جمعه 8 اردیبهشت 1385   صفحه اول | درباره ما | گویا

بخوانید!
پرخواننده ترین ها

رسانه های نوين: عصر مشارکت مخاطب، بی بی سی فارسی

مجله اکونوميست در شماره ۲۲ آوريل ۲۰۰۶ خود گزارش ويژه ای را در مورد رسانه های نوين به قلم اندرس کلوث (Andreas Kluth) منتشر کرده است.

نويسنده در اين مجموعه گزارش ۱۵ صفحه ای تحت عنوان "در ميان مخاطبان"، طی هفت مقاله مختلف به تشريح تاثير فناوری های نوين بر رسانه های جمعی پرداخته است.

به باور او رسانه های جمعی جای خود را به رسانه های شخصی و مشارکتی (Participatory Media) می دهند که کلا به ايجاد تغييراتی عميق در رسانه و جامعه منجر خواهد شد.

نويسنده در مقدمه اين گزارش با اشاره به اختراع صنعت چاپ توسط گوتنبرگ در سال ۱۴۴۸، پديده حروف چاپی مجزا و قابل جابجايی (movable type) را که با کنار هم قرار گرفتنشان امکان چاپ صفحه را فراهم می کردند با ابزاری که در سال ۲۰۰۱ به نام مووبل تايپ (Movable Type) عرضه شد و بسادگی امکان انتشار وبلاگ ها را در اينترنت از هر کجا فراهم ساخت، مقايسه کرده است.

وی اين دو اختراع را تاريخی خوانده و معتقد است اولی شکل گيری رسانه های جمعی را به دنبال داشت و دومی آغازی بر عصر رسانه های شخصی و مشارکتی تلقی می شود.

با اين حال وی معتقد است همچنان زيرساخت های اينترنت پرسرعت به دوران پيش از عصر رسانه های مشارکتی تعلق دارند.

تقريبا همه جا سرعت دريافت داده ها (دانلود) توسط کاربران از سرعت ارسال (آپلود) آنها بيشتر است. علت اين است که سازندگان خطوط پر سرعت چنين فرض کرده اند که اينترنت هم بسادگی وسيله ديگری برای پخش محتوای توليد شده توسط آنها و همکارانشان در صنعت رسانه ها به مخاطب است.

به گفته وی حتی امروز نيز اين غول های رسانه ای به سختی حاضرند سناريويی را تصور کنند که در آن کاربران به همان اندازه که از اين شبکه اطلاعات می گيرند، به آن اطلاعات وارد کنند.

عصر مشارکت

اندرس کلوث در تشريح نحوه مشارکت مخاطب در توليد يا تکميل محتوا به يافته های يک تحقيق اشاره کرده که بر اساس آن ۵۷ درصد نوجوانان آمريکايی به توليد محتوا شامل متن، عکس، موسيقی و ويديو برای اينترنت می پردازند.

با اين حال، نمی توان نتيجه گرفت که مردم روزنامه های خودشان را منتشر می کنند. بلکه به گفته جرمی زاودنی، وبلاگ نويس و مهندس نرم افزار سايت ياهو! اين مشارکت ممکن است در سطحی خيلی ساده، مانند شرکت در رتبه بندی يک رستوران يا فيلمی باشد که رفته اند.

اين نکته برای مدل تجاری رسانه های سنتی که اساسش بر گرد آوردن مخاطبانی منفعل و حفظ آنها برای عرضه آگهی های تبليغاتی است، بسيار قابل توجه است.

در دوران رسانه های نوين، مخاطب به ندرت وسيع است و عموما کوچک و به شکلی غير معمول ناچيز است. و به جای چند غول رسانه ای قدرتمند که برای جذب اين مخاطبان با يکديگر رقابت می کنند، اين شرکت های کوچک و افراد مستقل هستند که به رقابت می پردازند يا بيشتر از آن، با هم همکاری می کنند.

برخی از آنها از اين راه به کسب درآمد می پردازند و بسياری اصلا به اين موضوع فکر نمی کنند چرا که انگيزه های ديگری دارند.

در رسانه های مشارکتی، مرز ميان مخاطب و توليدکننده محتوا بسيار کمرنگ و اغلب غير قابل تشخيص است.

