به مناسبت هفتاد و هفتمين سالروز تولد شاعر «صداي پاي آب»
خبرگزاري فارس: امروز هفتاد و هفتمين سالروز تولد سهراب سپهري است، شاعري كه به گفتهاش شعر گفتن را از مشفق كاشاني آموخت و بر آن اصرار ورزيد. در اين گزارش نظرات شاعران را درباه شعر سهراب ميخوانيد...
عمران صلاحي در گفتوگو با خبرگزاري فارس، سادگي، طنز و خيال را از عناصر اصلي شعر سهراب سپهري عنوان كرده و ميگويد: اين عناصر باعث شده است كه اشعار سهراب به ذهنها رفته و در دلها نفوذ كند.
صلاحي ميافزيد: نحوه بيان و نگاه سهراب سپهري به انسان و طبيعت در اشعارش به دليل آميخته شدنش با طنز، شيوهاي بديع است و اين روش در اشعار ديگر شاعران وجود ندارد.
وي زبان ساده سپهري در اشعارش را از ديگر ويژگيهاي وي برشمرد. صلاحي با اشاره به اينكه تصويرسازي و نوآوري از ديگر اركان شعر سپهري است كه وي را در كنار نيما يوشيج زبانزد عام و خاص كرده است، ميگويد: سپهري امروز به دنيا معرفي شده است و نيازي به معرفي وي نيست. اما اين انتقاد وجود دارد كه چرا ما در بين شاعران معاصر به يك فرد آن قدر ميپردازيم كه و آن را نخنما ميكنيم، قضيهاي كه در رابطه با جلال آل احمد و سهراب سپهري مصداق زيادي دارد، اما درباره باقي ادبا و اهل قلم اين رفتار را نداريم.
صلاحي ميافزايد: ما شاعران معاصر خوبي داريم كه از پرداختن به آنان پرهيز ميكنيم. بهتر است خط كشيها را كنار گذاشته و از مفاخر ادبي و هنري كه كمتر به آنان پرداخته ميشود، سخن بگوئيم.
عليرضا قزوه هم معتقد است: سهراب سپهري، يكي از موفقترين شاعران در صد سال اخير است. وي براي اين سخن خود دليل آورده و ميگويد: اگرچه در كنار سهراب سپهري شخصيتهايي چون شهريار، تأثير زيادي در افكار عمومي و مردم داشتهاند؛ اما سپهري شخصيتي بزرگ و جهاني است كه خلاقيتها و تأثيرپذيري وي بيش از شاعران ديگر بوده است.
سراينده مجموعه شعر «قطار انديمشك» با بيان اين مطلب كه سلوك فردي سپهري از شاخصهاي او به شمار ميرود، ميافزايد: سپهري در اشعارش به آنچه كه باور داشت و در زندگي، خود به آن پايبند بود، ميپرداخت. شعر او آينه رفتار و زندگي خودش است.
اين شاعر معاصر كشور همچنين ميگويد: مردم خيلي راحت با اشعار سپهري ارتباط برقرار ميكنند و بر خلاف شعرهايي كه در سالهاي اخير ارائه شده، جوانان از اشعار سهراب استقبال زيادي كردهاند. اشعار سپهري تأثير زيادي در افكار عمومي داشته، تا آنجا كه هيچ شاعري تاكنون نتوانسته است پا جاي پاي او بگذارد.
حافظ موسوي ديگر شاعري است كه درباره سهراب با او به گفتوگو نشستيم، وي تخيل سهراب را از حاصل معصوميت او دانسته و ميگويد: خيالانگيزي شعر سهراب از ويژگيهاي بارز اوست كه از نوعي معصوميت سرچشمه ميگيرد.
وي ميافزايد: سهراب از شاعران بزرگ معاصر است و بعد از نيمايوشيج يكي از چند شاعر بزرگي كه ميتوان از آنها نام برد، سهراب سپهري است. سهراب بر عكس شاعران ديگر كه به سوي شعر سياسي و اجتماعي ميرفتند، در درون انسانها و روحيات فردي سير ميكرد. در آن دوران حوادث گذرا جاي خود را به مسائل ديگر داد و شعر سپهري ظرفيت خود را براي ارتباط با مخاطبان آينده نشان داد.
وي ادامه ميدهد: شعر سهراب را ميتوان به سه دوره تقسيم كرد، دوره اول كه تحت تاثير نيما قرار گرفت اما نتوانست شهرت خاصي به دست آورد. دوره دوم اشعار سپهري با شعر «حجم سبز» و «مسافر» شروع شد كه از استقبال خوبي برخوردار بود و مخاطبان خود را پيدا كرد و دوره سوم، تجربههايي بود كه وي سپري كرد. آنچه از آثار سهراب مورد قبول عموم مردم قرار گرفت، كارهاي مياني وي بوده است.
