يکی از اتهامات بهمن احمدی امويی: انتشار شعر حماسی از فردوسی در سايت خرداد نو! ما روزنامه نگاريم

ژيلا بنی يعقوب به تازگی در وبلاگ خود؛ "ما روزنامه نگاريم" نوشته است: باورکنيد هر چيزی را می توانستم تصور کنم ،جز اين را که يکی از اتهامات بهمن (احمدی امويی ) در حکم صادره از سوی قاضی شعبه بيست و شش دادگاه انقلاب ،انتشار شعری حماسی ازحکيم ابوالقاسم فردوسی در روز بيست و دوم خرداد ماه در سايت خردادنو اعلام شده باشد.بهمن سردبير سايت خرداد نو بود . وب سايتی که در مجموع دو ماه فعاليت داشت

باور نمی کنيد؟نه ؟اما در حکم قاضی پيرعباس ، قاضی شعبه بيست و شش دادگاه انقلاب يکی از موارد اتهامی بهمن چنين ذکر شده است :

"انتشار شعری حماسی در ۲۲ /۳ /۸۸ جهت تهييج و تحريک مردم به اغتشاش تحت عنوان حال ما از زبان حکيم ابولقاسم فردوسی

بريزيد خون از پی خواسته / شود روزگار مهان کاسته
همانا که آمد شما را خبر / که ما را چه آمد ز اختر به سر"

بيست و دوم خردادماه روز برگزاری انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری در ايران بوده است . قاضی در حکم صادره خود انتشار اين شعر را مصداق تبليغ عليه نظام و تحريک مردم جهت اغتشاش ذکر کرده است .قاضی پيرعباس در حکم خود توضيح نداده است که دقيقا کدام واژه در شعر حکيم ابوالقاسم فردوسی به مثابه تبليغ عليه نظام است و از کدام بخش آن تهييج مردم به اغتشاش برداشت می شود.

بهمن از اين مورد اتهامی خودش اصلا خبر نداشت و من بعد از ديدن متن کامل رونويسی شده حکم در دفتر وکيلش ،اين را تلفنی به او گفتم .(جهت اطلاع تان معمولا احکام صادره برای متهم در دادگاه انقلاب در اختيار وکيل و متهم قرار نمی گيرد و برای آنها قرائت می شود .البته گاهی وکلا اين اجاره را پيدا می کنند در دفتر دادگاه بنشينند و از روی حکم صادره رونويسی کنند. )

بهمن که انگار بيشتر از من دچار بهت و حيرت شده بود.گفت :"امکان ندارد!شعر فردوسی ؟تبليغ عليه نظام ؟تحريک مردم جهت اغتشاش از طريق شعر فردوسی؟ ژيلا باز تو با من شوخی ات گرفته است ؟"

فکر کنم آخرش هم باورش نشد.چون کلی خنديد و گفت :"متشکرم از خلاقيت تو! موضوع بامزه ای را برای خنداندن من ساخته ای ."

گفتم:" اصلا تو چنين شعری را در سايت خرداد نو منتشر کرده ای يا نه؟ گفت :من از کجا يادم بيايد؟گفت :اولا من تنها کسی نبودم که در آن سايت مطلب منتشر می کردم .ثانيا چون روز بيست و دوم خرداد بوده ،حتما برای تشويق مردم به مشارکت حداکثری در انتخابات بوده است .چون مگر روز بيست و دوم خرداد اصلا خبری از اعتراض و اغتشاش بود؟

بعد از اين توضيح ها انگار هنوز هم موضوع باورش نشده باشد که گفت :"جالا جوک گفتی ديگه ژيلا!واقعيت نداشت که اين يکی از اتهام من بوده است؟"

گفتم :"مگر حکم را به تو ابلاغ نکرده اند ؟"

گفت :"چرا !اما اجازه ندادند متن کاملش را بخوانم ."

بله !می فهمم !لابد مثل همان روزی که ماموران وزارت اطلاعات برای بازداشت من و تو به منزل ما آمده بودند و حاضر نشدند حکم بازداشت را به دست ما بدهند که بخوانيم و ببينيم اصلا اسم ما توی حکم هست يا نه!يادم هست يکی از ماموران وزرات حکم را از فاصله ای دور به ما نشان داد و من نتوانستم بخوانمش. حالا هم عجيب نيست که تو اجازه پيدا نکرده باشی متن حکمی را که برايت صادر شده ،به صورت کامل بخوانی."

همين قدر بس است که بدانی :" به عنوان يک روزنامه نگار در مجموع به هفت سال وچهارماه حبس تعزيری و ۳۴ ضربه شلاق محکوم شده ای " و البته لازم نيست بدانی که يکی از دلايلش انتشار شعر حکيم ابوالقاسم فردوسی بوده.

يکی ديگر از اتهامات بهمن در همين حکم انتشار اخبار محرمانه ذکر شده است .قاضی در اين باره نيز نوشته است : متهم در سايت خرداد نو اقدام به انتشاراخبار و گزارش هايی کرده که جنبه محرمانه داشته ( هشدار کارکنان وزارت کشور نسبت به دست کاری در ارای مردم ) اين خبری است معجول و جعلی بودن آن در پرونده اتهامی آقای ... ثابت گرديده است . قاضی توضيح نداده است که يک خبر جعلی چطور می تواند جنبه محرمانه داشته باشد.

احتمالا من از هوش کافی برای درک متن های سنگين حقوقی برخوردار نيستم.اگر کسی می داند چطور يک خبر جعلی می تواند جنبه محرمانه داشته باشد لطفا به من توضيح بدهد. از نوابغ علم حقوق و بازجويی عاجزانه می خواهم که مرا راهنمايی کنند.