پنجشنبه 15 مرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

هشدار همسر عبدالله مومنی: عبدالله قدرت تکلم و حرکت را از دست داده و ۲۰ کيلو وزن کم کرده است! روزآنلاين

فرشته قاضی - روزآنلاين - عبدالله مومنی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکيم وحدت)، ۴۵ روز پيش در حالی در دفتر ستاد شهروند مهدی کروبی بازداشت شد که به گفته شاهدان عينی، ماموران امنيتی او رابا خشونت هر چه تمام تر و ضرب و شتم شديد و بدون ارائه هيچ حکمی با خود بردند، اکنون اما با گذشت ۴۵ روز زندان، وی نزديک به ۲۰ کيلو وزن کم کرده و تعادل روحی و جسمی اش را از دست داده است.

همسر وی که ديروز با وی ملاقات داشته از اين وضعيت نگران کننده با روز سخن گفته است.

همسر، برادر و فرزندان عبدالله مومنی روز گذشته در زندان اوين با او در حالی ديدار کردند که اين فعال دانشجويی نه قدرت تکلم داشت و نه قدرت راه رفتن.

فاطمه آدينه وند، همسر مومنی که به شدت نگران و ملتهب بود به روز گفت: بچه های من اصلا آقای مومنی را نشناختند و به شدت از ديدن او شوکه شديم.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


وی می افزايد: از زندان اوين او را با ماشين سبز رنگی آوردند؛ از ماشين که پياده شد اگر من و برادرش او را نمی گرفتيم می افتاد. حتی نمی توانست يک قدم راه برود. کمک کرديم و وارد اتاق ملاقات شديم.

همسر مومنی با بيان اينکه "آنچه که می ديديم را باور نمی کرديم" توضيح ميدهد: ريش و موهای عبدالله بلند شده و کاملا به هم ريخته و صورتش از فرط لاغری به شدت سياه شده، زير چشم ها گود رفته و کبود بود.

خانم ادينه وند می افزايد: صدای عبدالله به شدت لرزان بود و اصلا قدرت حرف زدن نداشت و بچه ها از ديدن وضعيت او به شدت ترسيده و فقط گريه می کردند و مدام می پرسيدند چه بلايی سر بابا اومده؟

به گفته او عبدالله مومنی تعادل روحی و روانی نداشت و فقط احوالپرسی می کرد و مدام می گفت "جای من خوب است".

خانم آدينه وند با بيان اينکه "اگر جای او خوب است پس چرا به اين شکل درآمده" می افزايد: تنها چيزی که عبدالله گفت اين بود که دو روزست روزه ام. ما ديگر هيچ چيزی از او نشنيديم.

وی با بيان اينکه همسرش همچنان در انفرادی است و بازجويی او تمام نشده می گويد: همسرم شديدا تحت فشار روحی و جسمی و شکنجه است و نزديک ۲۰ کيلو وزن کم کرده است.

خانم آدينه وند تاکيد می کند: آن کسی که امروز ديديم اصلا عبدالله مومنی نبود؛ فقط يک پوست و استخوانی بود که تعادل روحی و روانی و قدرت حرف زدن وايستادن و راه رفتن نداشت.هيچ چيزی از عبدالله نمانده است.

به گفته همسر مومنی اين ملاقات فقط ده دقيقه و در حضور بازجوی اين فعال دانشجويی صورت گرفته و بازجو با قرار دادن ضبط صوتی روی ميز تمام مکالمات را ضبط کرده است.

همسر مومنی با بيان اينکه "بچه ها شوکه شده و ترسيده اند" می گويد: از وقتی برگشته ايم بچه ها فقط در حال گريه کردن هستند و نگران پدرشان که چه اتفاقی افتاده و نمی توانيم آنها را آرام کنيم.

وی با انتقاد شديد از وضعيت همسرش می افزايد: امروز که گريه بچه ها و وضعيت عبدالله را ديدم به بازجو گفتم آيا اين حق ماست در زندگی که ۵ شهيد داده ايم و عزيزانمان رفته اند تا ما در آرامش زندگی کنيم؟ اکنون با اين آدم چه کرده ايد؟ چه بلايی سر او آورده ايد؟

بازجوی مومنی هيچ پاسخی نداده و زود ملاقات را به پايان رسانده و مجددا مومنی را با ماشين سبز برده اند.

خانم آدينه وند می گويد: يکبار صدام زندگی مرا نابود کرد و شوهرم رفت و شهيد شد که بچه های اين مملکت و ما در آرامش زندگی کنيم. امروز با ديدن عبدالله در آن وضعيت، باز صدام جلوی چشمان من زنده شد. چيزی از عبدالله من نمانده و من متاسفم که اينها مدام دم از عدالت ميزنند و اينگونه رفتار می کنند.

خانم مومنی که به شدت نگران و ملتهب است، توان صحبت بيش از اين راندارد. روز سه شنبه نيز عبدالله مومنی را مجبور کرده بودند با همسرش تماس گرفته و از او بخواهد هيچ گونه مصاحبه و اطلاع رسانی درباره او انجام ندهد. در اين تماس تلفنی مومنی با لحنی به شدت عصبی و صدايی لرزان از همسرش خواسته بود: "به جای مصاحبه درباره پرونده و وضعيت من، به بچه داری بپرداز."

از سوی ديگر همسر مومنی روز دوشنبه خبر از تماس تلفنی اين فعال سرشناس دانشجويی داده و گفته بود: صدای او به قدری ضعيف و بريده بود که در کلام اول او را نشناختم. او در جملات کوتاه و بريده بريده خود تصريح کرد که در زندان انفرادی و زير فشار شديد بازجويی است.

