاه این داغ نیز مهم است. داغ های فراوانی می شناسیم که از خاطره ها رفته اند. اما چگونه است که کربلا ماندنی شده؟ پس برای خوب رفتن به بهانه نیاز است. جماعتی نیز البته براین عقیده اند که چنان با خوب و بد باید تا کنی که مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند. این سخن باهمه جذابیتش از درستی تهی است. من می گویم : برای خوب رفتن ، زیستن را باید بهانه کرد . آنهایی که بهنگام رفتن ، نشانه هایی از زیستن مردمانشان را رقم زده اند ، خوب می روند. یعنی کسانی که درطول زندگیشان ، حتی بقدر برداشتن یک سنگ از پیش پای مردمان نقش داشته اند . که این سخن نیز برای خود مختصاتی دارد که به حواشی آن نمی پردازم . ضرغامی اما با همه انرژی متراکمی که برای پاکسازی صدا و سیما از بدحجابی و بی حجابی بخرج داد ، درکشاکش رفتن است و رفتنش به رفتن جنازه ای می ماند که دستش از کجاوه تابوت بیرون است تا مگر کسی خیری درآن بیفکند. دست های ضرغامی اما از دروغ سرشار است . و من مشکل ضرغامی را درهمین انبانی که باخود می برد می دانم. ضرغامی در طول این پنج سال گذشته ، فراوان به مردم دروغ گفت. من بارها او را از دروغ گویی و سانسور پرهیز داده ام . چه حضورا و چه با نگارش مکتوبات هرازگاه . ضرغامی اما هیچگاه خیرخواهی مرا باور نکرد. به او گفتم و نوشتم که سانسور را به حداقل برساند و داغ رسانه پرسانسور جمهوری اسلامی را از پیشانی اش پاک کند. قبول نکرد. به او گفتم مدیران سست و بی سواد و بی لیاقت را از گردونه صداوسیما به جای دیگری گسیل کند قبول نکرد. به او گفتم این فرسنگها عقب ماندن از مردم را با انعکاس آلام و آرزوها و خواسته های مردم جبران کند قبول نکرد. به او گفتم اسلام او اسلام جامانده در قرنها پیش است و عاجز از مواجهه با سایر نحله های فکری قبول نکرد. به او گفتم به انشقاق و گزینش مردم و برتری بخشیدن جماعت قلیل حزب اللهی ها اصرار نورزد قبول نکرد. به او گفتم در باره اجرای احکام الهی از خدا جلوتر نیفتد قبول نکرد.
آنقدر ضرغامی به مردم دروغ گفت که فاجعه انتخابات اخیر از حیثتش آویخت و او را درگردابی افکند که همان مختصر مجاهدت بالزعمش را نیز به طوفان سپرد. ضرغامی در این یک ماه گذشته با دروغ ریسمان های بسیاری ساخت و با این ریسمان ها بجای آسمان ، به قعر خاطره های تلخ مردم سقوط کرد. او فرشی از تاروپود دروغ بافت و تلاش کرد آن را با رسانه اش زیر پای مردم پهن کند . ضرغامی خواهد رفت اما با دستهای تهی از خیر . و دستهایی که از دروغ سرشارند تا همه پهنای او و گذشته او را آلوده کنند. ضرغامی خواهد رفت و درجایی دیگر به کاری دیگر مشغول خواهد شد اما باید با همین یک ماهی که دروغ های آشکار را رنگامیزی کرد آینده را سرکند. او خواهد زیست اما با تپش دروغهایی که به خورد مردم داده . و با سنگینی آوار و چهره مخوفی که از دین خدا آراسته. و با داغهایی که به این زودی ها سرد نمی شوند و ضرغامی این داغها را هرگز ندید و اصرار داشت که داغی درکار نیست. ضرغامی ها خواهند زیست اما با تبی که داغی اش را از داغ مردم به عاریت دارد.
Copyright: gooya.com 2016
|