به گفته بنيانگذار سايت تکنوراتی (Technorati)، که يک موتور جستجوگر وبلاگ ها است، اينک "خطابه" يک نفر برای همه (از طرف رسانه به مخاطب) به "گفتگو" ميان "کسانی که قبلا مخاطب شناخته می شدند" تبديل شده است.

به نوشته پژوهشگر اکونوميست، نکته تازه اين است که جوانان امروز و بسياری از مردم فردا از اينکه می توانند خودشان تصميم بگيرند که چه چيزی معتبر و ارزشمند است و چه چيزی نه خوشحال خواهند بود.

جو کراوس، بنيانگذار شرکت نرم افزارسازی جات اسپات (JotSpot) که امکان توليد مشترک محتوا ميان کاربران را فراهم می کند می گويد: "مدل سنتی رسانه اين بود: تنها يک منبع برای حقيقت وجود دارد. مدل تازه اين است: منابع متنوعی برای کسب حقايق وجود دارد و ما خودمان پيدايش می کنيم."

مجموعه مقالات منتشره در اين گزارش انواع مختلف رسانه های نوين را مورد بررسی قرار داده و تاثير دراز مدت آنها را بر شرکت های رسانه ای و کل جامعه ارزيابی می کند.


'وبلاگ نويسی' اصطلاحی ديگر برای 'گفتگو کردن'

اندرس کلوث در مقاله ای درباره وبلاگ ها به رشد فزاينده آنها اشاره کرده و به نقل از تکنوراتی می نويسد: هم اکنون هر ثانيه يک وبلاگ در اينترنت خلق می شود و حجم داده های وبلاگستان هر پنج ماه دو برابر می شود.

بر همين اساس هر ساعت ۵۰ هزار نوشته تازه در وبلاگ ها منتشر می شوند.

از نوجوانان تا روسای شرکت ها، اين وبلاگ نويسان تازه هر يک دليلی برای درگير کردن خود با اين پديده دارند.

اما وبلاگ چيست؟

نويسنده اکونوميست در پاسخ به اين سوال تعريف پذيرفته شده رسانه ها از وبلاگ را نقل کرده است: يک "روزنوشت اينترنتی شخصی". او می گويد هرچند اين تعريف کوتاه غلط نيست اما کاملا هم درست نيست.

يادداشت های روزانه متعارف معمولا بر اساس تاريخ نگارششان از قديمی ترين نوشته آغاز می شوند در حالی که وبلاگ ها کاملا برعکس اين عمل می کنند و تازه ترين مطلب در ابتدای انها قرار می گيرد.

از اين مهمتر، اين تعريف يکی از اساسی ترين مشخصه های وبلاگ را ناديده می گيرد. بطور سنتی، يادداشت ها خصوصی بوده اند و حتی وجهی مخفيانه داشته اند و هرگز به يادداشت های ديگر مرتبط نمی شدند.

در مقابل وبلاگ ها، خواه عمومی باشند يا تنها گروه کوچکی را مخاطب قرار داده باشند، طبيعتشان اجتماعی است.

در ادامه مقاله، نويسنده به گونه های مختلفی از وبلاگ نويسی اشاره کرده و با اشاره به ميزان کم خوانندگان آنها، به تحقيقی از رابين دانبار مردم شناس دانشگاه ليورپول استناد کرده که رابطه جالبی ميان ميزان نئوکورتکس های مغز (Neocortex) که تصور می شود مسئول تکامل هوش در پستانداران هستند با بزرگی گروه اجتماعی که گونه های مختلف آنها تشکيل می دهند، يافته است.

محاسبات آقای دانبار نشان می دهد بالاترين حد نئوکورتکس های مغز انسان حدود ۱۵۰ است. رقمی که بسياری از جوامع انسانی چون خانواده، قبيله و باشگاه ها در همان حدود يا کمتر از آن عضو دارند. وبلاگ ها نيز مخاطبانی در همين حد و اندازه دارند.

با اين استدلال است که نويسنده بر اهميت نقش وبلاگ ها به رغم دايره محدود تاثيرگذاريشان تاکيد می کند و از قول يکی از اعضای تيم سازنده هات ميل (Hotmail) می گويد: "همانطور که الان همه يک آدرس ای ميل دارند، هر کس در پنج سال آينده يک وبلاگ خواهد داشت."

"روزنامه نگاری ديگر خطابه سرايی نخواهد بود، گفتگو خواهد بود."