فاطمه ادينه وند با بيان اينکه "اين اولين بار نيست که عبدالله مومنی بازداشت و زندان انفرادی را تجربه می کند اما لحن صدای او و نحوه صحبتهايش نشان می داد که شديدا تحت فشار قرار دارد"، نسبت به زير فشار بودن فعالان سياسی برای اعتراف ساختگی هشدار داده و گفته بود: "من در پايان تماس تلفنی به عبدالله تاکيد کردم که مبادا از قرص هايی که به آقای ابطحی دادند و او را مجبور به اعتراف ساختگی کرده‌اند بخورد."

اين مصاحبه چنان بازجوها را به هراس انداخت که اين زندانی را که بيش از ۵۰ روز است در انفرادی و در شرايط ايزوله کامل و تحت شديدترين فشارهای روحی و جسمی قرار دارد مجبور کردند با همسرش تماس بگيرد و با عصبانيت از او بخواهد هيچ گونه مصاحبه و پيگيری در باره پرونده و وضعيت او انجام ندهد.


نامه فرزندان مومنی

در ۱۲ مرداد امسال حميدرضا و امير رضا مومنی، فرزندان عبدالله مومنی نامه ای برای پدرشان نوشته بودند که در آن خطاب به عبدالله مومنی آمده بود:

پدر جان سلام؛

فصل تابستان برای همه مردم، لااقل دانش‌آموزان، روزهای نشاط و سفر و تعطيلات است، همه در کنار پدر و مادر راهی سفر می‌شوند و خاطره‌های خوشی را برای باقی سال به ذهن می‌سپارند. اما اين فصل برای ما دو برادر و فرزندان همه فعالان سياسی در بند که تنها به دليل دفاع از مطالبات شهروندی در زندان به سر می‌برند، تلخ شده است. اين تلخی را اولين بار نيست که می‌چشيم، حداقل برای ما اين سومين تابستان تلخ است، تابستان ۸۲، ۸۶ و اکنون تابستان تلخ ۸۸. تابستان ۸۲ خوب نمی‌دانستيم که چرا تو پدر بايد راهی زندان شوی، تابستان ۸۶ اما بی‌گناهی‌ات را درک کرديم، درست آن موقع که برای بردنت به خانه‌مان آمدند، هر دو بار بی‌آنکه اتهامی ثابت شود و دادگاهی برايت برگزار شود، آزاد شدی و ما باز هم فهميديم که تنها گناه پدرمان دفاع از آزادی است. اما اين بار جرم تو چيست، پدر؟ جرم تو شرکت در انتخابات است، اين بار می‌دانيم که تو نه به بهانه تحريم انتخابات بلکه به دليل رای دادن بازداشت شده‌ای. اکنون ۴۰ روز از زندانی شدنت می‌گذرد و ما هر لحظه بی‌قرار اين سوال را در ذهن‌مان تکرار می‌کنيم که راستی بابا کی آزاد می‌شود؟ جرم يک معلم آزادانديش چيست؟ اما باز هم جوابی نداريم، تنها چشم به آسمان دوخته‌ايم و از تنها پناهگاه‌مان خدا ياری می‌طلبيم تا تو پدر و ديگر مردانی که مانند تو می‌انديشند، آزاد شوند چراکه خداوند همه انسان‌ها را آزاد آفريده است.

نامه همسر مومنی

همسر مومنی نيز در نامه ای سرگشاده برای همسرش نوشته است: "نمی‌دانم تو را به کدامين گناه ناکرده به زندان افکنده‌اند ولی اين را نيک می‌دانم که راهی که برادر شهيدت پيمود، تو را بر آن داشت که در راه اعتلای ايران و رعايت حقوق شهروندی و نيل به آزادی گام‌برداری و از حريم‌شکنان آزادی هراسی به دل راه ندهی."

در نامه خانم آدينه وند آمده است: "راستی اين روزها به اين می‌انديشم که برادر شهيدت برای آنکه من و فرزندانم در اين کشور زندگی آرام و ارزشمندی داشته باشيم خود را به کشتن داده بود اما امروز که آرامش زندگی‌ام را از دست رفته می‌بينم و تو را در زندان، وحشت وجودم را فرامی‌گيرد. نمی‌دانم چرا سارقان مسلح و قاچاقچيان موادمخدر اجازه ملاقات با خانواده‌های خود را دارند اما آنهايی که برای حقوق شهروندی و آزادی انسانی به زندان افتاده‌اند حق ديدار با خانواده را ندارند و بدون حقوق حداقلی در زندان به سر می‌برند. مگر گناه تو دفاع از حقوق شهروندی و استقلال و حاکميت ملی نيست؟ آيا اين جرم است؟ آيا خونی که اين روزها بر خيابان‌های تهران ريخته شد، در راستای اجرای قانون اساسی بود؟"

عبدالله مومنی پيش از اين چندين بار به خاطر فعاليت های حقوق بشری و دانشجويی به زندان رفته است؛ او از جمله در ۱۸ تير سال ۱۳۸۶ پس از حمله مسلحانه نيروهای امنيتی به دفترسازمان دانش آموختگان بازداشت و وقتی آزاد شد بسيار لاغر و ضعيف شده بود؛ ۱۴ کيلو وزن کم کرده و به شدت بيمار بود. خود وی تا کنون درباره علت اين بيماری در زندان در مجامع رسمی سکوت کرده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016