گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
9 مرداد» همراه شو رفیق، همراه شو عزیز، همراه شو ... رضا علامه زاده9 مرداد» نقدی بر اکبر گنجی: تلقّی فاشیستی از آزادی ...، شهباز نخعی 7 مرداد» راه قانونی برخورد با سرکوبگران حاکم بر ایران، اکبر گنجی 5 مرداد» خامنه ای و احمدی نژاد: جنایت علیه بشریت، با این رژیم چه باید کرد؟ اکبر گنجی 4 مرداد» گزارش روز سوم اعتصاب غذا و تحصن در نيويورک، روزبه ميرابراهيمی، راديو فردا
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! با این رژیم چه باید کرد؟ اکبر گنجینامه نوشته شده به کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل منتشر خواهد شد تا همه ایرانیان آن را امضاء کنند. باید کاری کرد که زمامداران سرکوبگر رژیم نتوانند به خارج از ایران سفر کنند. باید کاری کرد که اگر آنها پای خود را به خارج نهند، با خطر بازداشت مواجه گردند. نباید اجازه داد که احمدی نژاد در شهریور در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک شرکت کند. تحریم کالاهای روسی و چینی، برگزاری تظاهرات در سراسر جهان در برابر سفارت خانه های این دو کشور، اجتماع انبوه در زمان اجلاس مجمع عمومی در برابر سازمان ملل و ... برخی از ارکان این طرح است
بخش سوم: اهداف و روش ها اشاره: دو یادداشت پیشین هنوز دارای ابهاماتی است که باید روشن گردد. یادداشت حاضر بدنبال روشن کردن برخی ابهام هاست. 1- مسأله اصلی،آرمان اصلی: مسأله ی تاریخی ما مسأله ی استبداد است. تاریخ بلند ما، تاریخ نظام های خودکامه بوده است. هدف و آرمان ما، گذار مسالمت آمیز ایران به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر و کثرت گرایی است. سنت و ادبیات موج سوم گذار به دموکراسی نشان دهنده ی آن است که گذار مسالمت آمیز محصول میزهای مذاکره، آشتی ملی،مشارکت همگانی، کمیته های حقیقت یاب ملی، "ببخش و فراموش کن" یا "ببخش و فراموش نکن" بوده است. اگر مردم، فعالین سیاسی و مدافعان حقوق بشر شیلی هدف خود را معطوف به اجرای عدالت و مجازات ژنرال پینوشه می کردند، گذار به دموکراسی ناممکن می شد.اپوزیسیون شیلی در میز مذاکره پذیرفت که در برابر برگزاری انتخابات آزاد، ژنرال پینوشه به مدت ده سال فرمانده کل قوا و به طور مادام العمر نماینده مجلس سنا باشد. چگونه می شد به پینوشه و کل دستگاه سرکوبگرش گفت: شما فرایند گذار مسالمت آمیز به دموکراسی و انتقال قدرت را بپذیرید، ما هم پس از پیروزی همه ی شما را محاکمه و مجازات(زندان و اعدام) خواهیم کرد؟ این داستان، داستان افریقای جنوبی، لهستان، چک و اسلواکی بود. نلسون ماندلا پس از مذاکرات طولانی و دستیابی به پیروزی، خطاب به همه ی مردم گفت:"آنچه گذشته است، گذشته است. ببخش و فراموش نکن". واسلاو هاول با تجربه ی سال ها زندان، خطاب به مردم گفت:" همه ی ما در جنایات رژیم توتالیتر مشارکت داشتیم". هاول به مردم گفت از امروز باید به فرایند خشونت پایان داد. همین داستان در لهستان تکرار شد. لخ والسا، واسلاو هاول، ماندلا، و... بدنبال دموکراسی بودند، نه انتقام و خشونت. تجربه ی گذار به دموکراسی ربع آخر قرن بیستم در پیش چشم ماست. چشم بستن بر این تجربه، فرو افتادن در دور باطل خشونت است. داستان سیراب کردن عطش انتقام را یک بار ما تجربه کرده ایم، در