چهارشنبه 7 ارديبهشت 1384

وضعيت تئاتر كشور از نگاه هنرمندان، زهرا شايان فر، شرق

• خيلى معمولى
دكتر قطب الدين صادقى استاد دانشگاه، كارگردان و نويسنده تئاتر وضعيت تئاتر در ايران را خيلى معمولى ارزيابى مى كند و مى گويد: «كارهاى كوچك زياد و كارهاى بزرگ كم شده است. اطراف ما پر از كوچك ها شده است. تئاتر كوچك، بازيگر كوچك، اجراى كوچك، سالن كوچك و حتى كارگردان كوچك. به طرف يك شلوغى بى نتيجه پيش مى رويم كه در آن تئاتر روحيه آماتورى پيدا مى كند. همه چيز سرجايش است. تالار وحدت، تئاترشهر و سالن هاى ديگر، جشنواره ها و تئاتر دانشجويى سرجايشان هستند اما كار نخبه حرفه اى صورت نمى گيرد و اين خطر بزرگى براى تئاتر ماست.»
صادقى ادامه مى دهد: «اين گروه هاى كوچك دانشجويى بايد به جاى تئاترشهر در مراكز ديگرى به كار بپردازند تا از هجوم به سوى تئاترشهر كاسته شود. از سوى ديگر، بايد بدانند كه رسيدن به تئاترشهر سال ها تلاش و كوشش مستمر مى خواهد. كارهاى يكسان گرا با اروپا و آمريكا همه جا را مى گيرد. كمتر كارى را مى بينيد كه از تئاتر خود ما نشات گرفته باشد. اگر شرايط را خلاصه كنم بايد بگويم سواد كم، پژوهش كم و همه شتابزده حرفه اى شدن بدون صرف زمان! من اين شرايط را خطرناك مى دانم خطرى كه در درازمدت ضربه خود را خواهد زد.»
• تكرار همه حرف هاى تكرارى
عبدالحى شماسى نمايشنامه نويس و استاد دانشگاه درباره وضعيت تئاتر در كشور مى گويد: «هر وقت كسى بخواهد صحبت كند، ناخودآگاه فكر مى كند كه اين حرف ها را بارها و بارها تكرار كرده است. اين موضوع به اين دليل است كه معضل هنوز تكرار مى شود چون وضعيت مدام تكرار مى شود. فكر مى كنم هنرمندان وظيفه اى را كه بر عهده دارند خيلى خوب مى شناسند و ضرورت ارتقاى فرهنگ را درك مى كنند. اين را به آن دليل مى گويم كه تئاتر هيچ منفعت مالى براى هنرمندانش ندارد جز اينكه شاهد يك قدم بيشتر، بالا رفتن سطح فرهنگ جامعه باشند، نفعى نمى برند كه تازه امتياز آن هم به همه مى رسد. تا حدى كه مى توان در رفتارهاى روزانه شاهد تغيير فرهنگ بود. هر گام كه از اين پلكان به بالا برداشته مى شود، به همسو و همسان شدن فرهنگ معمولى مردم سراسر كشور مى انجامد.»
شماسى در ادامه مى گويد: «متاسفانه سياستگزاران هنر كه آينده فرهنگ اين مملكت را رقم مى زنند، نمى دانند چه مسئوليتى بر عهده شان قرار گرفته است. اگر آن را درك كنند يك لحظه آرام و قرار ندارند، زيرا فرهنگ مربوط به يك دوره و يك كرسى و يك دهه نيست. فرهنگ جامعه هيچ ربطى به انتخابات ندارد. يك شكل كاملاً تعيين شده است و اگر كسى فكر كند كه فرهنگ جامعه با تغيير يك مديريت تغيير مى كند، نگاه تنگ نظرانه اى داشته است. آنچه به چشم مى آيد اين است كه شرايط دو حالت دارد، يا نمى دانند، كه بايد به ايشان گفت تلاش كنند وگرنه خيانت كرده اند. حالت دوم اين است كه نمى خواهند بفهمند كه آن مسئله ديگرى است و حقيقت بايد در جايى ديگر، از ايشان سئوال شود.»