روزنامه نگاری نيز دو سويه شده است

پژوهشگر اکونوميست در مقاله ديگر اين مجموعه به ارائه چند نمونه از رسانه های نوينی پرداخته که بيشترين بهره را از دوسويه کردن رابطه خود و مخاطبانشان برده اند.

يکی از جالب ترين موارد اوه مای (Ohmy) است که به قول نويسنده موفق ترين نمونه "روزنامه نگاری شهروندان" در دوران کنونی محسوب می شود.

اين سايت خبری که در کره جنوبی راه اندازی شده اينک بطور متوسط ۷۰۰ هزار بازديد کننده در روز دارد و صفحاتش دو ميليون بار در روز مورد بازديد قرار می گيرد. ارقامی مشابه مخاطبان روزنامه های بزرگ.

اما اوه مای هيچ گزارشگری در ميان کارمندانش ندارد و بجای آن به افراد غير حرفه ای متوسل شده که آقای اوه، مدير آن ترجيح می دهد از آنان بعنوان "شهروند" ياد کند.

يکی از بزرگترين نوآوری های اوه مای جنبه اقتصادی دارد. در اين سايت امکانی تعبيه شده که خوانندگان به آسانی می توانند برای مطالب خوبی که می خوانند از طريق تلفن همراه و ارسال پيام متنی کوتاه (SMS)، يا کارت های اعتباری مبلغ کمی را به سايت اهدا کنند.

يک مطلب خوب معمولا مبلغی معادل ۳۰ هزار دلار را در کمتر از پنج روز به خود جذب می کند.

موفقيت اين سايت به شکل گسترده ای بر صنعت رسانه ای کره جنوبی تاثير گذاشته است. هرچند همه آنها را از صحنه خارج نکرده اما آنها را مجبور کرده خود را به اوه مای شبيه سازند و از امکاناتی نظير دريافت نظرات مخاطبان در انتهای مطالبشان استفاده کنند.

اندرس کلوث در ادامه به کارنت تی وی (Current TV) اشاره می کند که همين ايده را برای دريافت گزارش های تلويزيونی از سوی بينندگانش به کار بسته و به موفقيت هايی دست يافته است.

ياهو! نيز تجربه های موفقی در زمينه استفاده از محتوای توليد شده توسط مخاطبان دارد. استفاده اين سايت از تصاوير ارسالی شهروندان از واقعه انفجارهای انتحاری در مترو لندن نمونه ای مثال زدنی است که موجب شد روزرنامه نگاری شهروندان را بيش از پيش به رخ کشد.

تاثير اين تجربه های موفق موجب شده است که رسانه های سنتی برای باقی ماندن در صحنه به اقداماتی عاجل دست زنند. به نظر می آيد "هر چه وبلاگ های بيشتری به روزنامه ها شبيه می شوند، روزنامه های بيشتری نيز جنبه هايی از وبلاگ ها را به خود خواهند گرفت".




تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




آيا چند فکر بهتر از يک فکر است؟

پديده مشارکت کاربران در توليد، تکميل و تصحيح محتوا که به ويکی (Wiki) مشهور شده موضوع مقاله ديگر مجله اکونوميست است.

يکی از بهترين نمونه های استفاده از چنين پديده ای بی شک در ويکيپديا (Wikipedia)، دانشنامه اينترنتی جلوه کرده است.

اين دانشنامه رايگان اينترنتی که در آن اطلاعات پيرامون موضوعات مختلف توسط کاربران تدوين، تکميل و تصحيح می شود اينک به يکی از مهمترين منابع موجود در اينترنت بدل شده است.

اهميت اين دانشنامه چنان بود که مجله علمی نيچر (Nature) بتازگی به مقايسه آن با دانشنامه باسابقه بريتانيکا (Britannica) پرداخته و در مقابل ۱۶۲ غلط در ويکيپديا، ۱۲۳ غلط در بريتانيکا يافته است.

نتيجه اين تحقيق چنان بر بريتانيکا گران آمده که آن را وادار به واکنش کرده و با اشاره به تعداد غلط های کمتر تاکيد کرده است که "اگرچه شايد بی اشکال نباشيم، اما بهترينيم".

به نوشته اکونوميست شايد جالب ترين بخش قضيه اين باشد که بريتانيکا که به نوعی نماينده رسانه های قديمی محسوب می شود، ويکيپديا را خطری برای خود تلقی کرده است.

