گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
22 آبان» خطر اعدام برای شيرکوه معارفی، زندانی سياسی کُرد ديگر، هرانا22 آبان» ممانعت از برگزاری مراسم ختم احسان فتاحيان در کرمانشاه، هرانا 22 آبان» عامر گلی، دانشجوی کُرد، پس از تجمع ديروز در سنندج، بازداشت شد، هرانا 22 آبان» پيام ابوالحسن بنی صدر به مناسبت اعدام احسان فتاحيان 22 آبان» ايران، مجازات اعدام: حکومت جامعه بين الملل را به چالش می طلبد، فدراسيون بين المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ايران
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! "تنها يکی از ما"، ترجمه شعری از شيرکو بيکس، تقديم به خاطره احسان فتاحيان، عبدالله مهتدیغروب وقتی بود / خود به سختی جان به در برده بوديم. / مثل بارانی که می باريد / ما هم بايد بی وقفه عمل می کرديم. / رشته ای از اشک بوديم و به دنبال هم روان بوديم.
شيرکو بيکس (Sherko Bekas)، شاعر نامدار معاصر کرد، اهل سليمانيه در کردستان عراق و خود فرزند فائق بيکس شاعر معروف نيمه قرن بيستم است. شيرکو در اين شعر کوتاه که در سال ۱۹۸۸ سروده است، فرار دسته جمعی اهالی يک روستای کرد را از دست بمباران بعثيها به نحوه زنده ای به تصوير می کشد. باری، قصد فقط آشنا کردن مختصر خواننده با زمان و مکانی بود که شعر در آن سروده شده است. در شعر کوتاه «تنها يکی از ما»، شيرکو بيکس فرار دسته جمعی شبانه مردم يک روستا را که شتابان از برابر بمباران می گريزند تصوير می کند. در آن اشک هست، دود هست، فرار از برابر دشمن مسلح غدار هست، کوفتن باران و سختی راه و فرسايش طاقتها هست، همه اينها هم بدون کوچکترين شعار و تکلف و در قالب تصويرهای شعری گويايی تجسم می شود که در آن انسان و رويدادهای پيرامونش به سادگی درهم آميخته اند. اما در ژرفنای اين مصيبت بی پناهانه و بی فريادرس، اميد و آينده نيز با ظرافت تمام و با رنگی از شيطنت در هیأت نوزاد متولد نشده ای که نمادی از تداوم موجوديت و آينده اين ملت است سرک می کشد، چنانکه در عمق احساس تلخی که از تصوير اين همه محنت و رنج به شما دست داده است، بی اختيار آهی از سر آسودگی خاطر می کشيد و لبخندی بر لبانتان نقش می بندد. من اين شعر را در سال ۱۹۹۳ از جلد اول ديوان اشعار شيرکو بيکس، صفحه ۶۹۲، ترجمه کرده بودم اما هيچ وقت آن را در جائی انتشار نداده بودم و اينک در حالت روحی و عاطفی خاصی آن را به خاطره عزيز جانباخته احسان فتاحيان تقديم می کنم تا بدانيم که به قول شاملو «مرگ پايان نيست». تنها يکی از ما غروب وقتی بود بينی هايمان ناودان سرمان، در اين ميان تنها يکی از ما Copyright: gooya.com 2016
|