آن فضای به شدت رادیکال و چپ زده ی پس از انقلاب 57 ، تقاضای انسانی مهندس مهدی بازرگان در خصوص محاکمه ی عادلانه ی سران رژیم پیشین نه تنها گوش شنوایی نیافت، بلکه لیبرالی، امپریالیستی و سازشکارانه به شمار رفت. تیرباران هر روزه ی روزهای پس از انقلاب، به وسیله ی همه ی گروه ها و شخصیت های سیاسی و مذهبی تشویق می شد. این چنین بود که فرایند خشونت مهار گسیخته آغاز شد و افرادی که تا چند روز پیش در یک جبهه ی واحد در برابر رژیم ستم شاهی ایستاده بودند، به روی هم اسلحه کشیدند. آنچه پس از آن اتفاق افتاد، بنای کجی بود که بر پایه ی آن حوادث شکل گرفت. آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و عدالت، محصول انتقام و کشتار نیستند. سخن گفتن در این خصوص که چه کسی باید گاندی، ماندلا،واسلاو هاول و... باشد، تغییر محل نزاع است. برای گذار مسالمت آمیز به دموکراسی، چاره ای جز گاندی، ماندلا، و واسلاو هاول بودن وجود ندارد. آری مسأله ی ما، گذار مسالمت آمیز است، نه برپا کردن چوبه های دار. دموکراسی با "تبعیض" و "حق ویژه" ناسازگار است. نظام سلطانی تبعض گر بر دو نوع است: یکی آنکه زمامداری سیاسی را حق ویژه ی فقها می داند، و دیگری آنکه زمامداری سیاسی را حق یک خاندان می داند. چه کسی قادر است برای مدعای "حق ویژه" دلیل و برهان اقامه کند؟ اگر برابری انسان ها مبنای دموکراسی است، که هست، آیا این مدعا که یک صنف(روحانیت) یا یک خاندان با دیگران تفاوت دارند، با دموکراسی خواهی سازگار است؟ به گمان من خاندان سلطنتی انگلیس هم هیچ تفاوتی با مردم آن کشور ندارد. اگر هم مدعا این باشد که خاندان سلطنتی نماد یک ملت است، به کدام دلیل پیشینی(عقلیa priori ) یا پسینی(تجربیa posteriori) یک خاندان می تواند نماد یک ملت باشد؟ این "امتیاز" از کجا ناشی می شود؟ 2- روش ها و اهداف: آرمان گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر، آرمانی اخلاقاً قابل دفاع است. عقلانیت عملی به معنای تناسب روش ها و ابزارها با اهداف است. به تعبیر دیگر، هدف وسیله را توجیه و مجاز نمی سازد. و باز هم به تعبیر دیگر، روش ها به اهداف شکل می دهند و آن را متعین می سازند. به این دو مدعای زیر توجه فرمائید: 1-2- تحریم اقتصادی: الف- هدف ما سرنگونی جمهوری اسلامی است. ب- ما حریف این رژیم نمی شویم. ج- اگر جهان ایران را تحریم اقتصادی کند،رژیم سقوط خواهد کرد. د- مردم باید هزینه ی تحریم اقتصادی را بپردازند تا جمهوری اسلامی سرنگون شود. 2-2- حمله ی نظامی: الف- هدف ما سرنگونی جمهوری اسلامی است. ب- مبارزات ما و تحریم اقتصادی ایران هم به سرنگونی رژیم منتهی نخواهد شد. ج- پس حمله ی نظامی به ایران موجه و مجاز خواهد بود. تجربه ی سال ها تحریم اقتصادی عراق و لیبی نشان داد که آن دو رژیم از طریق تحریم اقتصادی سرنگون نگردیدند. آمریکا از طریق حمله ی نظامی به عمر رژیم عراق پایان داد. قذافی هم آن قدر زرنگ بود که با آمریکا و جهان غرب به توافق رسید. تجربه ی لیبی نشان داد که حقوق بشر و دموکراسی برای دولت های غربی الوویت ندارد. سرهنگ قذافی یکی از خشن ترین دیکتاتوری های جهان است. اما دولت های غربی و رسانه های غربی در این خصوص سخن نمی گویند. دولت های غربی، اگر جمهوری اسلامی قبول کند، حاضرند با این رژیم به توافقی مشابه لیبی دست