سه شنبه 15 دی 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه پدر امیر امراللهی نوجوان محکوم به اعدام، کميته گزارشگران حقوق بشر

کميته ی گزارشگران حقوق بشر - امير امراللهی نوجوان محکوم به اعدام متولد دهم آبان ماه ۱۳۶۸ و در زمان دستگيری ۱۶ ساله بوده است. امير در ۲۸ آبان ماه ۸۴ که منجر به قتل يک نوجوان ديگر به نام محسن کاظمی شد خود را به مراجع انتظامی معرفی نمود.در حالی که متهم هيچ گونه قصد اوليه بر ارتکاب قتل نداشت و بدون توجه به شرايط سنی، عقلی و روحی وی چهار تن از پنج نفر قضات شعبه ۵ دادگاه کيفری استان فارس وی را به اعدام محکوم نمودند. حکم صادره در شعبه‌ی ۲۷ ديوان عالی کشور تاييد شد. لازم به ذکر است ايران در سال ۱۳۷۵ به کشورهای عضو پيمان‌نامه حقوق کودک پيوسته است. ماده ۳۷۸ اين پيمان‌نامه اذعان می‌دارد: مجازات مرگ يا حبس ابد بدون امکان آزادی، نبايد در مورد جرمهايی که اشخاص زير ۱۸ سال مرتکب می شوند اعمال گردد. از سوی ديگر مطابق بند ۵ ماده‌ی ۶ ميثاق حقوق مدنی و سياسی حکم اعدام نبايستی برای افرادی که در سنين پيش از ۱۸ سال مرتکب جرم شده‌اند صادر شود. نامه ی زير نوشته ی پدر امير امراللهی نوجوان محکوم به اعدام خطاب به اوليای دم مقتول نوشته شده است:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


« فَمَن عَفا و أصلَح فَاَجرَه عَلَی الله »

پس کسی که گذشت کند و آشتی ورزد اجرش با خداست. ( سوره شورا – آيه ۴۰ )

خانواده محترم آقای کاظمی ؛

من با چشمی گريان و دلی پر از خون به شما عرض سلام دارم. بعد از گذشت ۵ سال باز هم می گويم من خجالت زده و شرمنده و رويم سياه است. می دانم شما ناراحت هستيد ، به خدا ما هم اولا ً برای شما و بعد برای فرزندمان که روزی چند بار می ميرد و زنده می شود ناراحتيم. حتما استحضار داريد که فرزند من در زندان مشکل روحی پيدا کرده و چندين بار دست به خودکشی زده و همه ی بدن او مجروح است. حتی ملاحظه فرموديد که در روز دادگاه گفت : بابا بگذار مرا بکشند تا راحت شوم.

اکنون من با شما همدرد هستم و از ابتدا سعی کردم همدردی خودم با شما را با معرفی فرزندم به قانون با دست خود در ساعات اوليه حادثه ، نگرفتن وکيل دفاعی در برابر شما و همچنين اشکهايی که شبانه روز در غم فرزند شما و فرزند خودم می ريزم ؛ ثابت کنم. اکنون جان همه خانواده من و فرزند دربند من در دست توانای شماست. هرطور که بخواهيد می توانيد جان ما را بگيريد و مختاريد و حق هم داريد اما فرزندان ما همديگر را از قبل نمی شناختند پس حادثه بوجود آمده لحظه ای ، اتفاقی و تصادفی رخ داده است و هيچ قصد و غرض قبلی در کار از هر دو طرف نبوده. لذا قتل ندانسته و ناخواسته به وجود آمده و اکنون که حکم قصاص فرزند من آمده ، شما فرصت کافی برای مشورت و فکر کردن و تصميم گيری داريد و می دانيد چه کار می کنيد و هر وقت و هر موقع می توانيد فرزند مرا بکشيد. آيا با کشتن او يا حتی صد نفر ديگر مشکلی حل می شود؟

پس خانواده محترم کاظمی ؛ شما می توانيد کاری کنيد که دو خون ريخته نشود ، يکی شده ديگری نشود. شما بگذاريد در مورد او خدا و قرآن تصميم بگيرد و او را به علی اکبر و علی اصغر امام حسين و دستان بريده حضرت عباس ببخشيد و او را نکشيد زيرا برای شما جا دارد. تا من و خانواده ام و تمام خويشانم و حتی مردم عادی دعاگوی شما بوده و طلب آمرزش و مغفرت برای آن مرحوم شما داشته باشيم و تمام عمرمان مديون شما و خانواده گراميتان باشيم. الهی هيچ خانواده ای داغدار نشود ، آمين يا رب العالمين.

روسياه و شرمنده ی شما بهمن امراللهی (پدر امير امراللهی)


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016