شنبه 24 مرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ميرحسين موسوی: تشکيلات "راه سبز اميد" را ايجاد می‌کنيم تا حقوق مردم را استيفا کنيم، موج سبز آزادی

- با برخوردهای اخير، جا دارد انسان سر به زير خاک کند

مهندس مير حسين موسوی بعدازظهر روز پنجشنبه گذشته در جمع گروهی از اعضای جامعه‌ی پزشکی که در محل انجمن اسلامی جامعه‌ی پزشکی ايران گرد آمده بودند، حاضر شد و با آنان ديدار کرد. گزارش اين ديدار از سوی گردانندگان سايت قلم که ظاهرا در روزهای اخير با اختلالاتی مواجه شده، در اختيار موج سبز آزادی قرار گرفته است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانيد.

مهندس ميرحسين موسوی گفت: آنچه موجب پيدايش جنبش اعتراضی مردم و ابعاد روزافزون آن شده است، ناديده گرفتن قانون و کرامت و حقوق ذاتی شهروندان و رفتارهای فراقانونی است.

وی که در ديدار با اعضای انجمن اسلامی جامعه پزشکی ايران اين مطالب را عنوان می‌کرد، افزود: اگر به جای آنکه مردم را خس و خاشاک بنامند و تحقير کنند و در صدا وسيما شروع به جوسازی کنند، مواضع منصفانه‌ای می‌گرفتند و اگر قبل از آنکه مردم به خيابان‌ها بيايند، در چارچوب قانون و با احترام به حقوق مردم با آنان برخورد می‌کردند، ما امروز با بسياری از بحران‌ها روبه‌رو نبوديم.

او همچنين تاکيد کرد: شبيه نظام جمهوری اسلامی در جهان وجود ندارد، به همين نسبت حفظ و حراست از آن هم کار دشواری است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


وی افزود: شعارهای ما در طول انتخابات در چارچوب قانون اساسی و اصولی که مردم باور دارند، انتخاب شد. امروز هم به همان شعارها پايبند هستيم و يقين داريم اگر با خواست مردم منصفانه برخورد می‌شد و دستگاه‌های تبليغی به جای پيوند دادن حرکت‌های خودجوش مردم به بيگانگان و وارونه نشان دادن حقايق، سعی در اقناع افکار عمومی با نقد منصفانه و التزام به راست‌گويی می‌کردند، به نفع نظام بود و روح بدبينی و بی‌اعتمادی به جامعه دميده نمی‌شد.

نامزد دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری در اين ديدار همچنين به تشريح بخشی از ناگفته‌های روز انتخابات پرداخت و گفت: از چند روز قبل از ۲۲ خرداد ستادهای ما با موج عظيمی از تماس‌های مردمی که حاکی از زمينه‌چينی گسترده برای تقلب در انتخابات بود و اطلاعات دقيقی در مورد تحرکات در دست انجام و سناريوهايی که برای روز انتخابات و بعد از آن طراحی شده است، مواجه شد؛ به صورتی که در شب انتخابات مجبور به صدور اطلاعيه‌ای برای فراخواندن مردم به خوش‌بينی نسبت به مجريان و پرهيز از قصاص قبل از جنايت شديم. اما آنچه در فردای آن شب ديديم، عبارت از به اجرا درآمدن پيش‌بينی‌های ارائه شده به ما، يکی پس از ديگری، و قرائن بی‌شماری بود که سلامت جريان حوادث را زير سؤال می‌برد. آری، تعليمات اسلامی ما را ملزم می‌کند که نسبت به اعمال مؤمنين با حسن ظن برخورد کنيم، اما همين تعليمات به ما اجازه نمی‌‌دهد که به دروغ تن دهيم.