یابند. مسأله این است: برخی از افراد محترم که در جهان غرب در شرایط امن زندگی می کنند، تجویز می فرمایند که مردم ایران باید هزینه ی تحریم اقتصادی را بپردازند تا رژیم سرنگون شود. برای اینکه "معنای هزینه" روشن شود، تجربه ی عراق در پیش چشم ماست. ده سال تحریم اقتصادی عراق به مرگ دهها هزار کودک و مرد و زن سالخورده ی عراق منتهی شد. تحریم اقتصادی،جامعه عراق را از درون نابود کرد. "اعتماد"، سرمایه ی اجتماعی و چسبی است که اگر از بین رود،همه چیز فرو خواهد پاشید. این هزینه ای است که مردم ایران باید بپردازند تا خارج نشینان به هدف سرنگونی جمهوری اسلامی، بدون پرداخت هیچ هزینه ای،نائل شوند. به گمان من این رویکرد نه تنها غیر اخلاقی است، بلکه نتیجه بخش هم نیست. از این مقدمه که روزانه افرادی در اثر آلودگی هوا در ایران جان می بازند، نمی توان این نتیجه را استنتاج کرد که پس تحریم اقتصادی، با همه ی هزینه ها و تلفاتی که به بار خواهد آورد، موجه و مجاز است. فرض کنیم جهان ایران را مورد تحریم اقتصادی همه جانبه قرار دهد،دهها هزار ایرانی بمیرند، اما رژیم سرنگون نگردد. نه تنها سرنگون نگردد، بلکه سرکوبی به مراتب خشن تری را بر جامعه مستولی سازد. در این صورت تکلیف چیست؟ آیا آنان که فقط و فقط به سرنگونی جمهوری اسلامی، به هر قیمتی، می اندیشند، در گام بعد مجبور نخواهند شد که از حمله ی نظامی به ایران دفاع کنند؟ آیا نتیجه ی حمله ی نظامی به عراق دموکراسی بود یا رشد بنیادگرایی در خاورمیانه و افزایش قدرت منطقه ای رژیم ایران؟ محسن مخملباف یکی از هنرمندان بنام ایران است که برای آزادی، دموکراسی، عدالت و حقوق مردم ایران به طور بی امان در حال پیکار است. او صدای مظلومیت مردم ایران را به گوش جهانیان می رساند. در عطش عدالت و آزادی می سوزد. همه ی زندگی اش را صادقانه فدای پیکار با خودکامگان کرده است. روح حساس و لطیف او پذیرای ظلم و ستم رژیم سلطانی حاکم بر ایران نیست. اما در زمان خروش بر رژیم جنایت کار، گاه سخنانی بر زبان می راند که ممکن است، برخلاف نیت پاک او، مورد سوء استفاده قرار گیرد. من اطمینان کامل دارم که محسن به هیچ وجه حاضر نیست کوچکترین صدمه ای به ایرانیان و ایران وارد اید. سخنان او در پارلمان اروپا،هنرمندانه بود. اما در اوج خروش و هیجان علیه سرکوب و جنایت گفته است: "این طور نیست که مسأله ی حقوق بشر یک پرونده است، مسأله ی بمب اتم یک پرونده است. یک دیکتاتور، یک رژیم مستبد، یک اسلحه ی اتمی گرفته رو به دنیا، یک شلاق شکنجه گرفته رو به ملت. این، دو پرونده نیست، این یک پرونده است... شما هی این دو پرونده را تفکیک می کنید، در حالی که آن ها وقت می کنند اول ما را سرکوب کنند و بعد بمب اتم را رو به دنیا بگیرند... چه شد که آن گفته ها چرخید به بمب اتم؟ شما فکر می کنید حکومت ایران چگونه می خواهد بقا پیدا کند؟ مردم ایران دوستش ندارند و او می داند. رابطه ی خوبی هم با دنیا ندارد، و او می داند. در نتیجه ایران به دنبال بمب اتم است و شما را دارد بازی می دهد. دارد زمان می خرد. از این کمیسیون به آن کمیسیون، از این سه ماه به آن سه ماه، و هی وقت می خرد و شما وقت می فروشید. من به شما قول می دهم اگر امروز دموکراسی ایران سرکوب شود، ظرف 2 سال بمب اتم رو به دنیا است و دست شما رفته بالا . همین امروز هم دیر است، بیش از این تأخیر نکنید... ما فکر می کنیم اروپا می تواند ایران را حتی تحریم کند...