وى با اشاره به تاثير تئاتر در فرهنگ عمومى گفت: «قتل، جنايت و ناامنى چيزهايى هستند كه به وسيله آموزش غيرمستقيم و آگاهانه قابل كنترل اند. سرمايه گذارى روى يك هنر فرهنگى همچون تئاتر، به لحاظ مالى كاملاً به نفع دولت است و از هزينه هاى نظارت، مراقبت و خسارت به شدت كاسته مى شود. چه ايرادى دارد كه با پديد آوردن يك زمينه فرهنگى مشخص، محيطى را به وجود بياورند كه در آن آدم ها با فراغت، آسودگى و آرامش زندگى كنند.» شماسى با بيان اين موضوع كه پس از اجراى نمايش«حكايت شهرسنگى» به نظر مى رسد با بداقبالى مواجه شده ام و كارهايم اجراى عمومى نمى شوند مى گويد: «من هر سال نمايشنامه دارم. اين وظيفه من است. سال هاى آينده هم كار خواهم كرد. حتى اگر هرگز كارهايم اجرا نشود.»
اين استاد دانشگاه فضاى تئاتر را آلوده به حرمت شكنى دانست و مى افزايد: «بى حرمتى هاى زيادى اتفاق افتاده است. متاسفانه همين امر باعث مى شود كه ما هيچ وقت در تاريخ به جايى نخواهيم رسيد، زيرا از صبح تا شب مشغول چزاندن و بى حرمتى نسبت به يكديگريم. هنوز نفهميده ام كه اين جا، از اين تئاتر چه گير مى آورند كه حرمت و شخصيت انسانى يكديگر را فرو مى ريزند. ببينيد اتفاقى كه افتاده چنين است كه سفره اى را گسترده اند و پنجاه نفر را دعوت كرده اند ولى چهل بشقاب بر سفره نهاده اند. چه مى شود؟ به نظر من فقط كم بودن يك بشقاب باعث مى شود كه همه ميهمانى به هم مى خورد، زيرا فقط كافى است هر يك از آن پنجاه نفر فكر كنند، آن يك نفر كه گرسنه مى ماند اوست. نتيجه آن مى شود كه حتى يك شىء سالم باقى نمى ماند. البته ميزبان خيلى خوب مى داند كه چه سفره اى پهن كرده است.»
شماسى در پايان با اشاره به نمايشنامه هاى فعلى و مسئوليت نمايشنامه نويسان گفت: «من از دوستان نمايشنامه نويس گله مى كنم كه با عدم توجه به تاثيرات فرهنگى تئاتر، با نگارش نمايشنامه هايى موجب ايجاد اعتراضات عجيب و غريب به خانواده تئاتر شده اند. به طور كلى مى گويم هشدار مى دهم كه اگر اين روند ادامه يابد، به زودى ما شاهد يك ويرانى فرهنگى، به دست يك اسباب فرهنگى خواهيم بود.»
• فقط سالن
نغمه ثمينى نمايشنامه نويس و مدرس دانشگاه، درباره وضعيت تئاتر در كشورمان مى گويد: «در سال اخير، تئاتر وضعيت پرفراز و نشيبى را طى كرده و حواشى تئاتر حجيم تر از اصل تئاتر شده است. به رغم اينكه همه سعى مى كنند توليد داشته باشند و كار خوبى ارائه دهند ولى گاه اين حواشى مانع انجام كار مى شود نتيجه آن از دست دادن انرژى و بروز مسائل مهمى است كه مى توانند مدام بزرگتر شوند. به هر حال فكر مى كنم در شرايطى كه از بيرون جامعه تئاترى، كمتر دست كمكى به سوى تئاتر دراز مى شود و در شرايطى كه تئاتر خانواده اى مهجور است كه سخت مى تواند به ديگرى متكى باشد، بدترين كار اين است كه ميان خودش، فضاى صلح و اعتماد را از دست بدهد. اگر اين خانواده خودش را از حرف هاى درگوشى و اتهام نجات دهد، مى تواند با بضاعتى كه دارد گسترش تئاتر در كشور را شاهد باشد. همين بضاعت اندك تئاتر ايران را به عنوان يك پديده به جهان شناسانده است.»
ثمينى چنين ادامه مى دهد: «آنچه من مى بينم يك قدرت بالقوه براى مطرح شدن به صورت پويا در جامعه تئاتر است و البته ترديد ندارم كه خانه تئاتر مى تواند نقش مهمى در ايجاد اين فضا داشته باشد؛ نقشى مهم و دشوار. اگر تئاترى ها نسبت به آن هم بى اعتماد شوند ديگر هيچ اميدى براى ايجاد ارتباط درست باقى نخواهد ماند.»