يکی از دبيران پيشين بريتانيکا گفته است، "کسی که از ويکيپديا استفاده می کند "بيشتر شبيه کسی است که از توالت های عمومی استفاده می کند."

"ممکن است توالت به شکل واضحی کثيف باشد که نتيجتا استفاده کننده را وا می دارد با احتياط بيشتری از آن استفاده کند يا ممکن است خيلی تميز باشد و به غلط به او حس راحتی دهد. آنچه او قطعا نمی داند اين است که چه کسی پيش از او از اين توالت استفاده کرده است."

نويسنده می گويد کسانی که احيانا با اين نظر موافق باشند احتمالا بايد ترجيح دهند اساسا توالت عمومی در کار نباشد!


پادکست راديو را تغيير می دهد، آن را از بين نمی برد

زمانی که اولين بار آدام کاری، يکی از مجريان شبکه ام تی وی از معروفيت خود استفاده کرد و از پادکست (Podcast) نام برد، واژه های بلاگ و ويکی در سال ۲۰۰۴ وارد لغتنامه زبان انگليسی شده بودند.

معنای لغت پادکست به تنهايی از خودش قابل درک نيست. پاد (Pod) از پخش کننده موسيقی شرکت اپل، آی پاد (iPod) می آيد که اصولا ربطی به پادکست ندارد.

کست (Cast) از واژه برادکست (Broadcast) گرفته شده که به معنی پخش امواج راديويی برای کل يک جمعيت ساکن در يک منطقه جغرافيايی در زمانی مشخص است. اين واژه حتی به نوعی در مقابل مفهوم پادکست قرار می گيرد.

با اين حال اينک اين مباحث اهميتی ندارند و مثل وبلاگ يا ويکی، مردم پادکست را چيزی به غايت جالب توجه يافته اند.

پادکست برنامه ای صوتی است شامل هر چيز، از موسيقی تا مباحث فلسفی، اخبار حرفه ای تا خرناسه که بوسيله يک ميکروفن روی رايانه ضبط می شود و سپس فايل صوتی آن روی اينترنت قرار می گيرد.

در اينترنت مردم می توانند به آن گوش دهند، و مهمتر ازآن با اشتراک آن می توانند برنامه های آتی توليدکننده آن را به محض آماده شدن دريافت کرده، بشنوند.

با رواج پخش کننده های موسيقی همراه، مردم می توانند پادکست ها را علاوه بر رايانه های خود، در مسير رفت و آمد يا در خودروهايشان گوش دهند.

شايد بتوان گفته که رابطه پادکست با صدا تا حدی شبيه وبلاگ و متن است. با اين حال پادکست چيزی است که برخلاف پخش راديو، در هر زمان قابل شنيده شدن است و همچون وبلاگ نيازی نيست حين خواندن آن به اينترنت متصل باشيم.

از سوی ديگر تفاوت ديگر پادکست با وبلاگ يا ويکی در اين است که در آن مستقيما نمی توان دسترسی به پادکست های ديگر را فراهم کرد. به همين دليل است که نويسنده اکونوميست آن را رسانه ای به نسبت کمتر اجتماعی و انقلابی می داند.

نويسنده در ادامه مطلب خود به ديگر مشخصه های پادکست اشاره می کند، محتوای آنها را خصوصا در مقايسه با راديو می شکافد و به پخش آگهی در راديو و اخيرا پادکست ها اشاره می کند.

اندرس کلوث در انتهای اين مطلب می نويسد، راديو هميشه خيلی خوب خود را با شرايط وفق داده است. اين وسيله ابتدا مردم را در اتاق های پذيرايی دور خود جمع می کرد، با آمدن تلويزيون راديو به درون خودروها مهاجرت کرد تا در اوقات پر تردد مورد استفاده قرار گيرد. اينک پادکست ممکن است منادی مهاجرت تازه ای برای راديو باشد که هنوز محل و موردش ناشناخته است.

دنيايی افسانه ای

فيليپ روزدال می گويد "بيائيد يک تاب باحال بسازيم و ببينيم ميتوانيم کسی را رويش بنشانيم". بعد از چند کليک يک تاب ساخته می شود، تابی نسبتا استادانه. چند نفری ايستاده اند و تماشا می کنند. يکی به اسم مرميد از نشستن طفره می رود اما فرد ديگری به نام نينجا پيشقدم می شود و سوار تاب شده و برای مدتی تاب سواری می کند. بعد سر و کله يک اژدها پيدا می شود که چنان زيباست که توجه همه را بسوی خود جلب می کند.