ما از شما می خواهیم حداقل... استفاده از تمام اهرم هایی که شما دارید. غیر از آن تحریم نفتی، تعداد زیادی با تحریم نفتی به عنوان آخرین راه حل موافق هستند. من به نظرم نه تنها اتحادیه ی اروپا، امروز تمام دنیا باید این خطر را درک کند... اگر ایران اتمی بشود و استبداد ش ادامه پیدا کند، شما فقط با ایران روبرو نیستید، تمام خاورمیانه را از دست می دهید"[1]. این سخنان ظرفیت آن را دارند که مورد سوء تعبیر قرار گیرند. محسن مخملباف انسان شجاع و وطن دوستی است که ما به شدت به امثال او نیازمندیم. آروزی قلبی من این است که همه ی ما به گونه ای سخن بگوئیم که هیچ کس نتواند علیه آرمان های آزادیخواهانه ی ما از آن سوء استفاده کند. در خصوص تحریم اقتصادی یک نکته ی مهم وجود دارد. ما با تحریم شرکت هایی که وسایل سرکوب و شنود و فیلترینگ به رژیم ایران می فروشند، کاملا موافق هستیم. به عنوان مثال شرکت های زیمنس و نوکیا به دولت ایران وسائل شنود تلفنی وکنترل اینترنت فروخته اند. شرکت های چینی به دولت ایران وسائل ضد شورش، گازهای فلفلی، باتوم الکتریکی و دیگر ابزار سرکوب را می فروشند. چرا مدافعان تحریم اقتصادی کوشش نمی کنند تا جامعه ی جهانی این شرکت ها را به اتهام مشارکت در سرکوب تحریم کنند؟ تحریم باید معطوف به سران رژیم باشد، نه معیشت مردم. هر گونه تحریمی باید معطوف به تضعیف دستگاه سرکوب رژیم باشد. از سوی دیگر، علم جامعه شناسی نشان داده است که فقر شدید، لزوماً به جنبش های اعتراضی دموکراتیک منتهی نمی شود. برای تأئید این مدعا کافی است به جنبش اعتراضی کنونی و پایگاه طبقاتی بازیگرانش نگریسته شود. 3- همراهی با جنبش سبز ایران: سبز فقط یک رنگ نیست، نماد یک جنبش است. جنبشی که همه را سبز کرده است. اگر مدعی همراهی با جنبش سبز مردم ایران هستیم، باید با اهداف، مطالبات و شعارهای آنها همراه باشیم. حداکثر آن است که خارج نشینیان چند گام جلوتر روند. تا حدی که من می فهمم و اطلاع دارم، هیچ یک از رهبران جنبش سبز ایران و فعالین سیاسی و مدافعان حقوق بشر، خواهان حمله ی نظامی و تحریم اقتصادی ایران نیستند. طرحی که ما دنبال می کنیم، با آنچه جنبش سبز طرح می کند، هماهنگ و سازگار است. تنها تفاوت آن است که آنها خواهان محاکمه ی جنایت کاران در دادگاه های ملی هستند، اما به گمان ما در شرایط کنونی این خواست تحقق نیافتنی است. برای نشان دادن هماهنگی،می توان به موارد زیر استناد کرد: 1-3- آیت الله منتظری افقه و اعلم مراجع تقلید در تاریخ 7/5//1388 خطاب به زمامداران ایران نوشته اند: " چرا نيروهاى نظامى و انتظامى و بسيج را به برادركشى و سركوب مردم وامى دارند؟ آيا هدف از تشكيل سپاه و بسيج براى برادركشى و سركوب مردم بود؟ عزيزانى كه اكنون در زندان ها اسير هستند و از آنان با زور و شكنجه اعتراف و مصاحبه مى گيرند و هر روز جنازه يكى از آن عزيزان را به خانواده ها تحويل مى دهند چه گناهى كرده اند؟ جز اين كه به تخلفات عديده و تقلب در انتخابات به طور مسالمت آميز و آرام اعتراض داشتند و خواستار احقاق حقوق از دست رفته خود بودند؟ اين گونه اعترافات هيچ مبناى شرعى و قانونى ندارد و آمرين و عاملين آن مرتكب جرمى بزرگ شده اند و بايد در دادگاهى عادل و بى طرف و علنى محاكمه شوند تا مردم واقعا احساس كنند به حقوقشان توجه شده است"[2]. 2-3- مهندس میر حسین موسوی در تاریخ 5 مرداد دردیدار با گروهی از فرهنگیان گفت: "قتلها و دستگیریهای رخ داده فاجعه بود. ما چنین چیزی را حتی قبل از انقلاب هم شاهد نبودیم. به کسانی که چنین جنایاتی را مرتکب میشوند یادآور میشوم که مردم، آنهایی را که قبل از انقلاب مرتکب جنایت شدند به یاد داشتند و آنها را به سزای عملشان رساندند؛ مردم از چنین جنایتهایی نخواهند گذشت. چطور میشود یک فردی علاقه مند به انقلاب، اسلام و کشور حتی یک آدم گناهکار به زندان وارد شود و بعد جنازه او بیرون آید؟ ...ملت ما، مردم ما راضی به جنایت نیستند؛ راضی به اینکه افراد جانی پیدا شوند و به خانهها و ماشینهای مردم حمله کنند، نیستند... کشور نمیتواند تبدیل به یک زندان شود که 70 میلیون نفر در آن زندانی شوند... همه می گویند که روح الامینی ، زنده دستگیر شده است و بعد در زندان، جنازهاش را تحویل دادهاند"[3]. 3-3- آیت الله صانعی در تاریخ 4/5/1388 نوشته اند: "مدتی است که شاهد افتراء، دروغ و تضييع حقوق مردم، بازداشت و زندانی نمودن، ظلم و آزار و شکنجه های روحی و حتی کشتن مردمی که برای دفاع از حق خود تظاهرات مسالمت آميزی را داشته اند، هستيم . اينجانب به حکم لزوم جلوگيری از ظلم ظالمين به همه کسانی که سبباً يا مباشراً در ضرب و جرح و قتل و زندانی کردن انسان ها از اقشار مختلف مردم دخالت می کنند و به اذيت و ايذاء آنها در زندان ها و سلول ها ـ که خود ظلم مضاعفی به آنان می باشد ـ مي پردازند می گويم که اينگونه ظلم ها به کسانی که هيچ پناهگاهی جز خداوند ندارند از گناهان کبيره به شمار می رود... به جای توجه به اعتراض توده های مردم در داخل و خارج، سينه وقلب جوانان را نشانه نروند که همه ظلم ها و اذيت ها و اعتراف گيريها و دروغ پردازی ها نه تنها منجر به تقويت حکومت نمی شود بلکه موجب ضعف و بغض مردم نسبت به حکام خواهد شد و در نهايت ناله مظلومان، قطعاً ذلت و گرفتاری ستمکاران را در زمانی نه چندان دور به دنبال خواهد داشت"[4]. 4-3- علی مطهری، فرزند مرتضی مطهری و نماینده ی اصول گرای مجلس، طی نامه ای به رئیس قوه قضائیه نوشته است: "اخبار متواتر حكايت از آن دارد كه نوع برخورد با برخی بازداشتشدگان اخير بر خلاف موازين اسلامی و توأم با فشارهای روحی و جسمی بوده و گاهی به مرگ فرد بازداشت شده منتهی شده است كه آخرين آنها مرگ جانگداز مرحوم محسن روحالامينی فرزند آقای دكتر روحالامينی رئيس محترم انستيتو پاستور بود...اين جرمها... نبايد بدون مجازات باقی بماند، خصوصا كه اين افراد طبق قانون ضابطان قوه قضائيه محسوب می شوند... بايد فرد مجرم با همان عنوان سازمانی اش به مردم معرفی و مجازات شود...به عنوان اولين گام قاتل عمدی يا سهوی او را به جامعه معرفی و مجازات كنيد تا تسلی خاطری برای خانواده او و همه ملت ايران و عبرتی برای جانيانی كه خود را بازجو ناميدهاند گردد"[5]. 5-3- احمد توکلی نماینده ی اصول گرای مجلس گفته است: "در اين حوادث تيراندازی شد و عدهای به قتل رسيدند كه بايد معلوم شود كه افراد تيراندازی كننده و قاتلان مردم چه كسانی هستند؟ آيا ضابطان دادگستری بودند؟ آيا مقصر بودند؟ قاصر بودند؟ يا افرادی غير از آنان بودند؟.... افرادی پس از بازداشت بر اثر ضرب و شتم جان باختهاند كه در مورد دو نفر از آنان يكی از مسوولان اعلام كرد كه اين افراد مننژيت داشتند از اين رو اين ادعا بايد بررسی شده و اگر ظلمی واقع شده حتما ظالمان شناسايی و مجازات شوند... خبرهای متعددی از ضايع شدن حقوق افراد بازداشتی به گوش می رسد"[6]. 6-3- سید محمد خاتمی در دیدار با نمایندگان اقلیت مجلس گفت: "خون هایی ریخته شده، به خانواده های فراوانی آسیب های روحی و مادی وارد آمده، ملت بزرگ ایران مورد اهانت قرار گرفته اند... اینکه گفته شود یک بازداشتگاه غیراستاندارد تعطیل شده کفایت نمی کند. غیراستاندارد یعنی چه؟ یعنی هواکش آن سالم نبوده یا سرویس های بهداشتی اش تمیز نبوده است؟ خیر! متأسفانه جنایت های بی شماری در این قبیل بازداشتگاهها رخ داده و جان های عزیزی از دست رفته است...باید مشخص شود این قبیل بازداشتگاهها از سوی چه کسانی ایجاد و مدیریت شده اند و خطاکاران و قانون شکنان در هر لباس و جایگاهی به مردم معرفی شوند... باید به شدت با عاملان این قبیل رفتارهای قانون گریزانه و سرکشی های غیرشرعی و غیراخلاقی برخورد شود و حقوق و حیثیت های مورد تعدی واقع شده به نحوی جبران شود... اگر حتی یک قطره خون ریخته شود فاجعه ای رخ داده، چه رسد به آنچه ما و جهانیان در روزهای تلخی که گذشت شاهد آن بودیم! باید با هر رفتار وحشیانه ای با قاطعیت برخورد شود"[7]. 4- جنايات عليه بشريت (crimes against humanity): طبق ماده ی 7 اساسنامه ی ديوان کیفری بین المللی ، جنايات عليه بشريت اعمالی است كه در چارچوب يك حمله ی گسترده يا سازمان يافته بر ضد يك جمعيت غير نظامی و با علم به آن حمله ارتكاب می يابد . از مصاديق اين اعمال می توان به موارد زیر اشاره کرد: قتل ، ريشه كن كردن ، به بردگی گرفتن ، اخراج يا كوچ اجباری يك جمعيت ، شكنجه ، تجاوز جنسی،. برده گيری جنسی ، فاحشگی اجباری ، حاملگی اجباری ، عقيم كردن اجباری ، ناپديد كردن اجباری ، تبعيض نژادی ، حبس كردن يا ايجاد محروميت شديد آزادی جسمانی بر خلاف قواعد اساسی حقوق بين الملل ، تعقيب و آزار مداوم گروه يا مجموعه ای مشخص به دلايل سياسی، نژادی، ملی، قومی، فرهنگی. اساسنامه ی دیوان برخی از این مفاهیم را تعریف کرده است. به موجب ماده ی 29 اساسنامه ی دیوان، جنایات مذکور(نسل کشی، جنایت علیه بشریت،جنایات جنگی، تجاوز) مشمول مرور زمان نخواهد شد. مطابق بند 1 ماده ی 11 اساسنامه ی دیوان، این دادگاه فقط صلاحیت رسیدگی به جرایمی را داراست که پس از آغاز به کار آن اتفاق افتاده باشد. مطابق بند 1 ماده ی 24 اساسنامه ی دیوان، هیچ کس را تحت این قانون نمی توان از لحاظ کیفری برای رفتارهای مقدم بر شروع به کار دیوان مسئول دانست. دادگاه بین المللی کیفری در اول جولای 2002 آغاز به کار کرد. مقر دیوان در شهر لاهه ی هلند است. بدین ترتیب،جرایم پیش از اول جولای 2002 در این دادگاه قابل طرح نیست. شکایت نامه ی تهیه شده این محدوده را در نظر گرفته است. 5- نتیجه: ما پرونده ی جنایت علیه بشریت زمامداران رژیم سلطانی را گشوده خواهیم کرد. اما به هیچ فرد، گروه و دولتی اجازه نخواهیم داد تا از این هدف اخلاقی و عادلانه برای حمله ی نظامی و تحریم اقتصادی ایران سوء استفاده کند. ما با هرگونه تحریمی که موجب افزایش درد و رنج