وى كه بحث سالن ها را نكته اى مهم مى داند مى گويد: «يكى از مسائلى كه باعث كدر شدن فضا مى شود نبود سالن در حد كافى است. هيچ كس نمى گويد سالن حق من نيست. همه در پى آن هستند كه بهترين سالن را داشته باشند. سالن ها هم كمتر استاندارد هستند، رفاه و امنيت تماشاگر را تامين نمى كنند و نمى توانند جوابگوى گروه اجرايى باشند. در هر حال پيشرفت تئاتر، نشانگر پيشرفت گفت وگو، دموكراسى و فرهنگ است. مهمترين درخواست از بودجه، ساخت سالن هاست و شعار جشنواره ۸۳ محقق نمى شود مگر اينكه بگوييم سالن براى همه پس تئاتر براى همه. سخن آخر اينكه اميدوارم سال هاى بعد، سال هاى خوبى در جهت كشف استعدادهاى جوان باشد، همچون نمايشنامه نويسى ما در پنج سال اخير كه يك اتفاق و يك جريان بوده است.»
• آرزوهايم را برايتان مى گويم


محمد يعقوبى كارگردان تئاتر درباره وضعيت تئاتر كشور مى گويد: «به جاى سخنان تكرارى، آرزوهايم را برايتان مى گويم زيرا از هر سخنى گوياترند. اول آرزو مى كنم تعداد سالن هاى كشور ما آنقدر زياد شود كه هيچ كس به علت كمبود سالن، محروم از اجرا نشود و حضور هر آدم تازه اى در تئاتر براى اهالى تئاتر نگرانى ايجاد نكند. بعد آرزو مى كنم روزى برسد كه هر تئاترى با اعتماد به نفس بتواند بگويد من تئاترى هستم و از طريق تئاتر، خوب زندگى مى كنم. سومين آرزويم اين است كه فضاى تئاتر كشور ما آنقدر دوستانه بود كه هيچ كس به فكر حذف ديگرى نباشد و پس از آن آرزو مى كنم روزى برسد كه هر تئاترى در ايران احساس امنيت شغلى و روحى كند و بعد از چند سال كارگردان پشيمان نشود كه چرا وارد اين عرصه شده است. براى تئاتر كشورم آرزوى آزادى عمل و آزادى بيان دارم و سرانجام آخرين آرزويم اين است كه چند سال بعد ناچار شوم، دوباره آرزوهايم را تكرار كنم.»
• تئاتر رايگان
چيستا يثربى نمايشنامه نويس درباره وضعيت تئاتر كشور مى گويد: «تئاتر در ايران هيچگاه از يك وضعيت ثابت برخوردار نبوده و همواره بين مسائل فرهنگى و انواع هنرى افت و خيز داشته و در اين ميان به شدت وابسته مديريت بوده است. در واقع مديريت مدارترين شكل هنرى تئاتر است. زيرا اين هنر به راحتى مى تواند تماشاگر را متحول كند و همواره سليقه ها و نظرها در آن تاثير مى گذارند.»
يثربى ادامه مى دهد: «هرگز تئاتر آئين نامه مكتوب و مدونى نداشته است براى مثال به جشنواره فجر نگاه كنيد، سال ۷۲ جشنواره غيررقابتى مى شود، سال ۷۶ دوباره رقابتى و سال قبل دوباره غيررقابتى، سال جديد شايد...
اين وقايع هنرمند را بلاتكليف مى كند. به راحتى هر مديريت مى تواند پيكره را تغيير دهد. اين هشت سال به اندازه دوره كودكى يك هنرمند است. براى مثال قانون نمايشگاه كتاب هرگز عوض نمى شود.» وى ارتباط تئاتر و مردم را محدود دانست و ادامه داد: «تئاتر هنر مردمى است و خوب مى دانم كه خيلى دوستش دارند، اما هنوز مردم زيادى هستند كه حتى نمى دانند تئاترشهر كجاست، آن را نمى بينند. يك شاعر معروف به من مى گويد چون نمى دانم درون اين ساختمان چه مى گذرد، توجهى به آن نداشته ام. من مسئوليت اين اتفاق را برعهده رسانه ها به خصوص راديو و تلويزيون مى دانم. توجه آنها باعث ارتقاى توجه مردم مى شود. اين چنين است كه شعار تئاتر براى همه مصداق حقيقى پيدا مى كند. تئاتر بايد مثل اكسيژن، غذا و آب نياز حياتى شود. تئاتر بايد جزء مدارس شود و به بيمارستان ها و كارگاه ها برود. چرا نبايد يك روز در ماه تئاتر رايگان باشد؟ اميدوارم با كمك پورسانت هاى دولتى و افزايش بودجه، افزايش توجه عمومى به اين هنر را شاهد باشم.»