از نظر فنی، همه اينها نه در دنيای واقعی که در زندگی دوم (Second Life) اتفاق می افتد. دنيای ماورا الطبيعه ای که يک شرکت اينترنتی در سانفرانسيسکو خلق کرده است.

آقای روزدال، بنيانگذار اين دنيا می گويد: "زندگی دوم يک بازی رايانه ای نيست بلکه جايی است که مردم در آن به ساخت آلات و ادوات می پردازند. ابتدا باورش برای مردم سخت است تا اينکه وارد اين دنيا شده و در همان لحظات نخست معتادش می شوند."

در اين دنيای سه بعدی ساکنان تازه، امکان طراحی و انتخاب چهره و اندام و لباسشان را برای خودشان دارند، به پارتی های شبانه می روند، رانندگی می کنند، پرواز می کنند، در يک چشم برهم زدن از يک نقطه به نقطه ديگر می روند خانه می سازند عکس می گيرند و به توليد قطعات موسيقی می پردازند.

اما آنچنان که ممکن است تصور شود، زندگی دوم از زندگی واقعی جدا نيست. بتازگی يک نويسنده دنيای واقعی، يک کتاب صوتی در زندگی دوم عرضه کرده که بسياری از ساکنان زندگی دوم در آن حضور دارند.

مردم می توانند حقوق قانونی چيزهايی که در زندگی دوم توليد کرده اند را در زندگی واقعی برای خود ثبت کنند.

آنها می توانند محصولاتشان را با پول رايج در زندگی دوم يعنی ليندن دلار بفروشند و با دلار آمريکا در زندگی واقعی تعويض کنند. معاملاتی که اينک سر به ۴ ميليون دلار در ماه می زند. يک کاربر اخيرا رقمی معادل ۲۰۰ هزار دلار برای خريد زمين در زندگی دوم پرداخت کرد.

زندگی دوم در سال ۲۰۰۳ خلق شد و اينک حدود ۲۰۰ هزار نفر ساکن آن هستند که هنوز در مقايسه با بازی های ويديويی رقم کمی محسوب می شود. اما برخلاف اينگونه بازی ها که کاربرانی از گروه های سنی محدود را به خود جلب می کنند، زندگی دوم زنان و ميانسالان را در کنار نوجوانان به خود جلب کرده است.

به گفته بنيانگذار زندگی دوم: "اين دنيا، بهترين محل برای کسانی است که آب و هوای محل سکونتشان بد است، اينترنت پر سرعت دارند و سرگرمی های هيجان انگيزی در دسترسشان نيست."


شرکت رسانه ای چيست؟

کسی مثل تری سمل، که چند دهه در شرکت های بزرگ رسانه ای نظير سی بی اس، والت ديزنی و برادران وارنر کار کرده بود، تصور می کرد مفهوم يک شرکت رسانه ای برايش کاملا روشن است.

اما وقتی وی در سال ۲۰۰۱ هاليوود را به سمت سيليکون ولی (منطقه ای که اغلب شرکت های فناوری و رايانه ای در آن فعاليت می کنند) ترک کرد تا بعنوان رئيس بزرگترين دروازه اينترنتی جهان، ياهو! فعاليتش را آغاز کند فهميد که چندان هم تصور روشنی از ايده يک شرکت رسانه ای قرن بيست و يکمی ندارد.

به گفته او اينترنت "به نسبت ظهور تلويزيون در قرن بيستم تغيير عظيم تری ايجاد کرده است".

او معتقد است اولين تغيير مهم مسئله زمانبندی ارائه اطلاعات است. "در گذشته يک برنامه ساز تصميم می گرفت اخبار را ساعت ۱۱ شب پخش کند، و کسانی مثل همسر من هرگز نمی توانستند خبر را ببينند چرا که هيچ وقت تا آن وقت بيدار نمی ماندند."

"ما با اين سيستم رشد کرديم که کسی برايمان برنامه ريزی کند. اما اينک همه چيز تغيير کرده و و کاربران خودشان برنامه ريز هستند."