موسوي معتقد است: يكي از ويژگي سهراب، روحيه آرام او است كه تحت تاثير تفكر خاور دور قرار گرفته است. سهراب از جنگهاي فردي و قومي به دور بوده و روحيه او براي انسان امروز دلپذير است. البته برخي از ايدههاي سانتيمانتال هم در شعرهاي وي ديده ميشود. علت اين كه شعر سهراب در ميان نسل جوان پر مخاطب است، سهل و ممتنع بودن آثار اوست. شعرهاي سهراب از وزنهاي ضربي برخوردار است و به نوعي داراي زباني نرم و مخملي است كه اين سبك مورد توجه شاعران ديگر قرار گرفته، سپهري از لايههاي سطحي برداشت راضي كنندهاي دارد و خيالانگيز بودن شعرهايش مخاطبان را جذب ميكند، عنصر تخيل سهراب از نوعي معصوميت سرچشمه ميگيرد و مخاطب با خواندن شعرهاي او به آرامش ميرسد.
به سراغ رسول يونان شاعري از نسل جديد ميرويم، وي ميگويد: شعر سهراب، شعر طبيعت و خداست و سهراب توانسته است بر ذهن و احساسات مردم رخنه كرده و در يادها بماند.
وي ادامه ميدهد: شعر سهراب در عين حال كه به مسائل سياسي و اجتماعي نظر دارد، شعر طبيعت و خداست. سهراب جز معدود شاعراني است كه در قالب نيمايي به سبك و سياق خاص دست يافته و يكي از شاعران ابدي به شمار ميآيد، شعرهاي سهراب هيچگاه از اذهان پاك نخواهد شد، چرا كه شعر او شعري از جنس زمان خود بوده و قدرت شعري او به حدي است كه شاعران نميتوانند از سهراب تقليد كنند.
وي معتقد است: مقلدان سهراب در زير سايه او قرار ميگيرند و زبان سهراب به گونهاي است كه اگر كسي از آن زبان استفاده كند، تنها به يك مشت شعار و احساسات توخالي برميخورد. زبان سهراب مختص خود اوست و در اين عرصه تنها سهراب قادر به تركتازي است، اي كاش ميتوانستيم به پاس اين همه زيبايي به او مدال دهيم.
يونان ادامه ميدهد: اشعار سهراب تاثيرگذار است، اما كسي كه از او تاثير بگيرد، دچار مشكل خواهد شد. چون آنچه را كه ميسرايند، سهراب پيش از اين گفته است. پيروي و تقليد كردن از شعر شاعراني چون، سهراب سپهري، فروغ فرخزاد، احمدرضا احمدي و احمد شاملو سخت است.
علي موسوي گرمارودي هم در مقالهاي كه بر شعر سهراب نوشته، آورده است: «سپهري از كساني است كه راه نيما را شناخته بود اما اين را با خود با شخصيت يگانه خويش پيمود او خود را با رنگ و كلمه بيان ميكرد مصالح خلاقيت او هم رنگ بود و هم كلمه و او با اين هر دو نقاشي ميكرد. يا با اين هر دو ماموريت ادبي خود را انجام ميداد»
در ادامه اين مقاله تاكيد شده است: «و اما شعر سپهري، شعر او در نخستين برخورد داراي چند ويژگي است يكي اينكه سپهري نخستين كسي يا دست كم مهمترين شاعري است كه زبان شعر نو را با زبان محاوره پيوند زد. توضيح آنكه در شعر نو شاعران در همانحال برخي داراي زبان خاص خويشند در يك چيز اشتراك دارند و آن زبان عام شاعرانه است در برابر زبان محاوره. در واقع ميتوان گفت كه زبان شاعرانه هر شاعر و زبان خاص وي جنس و فصل شعر او را تشكيل ميدهند.
گرمارودي ادامه مي دهد: «ميدانيم كه هر تصوير ساخته يك صنعت ذهني است اما هر چه عناصر اين صنعت ذهنيتر و وابستهتر به قوانين و قواعد شاعرانه و به تعبير من كوششي باشد. شعر مصنوعيتر از كار در ميآيد. به عكس هر چه جوششيتر باشد يعني بازيافت آن مستقيما از خارج ذهن و در طبيعت گرفته شده باشد . شعر طبيعيتر مينمايد و شعر سپهري چنين است. اگر بخواهيم مقايسهاي كرده باشيم. نادرپور هم يك شاعر تصويرگر است و حتي در اين زمينه قويتر از سپهري است اما صنعت و كوشش در نادرپور غلبه دارد و در واقع به تعبيري ديگر تخيل نادرپور بستهتر ولي تخيل سپهري آزادتر و گستردهتر است در او جوشش غلبه دارد.
وي در پايان آورده است: «ويژگي ديگر شعر سپهري شخصيت بخشيدن به پديدهها و اشيا است همه چيز در شعر سپهري زنده است احساس دارد عاطفه دارد ميبالد و نفس ميكشد در واقع چنانچه خودش ميگويد او همان شاعري است كه به هنگام خطاب به گل سوسن مي گفت: شما»