يثربى در ادامه متذكر مى شود: «جاى دلخورى اين است كه تئاتر در ايران، سيندرلاى مسائل فرهنگى است. قشر سياسى- فرهنگى بايد مداراى بيشترى با تئاتر داشته باشند. سال ۸۴ را در نااميدى شروع كردم. من از سال ۶۸ در اين فضا بوده ام و سال هاى جوانى ام را در اين كار صرف كرده ام، از نظر روانى اميدوارم سوءتفاهمات برطرف شود. اميدوارم يك روز بيايد كه مديران تئاتر باز هم تئاترى شوند. مهمترين خواسته تئاترى ها دموكراسى و تقسيم درست بودجه است. مطمئناً تئاتر ۸۴ از ۶۸ موفق تر خواهد بود زيرا تئاتر دارد جايگاه خود را به عنوان يك هنر روشنفكرانه باز مى كند. مومن كسى است كه از رحمت خدا نااميد نشود! در انتها مى خواهم كه همگى كمك كنيم تا در يك بسيج حسى و فكرى و با يك همدلى مشترك تئاتر جايگاهش را به مردم نشان بدهد.»
• خوب شد پير شدم
همايون على آبادى منتقد تئاتر درباره وضعيت تئاتر در كشورمان مى گويد: «حدوث انقلاب فرهنگى يكى از وقايع بزرگ تاريخ ماست كه باعث رشد همه هنرها شده است. در اين كه تئاتر ما پيشرفت داشته، ترديدى نيست. بدون برانگيختن نوستالژى بايد گفت، در دوران آن نابكاران كارها محدود، تالارها اندك و متون غيرقابل فهم بودند. ياد ايام جوانى جگرم خون مى كرد/ خوب شد پير شدم كم كم و نسيان آمد.
از سلايق و علايق كه بگذريم بعد از انقلاب در همه زمينه هاى فرهنگى رشد داشته ايم. به فرهنگ باشد روان تندرست، تعداد آدم ها نيز افزايش يافته است. البته قبول دارم كه تماشاگر با جمعيت فرق دارد و در دوران قبل نخبه ها به تماشاى تئاتر مى رفتند. عيب مى جمله بگفتى هنرش نيز بگو.
به هر حال هنر مخاطب مى خواهد، تئاتر يك هنر مرده و سينه تيك نيست، حتى اگر فقط جمعيت باشد.»
على آبادى با مقايسه تعداد متون ترجمه شده در سال هاى قبل و بعد از انقلاب ادامه داد: «در زمينه ترجمه و نشر پيشرفت شگفت انگيزى داشته ايم. ما مدام دستمان به طرف كتاب هاى اساطيرى بنگاه نشر كتاب دراز بود اما اينك آمار نشان مى دهد، هفتصد، هشتصد عنوان نمايشنامه در سال رقم كمى نيست. متاسفانه نسل سوم متوجه نيست كه چه در انقلاب روى داد. يك اپى گراف از امام راحل برجاى نمانده. ما روحيه انقلابى، فرهنگى و مذهبى را از دست داده ايم. مى گوييد نيايش نه نمايش! تئاتر از جنس انقلاب فرهنگى است و بايد متعلق به انقلاب باشد.
چيستا يثربى، محمد چرم شير، حميد امجد، نغمه ثمينى و ديگران مولودهاى انقلاب هستند و به آن مديون اند. استاد اساتيد ما، استاد بيضايى كه اكثر نمايشنامه هايش پيش از انقلاب چاپ نشد نيز براى انتشار آثارش به انقلاب دين دارد. به شخص امام خمينى دين داريم و بايد ادا كنيم. گذشته را به خاطر بياوريد كه دستگاه سانسور اجازه نمى داد مطلبى چاپ شود، همه از هم مى ترسيدند. حالا فقط به يك انتشاراتى برويد، مثل نشر نگاه، مى توانيد سال ها نمايشنامه بخوانيد.»
وى در ادامه تاكيد كرد: «اگر روزى اجراى صحنه نداشتيم، باور كنيم كه همه چيز بر صحنه رفتن نيست. با اينكه مى بينيم كه همه مشغول كارند. در زمينه ادبيات نمايشى همه فعاليت مى كنند. در مورد كمبود سالن ها كه امرى واضح است بايد بگويم، تا اندازه اى كه در تئورى ها و متون پيشرفت كرده ايم از توجه به امكانات بازمانده ايم.» وى درباره بودجه تئاتر گفت: «هر كه آمد بار خود را بست و رفت ما همان بدبخت و خوار و بى نصيب. اينها همه كفابه هايى است كه از بين مى رود. پايان سخن آنكه نگرانى اصلى، گم شدن عنصر انديشه در نسل سوم است. در واقع نگاه به پيرامون و مردم گم شده است. جوان هاى ما خالى الذهن شده اند. الگو ندارند و هروله مى روند.»