مهندس موسوی در ادامه‌ی صحبت خود به حوادث روز انتخابات پرداخت و گفت: با تمام اين احوال، ما در ابتدا فکر کرديم که شايد آنچه شاهد آن هستيم، ناشی از سوء تدبير است. برای همين خود من تلاش کردم با مسئولان کشور تماس بگيرم و همان روز دو بار با رئيس قوه قضائيه، دو بار با دادستان کل کشور، دو بار با رئيس مجلس و چهار بار با بيت رهبری موضوع را مطرح کردم. علاوه بر اين گروهی از طرف ستاد به ديدار وزير کشور رفتند تا نگرانی‌های مردم را منتقل کنند و عجيب بود که وزير کشور در حالی که در آن روز قاعدتا تنها کارش بايد رسيدگی به مسائل مربوط به انتخابات باشد، پس از مدت زيادی معطل کردن افراد اعزام شده، به آنان وقت ملاقات نداد. اينها قرائنی بود که يکی پس از ديگری انباشته می‌شد تا اينکه از عصر روز ۲۲ خرداد، حمله به ستادهای انتخاباتی اينجانب آغاز شد و سپس به ستاد مرکزی و ساير ستادها در سطح کشور گسترش يافت و مشخص شد که طرح و برنامه‌ای برای تقلب در انتخابات وجود دارد.


ميرحسين موسوی افزود: البته بنده يک رای بيشتر نداشتم و می‌توانستم از حق خودم بگذرم، ولی از حقوق مردم نمی‌توانستم بگذرم، چون ما مسلمان هستيم و آموز‌ه‌های دينی به ما اجازه نمی‌دهد به دروغ تن بدهيم. قصد ما اين بود که پس از تلاش نفس گير ايام انتخابات، نتيجه هرچه باشد، آن را بپذيريم، اما آنچه اتفاق افتاد، ما و جامعه را به اين سمت کشاند.

مهندس موسوی در ادامه‌ی سخنان خود با نقد عملکرد متصديان، رفتار آنان را فراقانونی و موجب اصلی حوادث اخير کشور دانست و گفت: اگر در جريان انتخابات و حوادث پس از آن، مطابق قانون و انصاف عمل می‌شد، ما شاهد اين حوادث نبوديم. بلکه اگر بنده هم بر روی مسائلی پافشاری می‌کردم، مورد اعتراض مردم قرار می‌گرفتم که چرا تندروی می‌کنم. اما ناديده گرفتن قانون و فراتر از قانون عمل کردن و ناديده گرفتن کرامت و حقوق ذاتی شهروندان، موجب پيدايش جنبش اعتراضی و ابعاد روزافزون آن شد.

وی با اشاره به عوامل تحريک احساسات مردم و تداوم موج اعتراضات، گفت: به فاصله‌ی کمی از انتخابات، فردی که به فراخور عنوانش بايد نمونه‌ی ادب باشد، يک ساعت و اندی در تلويزيون صحبت کرد و ۳۷ مرتبه نام بنده را به زبان آورد و اين برنامه ۳ بار از صدا وسيما پخش شد، بدون آنکه کوچک‌ترين فرصتی برای پاسخگويی داده شود. اين تنها يک نمونه از رفتارهای غيرمنصفانه و تحريک‌کننده‌ای بود که مردم را عصبی کرد و موجب گسترش آشوب‌ها شد. حال آنکه اگر مردم از مسئولان نظام انصاف و احترام به حقوق ذاتی‌شان را می‌ديدند، تجمعی همانند راهپيمايی چند ميليونی ۲۵ خرداد می‌توانست آبی بر آتش خشم آنان باشد. در حالی که با رفتارهای غلط و زشت بعدی، روز به روز از چنين سرانجامی دورتر شديم.

