شنبه 15 اسفند 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

به دليل عدم تامين وثيقه تعيين شده، حکم آزادی تاجزاده امضا نشد، نوروز

فخرالسادات محتشمی‌پور، همسر سيدمصطفی تاجزاده عضو ارشد جبهه مشارکت ايران اسلامی درباره اخبار منتشره در خصوص ازادی اين فعال سياسی اصلاح طلب توضيحاتی را ارائه کرد.

محتشمی‌پور در وبلاگ شخصی خود نوشته است:
امروز روز عيد است و به ما ملاقات داده اند تا عزيز دلمان را ببينيم.
اوين آرام است در اين روز تعطيل زير بارش آرام باران در آستانه بهار. اما می گويند روزهای ملاقات سالن پر است از اسرای سبز که به مناسبت و بی مناسبت دستگير شده اند. من يک جعبه کوچک باقلوا را که هديه يک دوست يزدی است با خود می برم داخل اتاق و بعد از چاق سلامتی تعارف می کنم به او. تشکر می کند و می گويد که روزه دار است. آه اين قرار ملاقات که جای روز سه شنبه ما را گرفت به بهانه عيد شيرين نشد چرا؟؟؟ شايد به دليل احتمال آزادی شب عيد که در حد يک شايعه باقی ماند و تلخکاممان کرد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


زن دايی که مادر شهيد است صبح زود زنگ زد که تبريک بگويد ازادی همسرجان را . از طريق پسرش که محبت داشته و دارد به ما، چيزهايی شنيده بود. گفت ديروز دلم بدجوری سوخت برای تو و بچه ها و دعا کردم زودتر بيايد حلوای حضرت زينب هم نذر کرده ام. می گويم: شما شهيد داده ايد و مقربيد دعا کنيد همه بيايند با هم انشاء الله. می گويد: دعا می کنم. سمانه هم که دو روزی است فرزندش از پيش خدا پای به زمين گذاشته ديروز می گفت که خيلی دعا کرده و من ديشب ناگهان حس استجابت دعای اين دخترک دلم را لرزاند و بار ديگر نزديکی خدا را حس کردم همه آن ها که زنگ می زنند و نمی زنند، همه دعاگويند و همه محبت دارند. از سر ما هم زياد است اين همه مهر و دوستی.
می پرسم شنيدم ديشب با بازجويت گفتگويی داشته ای موضوع از چه قرار بود؟ مگر می شود از اين همسرجان خبر گرفت به راحتی آن هم در مورد خودش! می گويد چيز مهمی نبود گفتند قرار بود آزاد شوی ولی حکمت امضا نشده . خوب حق دارند آقايان سرشان شلوغ است ديگر با اين هزاران بازداشتی ريز و درشت که برای خودشان رديف کرده اند. يک ضرب المثل هايی داريم در زبان شيرين پارسی که خوب البته گاهی گفتنی نيستند!!! بگذريم.
همسرجان می گويد: بگذريم. می گويم: يک عمر گذشته ايم باز هم ؟؟؟ حرف می آورد تو حرف و نمی گذارد من تکليفم را معلوم کنم با اين وثيقه ….! ولی سماجت می کنم چون بايد بدانم اراده او بر چه تعلق گرفته. می‌گويد: من می‌دانم چه می‌کنم. نداريم نمی‌گذاريم.
قربانش بروم کلام همسرجان هميشه حکيمانه است و من تکليفم را فهميدم ديگر.
زنگ می زنم به اعضای خانواده مان: خانواده زندانيان سياسی برای تبريک عيد. کوچکترها می گويند وظيفه ما بود زنگ بزنيم!!! ولی اين آداب کوچک و بزرگ نمی شناسد. ته دلم غمگنانه خوشحالم که هنوز هم درديم. به اميد آزادی همه شان.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016