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

• يك پديده وارداتى
فرشيد ابراهيميان استاد دانشگاه و منتقد تئاتر درباره وضعيت تئاتر در ايران به دلايل نهادينه شدن و ريشه ندوانيدن تئاتر در دل آحاد مردم پرداخت و مى گويد: «تئاتر به شكل و شمايل و صورتى كه امروز در جامعه ما وجود دارد، در واقع به شكل امروزينش يك پديده وارداتى است، در عين حال عدم وجود تفكر فلسفى در ايران و حضور سيستم هاى توتاليتر كه در تضاد با انديشه، تفكر و فلسفه هستند از عمده ترين دلايل اين امرند.»
وى ادامه داد: «اگر هر پديده فرهنگى نهادينه نشود، در صورت بروز شرايط خاص، مورد حمايت مردم قرار نخواهد گرفت و اين مسئله عمده ترين مشكل تئاتر ماست. اصحاب تئاتر و مسئولين فرهنگى و مخاطبان تئاتر بايد براى نهادينه كردن آن به برنامه ريزى بپردازند تا به زبانى دست پيدا كنند كه براى آحاد مردم آشنا باشد.»
ابراهيميان عدم توسعه معنوى، فقدان هماهنگى بين نهادها و ارگان ها، فقدان فلسفه و انديشه برآمده از تفكرات انديشگى جامعه ايران و صورت گرايى و تاكيد بر ارزش هاى فرماليستى غلو شده را از دلايل ديگر اين نهادينه نشدن دانست و افزود: «تئاتر ما در شرايطى كه هنوز براى جلب و جذب و ارتباط كامل با تماشاگران مشكل دارد به سمت و سويى كشانده مى شود كه در اكثر مواقع فقط ارزش هاى استتيكى يا زيبايى شناسانه آثار اهميت پيدا كرده اند. از سوى ديگر عدم ارتباط تئاتر با دستاوردهاى علمى و عدم استفاده از اين دستاوردها در فرآيند خلاقيت عواملى هستند كه بر روند ارتباط تاثير مى گذارد كه به وسيله فراهم كردن زمينه هاى آموزشى لازم و حضور در مجامع فرهنگى هنرى بين المللى مى توان به رفع آن پرداخت.»
وى با توضيح اين مسئله كه امروزه ديگر فيزيك عناصر تئاتر مانند نور و صدا به عنوان يك امر فيزيكى مورد توجه نيست گفت: «امروزه متافيزيك عناصر نور، صدا، بازيگر مدنظر است. يعنى يك فضاى غيرقابل لمس و نامشهود، آنچه كه مثلاً به متافيزيك ارگانيسم بازيگر كه مبين زبان ويژه بدن او در حالت هاى خاص است دلالت دارد. البته اگر ما با توجه به صبغه هاى متافيزيكى كه در جامعه ايرانى داريم، خود خالق و واضع چنين فضاهايى باشيم يقيناً در ايجاد ارتباط با مخاطبان خود موفق تر خواهيم بود و حتى اگرآن را وام مى گيريم نيز به انطباق آن با شرايط فكرى و روان شناختى جامعه ايرانى توجه كنيم.»
وى در پايان گفته هايش افزود: «در نهايت امر فكر مى كنم كه با توجه به بسترهاى مناسبى كه در حال حاضر در جامعه ما وجود دارد مانند وجود دانشكده هاى فرهنگى و درك مسئولان كشور نسبت به مقوله تئاتر و علاقه مندى جوانان و شور و شوق دانشجويان تئاتر، اين هنر بالقوه آمادگى دست يازى به هنرى متعالى در اين جامعه را دارد. اما اگر اين امكانات بالقوه ملازم برنامه ريزى، تعيين بودجه مناسب و جلب و جذب آحاد مردم بشود مى توان اميدوار بود كه تئاتر ما به سر منزل مقصود خود در آينده اى نه چندان دوردست يازد.»

دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/21665

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'وضعيت تئاتر كشور از نگاه هنرمندان، زهرا شايان فر، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016