نخست وزير دوران جنگ سپس به سوء استفاده از ظرفيت و جايگاه برخی نهادها و رو در رو قرار دادن آنها با مردم اشاره کرد و گفت: همه‌ی ما به انقلاب علاقه داريم. ما به نهادهايی چون بسيج و سپاه علاقه داريم، چون فکر می‌کنيم بسيج برای مقابله با دشمن است و سپاه برای آن ايجاد شده تا در مقابل دشمنان بايستد. آيا صف کردن سپاه و بسيج در مقابل مردم، لطمه به افتخارات آنان نيست؟ و آيا تلاش برای وابسته نشان دادن حرکت خودجوش مردم از سوی صداوسيما و ساير رسانه‌های دولتی، زمينه‌ی بی‌اعتمادی مردم به دستگاه‌های تبليغاتی را فراهم نمی‌کند؟ ما می‌گوييم به جای آنکه جمعيت‌های ميليونی مردم را متهم کنيد، برای يافتن متهمان اصلی در بين کسانی بگرديد که با کارگردانی و صحنه‌گردانی جنگ مسموم تبليغاتی، اعتماد و آرامش مردم را هدف گرفتند و با تحليل‌های ماليخواليايی خود به دشمن خدمت می‌کنند. يقينا جرياناتی که در طول اين دو ماه در صدا وسيما و همچنين در روزنامه کيهان با مردم می‌جنگيدند، تأمين کننده‌ی منافع و در طول سياست‌های آمريکا و انگليس هستند.

مهندس موسوی همچنين در بخش ديگری از سخنان خود، تنها هدف دادگاه‌های نمايشی هفته‌های اخير را اثبات يک توهم بی‌اساس دانست و اجرای اين سناريوها بر عليه فرزندان انقلاب را تقبيح کرد.

او با اشاره به نقض اصول اوليه دادرسی قضايی از جمله دسترسی آزاد متهمان و خانواده‌های آنان به وکيل و آزادی‌‌ آنها در دفاع از خود، تاکيد کرد: اين‌چنين دادگاه‌هايی، حتی اگر برای دشمنان انقلاب برگزار می‌شد، شايسته‌ی جمهوری اسلامی نبود. آيا نبايد در برپايی يک دادگاه، اصول اوليه‌ی دادرسی در مورد دسترسی متهمان و خانواده‌ی آنان به وکيل و آزادی آنان در دفاع از خود رعايت شود؟

وی افزود: اخباری که متاسفانه به تواتر رسيده است، اگر درست باشد، جا دارد انسان سر زير خاک کند. آيا اين نحوه‌ی برخورد با مردمی که با شعار الله اکبر به صحنه آمده‌اند، به نفع کشور است؟! به نظر من اين‌گونه عمل کردن، موضوع را بغرنج‌تر می‌کند و راه‌حل آن را از دسترس دورتر می‌برد و زمينه‌ی بدبينی و اعتراضات را وسعت می‌بخشد.

مهندس موسوی در خاتمه‌ی سخنانش به شکل‌گيری تشکيلات «راه سبز اميد» به عنوان يک نهضت فراگير اشاره کرد و گفت: رنگ سبز، نماد اين راه و مطالبه‌ی اجرای بدون تنازل قانون اساسی، شعار آن است و شبکه‌های اجتماعی خودجوش و خودمختار بی‌شمار و گسترده در سطح جامعه، بدنه‌ی اين جنبش هستند. در حقيقت «راه سبز اميد»، ادامه‌ی شعار راهبردی «هر شهروند يک ستاد» است که اين بار برای مطالبات بحق مردم و استيفای حقوق آنان شکل می‌گيرد.

او گفت: نمی‌توان بخش‌هايی از قانون اساسی را اجرا کرد و بخش‌های ديگر آن را دور انداخت. همين دادگاه‌های نمايشی و کتک‌زدن و آزار مردم در خيابان‌ها نشان‌دهنده‌ی يک ساختار‌شکنی روشن است و ربطی به قانون اساسی و اعتقادات دينی و ملی ما ندارد.


گفتنی است در ابتدای اين ديدار، دکتر ظفرقندی ضمن تشريح فعاليت های صنفی، سياسی و تشکيلاتی انجمن اسلامی جامعه‌ی پزشکی ايران، حمايت بخش اعظم جامعه‌ی پزشکی کشور از مهندس موسوی را در انتخابات اخير و وقايع پس از آن مورد تأکيد قرار داد. وی با ارائه‌ی تحليلی از شرايط موجود، تداوم جدی اين حمايت‌ها را که اکنون ابعاد وسيع‌تری يافته است، اعلام و بر خواسته‌های مشترک مردم که در کلام و بيان مهندس موسوی و چارچوب مواضع وی متجلی است، تأکيد کرد.