مردم ایران شود، مخالف هستیم. این پرونده دارای دو بعد است: 1-5- بعد حقوقی: مجازات زمامداران ایران، هدفی مشروع و اخلاقی است که باید از راه حقوقی دنبال شود. گشودن پرونده ی حقوقی ،ارائه ی اسناد و شواهد، قانع کردن سازمان ملل، کاری طولانی و بلند مدت است. در مدتی که شکایت نامه در حال امضا است، باید اسناد و شواهد گردآوری شود و به انضمام نامه تقدیم سازمان ملل شود. رسیدگی به جنایات زمامداران ایران در دادگاه کیفری بین المللی از جهت دیگری هم قابل فاع است. دادگاه بین المللی مانع انتقام کور خواهد بود. 2-5- بعد سیاسی: اهداف سیاسی طرح قابل دسترسی است. نامه ی نوشته شده به کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل منتشر خواهد شد تا همه ی ایرانیان آن را امضاء کنند. باید کاری کرد که زمامداران سرکوبگر رژیم نتوانند به خارج از ایران سفر کنند. باید کاری کرد که اگر آنها پای خود را به خارج نهند، با خطر بازداشت مواجه گردند. نباید اجازه داد که احمدی نژاد در شهریور (سپتامبر) دراجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک شرکت کند. تحریم کالاهای روسی و چینی، برگزاری تظاهرات در سراسر جهان در برابر سفارت خانه های این دو کشور، اجتماع انبوه در زمان اجلاس مجمع عمومی در برابر سازمان ملل و ... برخی از ارکان این طرح است. گام اول، امضای بیانیه ی جنایت علیه بشریت است. ندا آقا سلطان، سهراب اعرابی، محسن روح الامینی و دهها شهید دیگر به من و تو می نگرند. آنها مظلومانه به شهادت رسیدند تا من و تو در امان باشیم. آیا امضا کردن یک بیانیه ی عدالت طلبانه انتظار زیادی است؟ یک بار دیگر به لحظات تیر خوردن و جان باختن ندا بنگریم. آن چشم ها اگر چه معطوف به بالا بود، اما به من و تو هم می نگریست. *** پاورقی ها: 1- رجوع شود به سخنرانی محسن مخملباف در پارلمان اروپا در لینک زیر: http://www.youtube.com/watch?v=d1Af6yTJ-Kc 2- پاسخ آیت الله منتظری به نامه موسوی، کروبی و خاتمی. رجوع شود به سایت آیت الله منتظری. 3- رجوع شود به لینک : http://ghalamnews.ir/news-21242.aspx 4- پاسخ آیت الله صانعی به نامه موسوی، کروبی و خاتمی. رجوع شود به سایت آیت الله صانعی. 5- رجوع شود به لینک: http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=57200 محمد مطهری دیگر فرزند مرتضی مطهری هم در این خصوص گفته است: "روشن است که مرحوم محسن روح الامينی تنها مقتول مظلوم نبود گر چه اکثر صداها تنها پس از مرگ او درآمد. ما به جز چند نام ديگر مانند سهراب و اشکان نشنيدهايم، اما آنچه مسلم است هر کس به ظلم کشته شده باشد در قيامت کبری با کفن خونين راه را بر مسببان و نيز سکوت کنندگانی مانند نويسنده خواهد بست. به سبب سياست خبری موجود، کسی نمی داند آيا مثلا آنچه در مورد افراد بی کسی مانند "ترانه موسوی" دهان به دهان می گردد راست است؟ خانواده وی که ظاهرا در اطراف مسجد قبا دستگير شده به کجا بايد مراجعه کنند؟ متأسفانه سياست خبری رسانه ملی هر خبری را باورپذير کرده است. رجوع شود به لینک: http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=57402 6- رجوع شود به لینک: . http://alef.ir/1388/content/view/50261/ 7- رجوع شود به لینک: http://www.khatami.ir/fa/news/917.html Copyright: gooya.com 2016
|