به باور آقای سمل، تغيير دوم اين است که برخلاف تلويزيون در اينترنت به تعداد زياد مخاطبان نيازی نيست. برای تبليغاتچی ها بسياری از سايت ها با تعداد بازديدکنندگان کم از اهميتی مشابه سايت های پرمخاطب برخوردارند.

به باور وی اين مسئله تاثير زيادی بر محتوا گذاشته و به آن تداوم داده است.

نويسنده در ادامه مقاله، نحوه نگاه رسانه های نوين و سنتی را به امکاناتی که استفاده از توليدکنندگان غير حرفه ای و شبکه در اختيارشان می گذارد تشريح کرده و چالش های پيش روی آنان را بر می شمرد.

به نوشته اکونوميست، رسانه های قديمی احتمالا همچنان می توانند با موفقيت تا چند سال بدون هيچ تغييری به راه خود ادامه دهند چرا که طبق تجربه، تبديل شدن يک نوآوری به جريان اصلی، ده ها سال به طول می انجامد.

کسانی چون تری سمل، به اين رسانه ها اخطار می کنند "هرچه زودتر برای رسانه هايی چون ياهو! محتوا تهيه کنند برای آنها بهتر است."


چه نوع انقلابی؟

به نظر می آيد انقلاب ها هرگز کاملا بد يا خوب نبوده اند بلکه به گونه ای سعی داشته اند اين دو عنصر را با هم ترکيب کنند.

اندرس کلوث نويسنده اين گزارش نتيجه می گيرد، جامعه اينک در ابتدای مرحله ای است که به نظر می آيد انقلاب رسانه ای لقب خواهد گرفت. چيزی نظير آنچه گوتنبرگ در سال ۱۴۴۸ براه انداخت.

برخی بدبينان، اينکه هر فرد می تواند در رسانه های شخصی و مشارکتی نوين به توليد و انتشار محتوا بپردازد را همچون ديناميتی برای اجتماع تلقی می کنند.

در مقابل، خوشبينان باور دارند هر چه مردم بيشتر کاربر جدی اينترنت می شوند، نه کمتر، که بيشتر، از اختلاف آرا آگاه می شوند و تنوع آنها را می پذيرند.

به گفته آنها عقيده و آرا، همچون يک بازار است و بازار به محتوا نياز دارد. محتوا دقيقا همان چيزی است که رسانه های مشارکتی فراهم می کنند.

برخی نگران آنچه رسانه ها نه تنها بر سر دموکراسی که بر سر تفکر، زبان و ادبيات می آورند هستند. آنها برای نمونه از خطر زبان شکسته ای که در برنامه های محاوره ای آنی (Instant Messenger) رايج است سخن می گويند و از اينکه در همان زمان در پنجره ای ديگر، يک بازی ويديويی در جريان است يا برنامه پخش موسيقی باز است و گوشه ديگر صفحه يک وبلاگ و زير آن هم پنجره تکاليف مدرسه قرار گرفته می نالند.

گروهی ديگر از اين بابت احساس نگرانی نمی کنند و می گويند هر آنچه در مورد فرهنگ رسانه های نوين، نسل های قبل را می هراساند، نسل های جوان را باهوش تر می کند، چرا که رسانه های مشارکتی از همان نخستين سال های پرورش، به کودکان ياد می دهند تا اطلاعات را الک کنند و خس و خاشاک را دور ريزند و بدين ترتيب توانايی های شناختی را افزايش دهند.

نتيجه اينکه، هيچ کس نمی داند آيا دوران رسانه های مشارکتی در مقام مقايسه، خوب است يا بد.

در مجموع کسانی که به دمکراسی باور دارند، به رسانه های مشارکتی خوشامد می گويند و در مقابل کسانی که چيزی برای از دست دادن دارند، نوستالژی دورانی را خواهند داشت که در آن رسانه ها از بالا حرف اول و آخر را می زدند.

يکی از محافظه کاران فرانسوی که در دوران انقلاب فرانسه می زيست جمله معروفی دارد: "بر هر کشور، دولتی حکومت می کند که لايقش است." نويسنده اکونوميست معتقد است در دورانی که پيش روست، هر جامعه، رسانه هايی خواهد داشت که لايقش است.

برگرفته از سايت بی بی سی فارسی





















Copyright: gooya.com 2016