پس از اين سخنان، دکتر نوربالا، دکتر آشفته، دکتر حريرچی، دکتر شيخ رضايی، دکتر شجاعی، دکتر واعظ‌زاده، دکتر شکوری‌راد، دکتر سروش و دکتر سالاری‌فر به تشريح ديدگاه‌های خود پرداختند.


پس از اين سخنان، دکتر نوربالا، دکتر آشفته، دکتر حريرچی، دکتر شيخ رضايی، دکتر شجاعی، دکتر واعظ زاده، دکتر شکوری‌راد، دکتر سروش و دکتر سالاری‌فر به تشريح ديدگاه‌های خود پرداختند.

خلاصه‌ی نکات مورد توجه و تأکيد سخنرانان عبارت از موارد زير بود:

۱- فقدان رسانه‌ی فراگير و مناسب که بتواند خلاء ارتباطی حاميان و هواداران را با رهبری جنبش برقرار کند، کاملاً محسوس است و بايد برای آن چاره‌ای انديشيد. عملکرد يکجانبه و همراه با تحريف و جعل اخبار در صدا و سيما، موجب توجه مردم به رسانه‌های بيگانه، که در ارائه‌ی اخبار حرفه ای عمل می‌کنند و موجب جذب مخاطب و اعتماد آنها می‌شوند، شده است. اين رسانه‌ها طبيعتاً اهداف خود را دنبال می‌کنند و در غياب رسانه‌ی مطلوب ملی، توان بيشتری در اثر گذاری می‌يابند. مردم در اعتراضات خود مصمم و پيگير هستند. به همين دليل تشنه‌ی يک رسانه‌ی فراگير قابل اعتماد هستند و بايد برای آن فکری بشود.

۲- رفتار حاکمان فعلی، کل نظام جمهوری اسلامی را با سابقه‌ی سی ساله‌ی آن در انظار جهانيان به زير سؤال می‌برد و اين‌گونه القا می‌شود که سرنوشت همه‌ی نظام‌های دينی و ارزشی اين‌چنين خواهد بود. نبايد بگذاريم وجهه‌ی نظام جمهوری اسلامی که ثمره‌ی مجاهدت‌های امام، خون شهدا و فداکاری‌ها و زحمات مردم است، بيش از اين تخريب شود. اگر علاقه‌مندان به نظام سينه سپر نکنند و در صف مقدم اين حرکت قرار نگيرند، جای آنان را کسان ديگری پر می‌کنند که هدفشان ممکن است روشن و مشخص نباشد.

۳- اميدی که در مردم ايجاد شده، برای آنان عزيزتر از جانشان است. آنها حاضرند برای حفظ اين اميد، جان خود و عزيزانشان فدا شود. آنهايی که در اين راه شهيد داده‌اند و يا آسيب ديده‌اند، نه تنها پشيمان نيستند، بلکه خواستار ادامه‌ی حرکت تا رسيدن به مقصود هستند. آنها نگران اين هستند که مبادا خون شهدايشان به فراموشی سپرده شود يا پايمال شود و نوعاً قدرشناس شما (مهندس موسوی)، به خاطر عدم سازش و ايستادگی بر اصول و پيگيری مجدانه‌ی حقوق مردم، هستند.

۴- جوان‌ها در اين جنبش نشان دادند که همه‌ی تصورات در مورد بی‌انگيزگی و خمودگی آنها غلط بوده است و آنها بسيار جسور تر و پيگيرتر از نوع ما، که جوان‌های دوره‌ی انقلاب بوده‌ايم، در صحنه حاضر هستند. علاوه بر اين روحيه‌ی بالا، آنها در تنظيم آهنگ حرکت و طرح شعارها، شعور بسيار زيادی از خود به نمايش گذاشته‌اند که به نظر می‌رسد حاصل تجربيات دوره‌ی اصلاحات است. آنها اسير راديکاليسم و تندروی نمی‌شوند و به شعارهای ساختارشکنانه، که می‌تواند به اصل حرکت فراگير مردم لطمه بزند، توجه نمی‌کنند. آنها خيلی هوشمندانه حرکت خود را با رهبری جنبش هماهنگ می‌کنند، به همين دليل، اين ارتباط بايد نزديک‌تر و مستمرتر باشد.

۵- ما از حضرت علی آموخته ايم که اگر مسلمان از شنيدن اينکه در قلمرو حکومت اسلامی خلخال از پای زن يهودی کشيده شده است، دق کند، بر او ملامتی نيست. آيا اين‌همه شهيد و مجروح به اندازه‌ی آن نبوده است که صدای برخی از علما بلند شود و اعتراضی بکنند؟ البته مردم قدرشناس مراجع و علمايی که واکنش‌های شايسته نشان داده و با آنان همراهی کرده‌اند و يا مرهم بر زخمشان گذاشته‌اند، هستند.

۶- بايد وقايع اخير آسيب‌شناسی شود. به نظر می‌رسد در حرکت انقلاب اسلامی، برخی محاسبات اشتباه بوده و در مورد برخی موضوعات ساده‌انديشی وجود داشته است که پس از سی سال کار به اينجا رسيده است.

۷- رابطه‌ی نخبگان با بدنه‌ی جامعه کم شده است. ما قبلاً بيشتر به ميان مردم می‌رفتيم و با آنان ارتباط داشتيم. همين که برای آنها کار می کرديم و می‌ديدند ما اهل نماز و روزه و شعائر دينی هستيم، خودش بهترين تبليغ بود. اين نوع ارتباطات کم شده و مردم ما را کمتر در کنار خود می‌بينند.

۸- درباره‌ی مهدويت و امام زمان، عوام‌فريبی گسترده‌ای وجود دارد. بايد در اين زمينه آگاهی‌بخشی در جامعه صورت بگيرد تا از اعتقادات دينی مردم سوء استفاده نشود.

۹- اگرچه نتيجه‌ی انتخابات به گونه‌ای ديگر اعلام و بدان عمل شد، ولی دستاوردهای جنبش فراتر از رئيس‌جمهور شدن نامزد مورد علاقه‌ی ما بوده است و نتيجه‌ی حرکت به هيچ وجه، يا در مجموع، شکست نبوده است. مردم در شما صداقت و صلابت را ديدند و در کنار اصلاح‌طلبی، اصولگرايی واقعی را ديدند و اعتماد کردند و با اين اعتماد همچنان اميدوارند. حضور شما باعث بازپس‌گيری شعارهای اصيل انقلاب از کسانی شد که آن شعارها را به ناحق برای خود مصادره کرده بودند.

۱۰- ما نه در اين انتخابات، بلکه از سال‌های سال پيش شما را می‌شناخته‌ايم و ارادت داشته‌ايم. طيف حاميان و هواداران شما خيلی گسترده است. برخی هم اين سؤال در ذهنشان است که آيا از ظرفيتی که در جريان انتخابات به دست آمد، بهتر از اين نمی‌شد استفاده کرد؟ آيا ظرفيت‌های قانونی به خوبی استفاده شد؟ پاسخ اين انتقادها چيست؟

۱۱- ما نگران اين هستيم که طرف مقابل برای برون‌رفت از بحرانی که گرفتارش است، به فکر ايجاد بحران بزرگ‌تری باشد که کل کشور را تهديد کند و آن نوعی حمله‌ی خارجی به ايران است. يک حمله‌ی خارجی، به آنها اين فرصت را می‌دهد که هر صدای مخالفی را با شديدترين وجهی سرکوب کنند. آنها ممکن است اين نسخه را برای رهايی خود تجويز کنند، در حالی که می تواند برای کل کشور بسيار خسارت‌بار باشد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016