پنجشنبه 10 آذر 1384

عجب بوی وطن ميآيه امروز، خسرو ناقد

خسرو ناقد
صادق همايونی را آشنايان و علاقه‏مندان به‏ فرهنگ و ادبيات عامه مردم ايران به‏خوبی می‏شناسند و با تحقيقات ارزشمندی كه در اين زمينه به‏انجام رسانده است، آشنايند. او از محققان و مؤلفان صاحب نام و از همنسلان و همراهان جلال آل‏احمد و سيد ابولقاسم انجوی شيرازی و در شمار پژوهشگران پُر دانش و كوشش فرهنگ عامه، به‏ويژه فرهنگ و ادبيات عامه خطه پهناور فارس است. تازه‏ترين اثری كه از او منتشر شده است، "ترانه‏های محلی فارس" نام دارد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

مطالعه كتاب‌های فرهنگ عامه و متون و مجموعه‏هايی كه در آنها آداب و رسوم و عقايد و جشن‏ها و ترانه‏ها و متل‏ها و قصه‏ها و افسانه‏های عاميانه و محلی جمع‏آوری شده‏اند، هميشه برای من خاطره‏انگيز بوده است و دلنشين و ياد آور لحظات فراموش نشدنی دوران كودكی و نوجوانی؛ دورانی كه دغدغه‏ها و نگرانی‏های زندگی روزمره و ترس و تشويش از آينده هنوز روح و جان آدمی را در برنگرفته بود و آنچه در دامن مادر و كنار پدر و آغوش مادر بزرگ و پدر بزرگ و دايه و دايی، در گوش جانت زمزمه می‏شد، چنان در ذهن و خاطره‏ات نقش می‏بست كه بعد از گذشت چند دهه، انگار كه همين ديروز بود است كه اين نواهای آشنا را شنيده‏ای. به‏ياد دارم اولين‏بار كه نوزادم را در آغوش گرفتم تا به‏بستر خوابش برم، بی‏اختيار صدای لالايی مادرم از گذشته‏های دور در گوشم طنين افكند كه شب‏هنگام برای ما با صدای محزون خود لالايی‏های دلنشين و آرام‏بخش می‏خواند؛ و حال كه من فرزندم را به‏بستر خواب می‏برم، هم‏صدا با آن نوای آشنا برايش لالايی می‏خوانم:
لالا، لالا، گل صدپر
بخواب ای نازنين دلبر
لالا، لالا، گل نرگس
بلا بر تو نيات هرگز
لالا، لالا، شكر بارت‏
خدا باشه نگهدارت
لالا، لالا، گل سوسن‏
سرت بذار لبت بوسم
لبت بوسم كه بو داره‏
كه با گل گفتگو داره‏
لالا، لالا، گل زردم‏
نبينم داغ فرزندم‏
خداوندا تو ستّاری‏
همه خوابند تو بيداری‏
به‏حق خواب و بيداری‏
عزيزم را نگهداری(1)

بی‏گمان سادگی موسيقايی و پيوند تنگاتنگ اين ترانه‏ها با طبيعت، باعث می‏شود كه خود به‏خود در خاطره‏ها نقش بندند و سينه به‏سينه و نسل به‏نسل به‏حيات جاودانه خود ادامه دهند. اصولاً از ويژگی‏های اين نوع از ادبيات - خاصه ترانه‏های محلی و عاميانه - سادگی و بی‏آلايشی آنهاست و لطافت و زيبايی طبيعيشان و نيز مهارت و توانمندی ذاتی سرايندگان گمنامشان در بيان احساسات و عواطف عامه مردم. ترانه‏های محلی غالباً قالبی ساده دارند و از تركيبات زبانی پيچيده و مجازهای غريب و انتزاعی بی‏بهره‏اند و بی‏نياز. اين سخن كه «عاطفی‏ترين نمودهای ذوقی فولكلور (فرهنگ عامه)، ترانه‏های محلی است كه آينه‏ی تمام نمای انديشه‏ها و احساسات شفاف و نيالوده مردم عامی است»(2) بی‏گمان جان كلام اين مبحث است. رمز و راز پايداری و گستردگی اين بخش از فرهنگ مردم را نيز در مجموعه اين خصوصيات بايد جستجوی كرد.
ما جستجوگری در اين پهنه از ادبيات، سوای عرصه‏های ديگر است. وقتی پژوهشگری در زمينه‏ای از ادبيات به مطالعه و تحقيق می‏پردازد، به‏نسبت گستره كار و موضوع مورد بررسی، پس از چند ماه يا حداكثر چند سال به‏نتيجه‏ای در خور عرضه می‏رسد. ولی محققی كه پا به‏عرصه جستجو و كاوش در فرهنگ عامه می‏گذارد - آنهم تنها در بخشی از اين گستره و تنها در محدوده منطقه جغرافيايی خاصی - راهی را در پيش‏رو دارد كه نه آغازش پيداست و نه انجامش. هر خانه و قهوه‏خانه‏ای، هر سرا و كلبه‏ای، هر كوی و برزنی، هر چادر و كَپری و هر شهر و شهرك و دهكده و روستايی را بايد جستجو كند و پای صحبت پير و جوان و زن و مرد و كوچك و بزرگ بايد بنشيند تا تا ترانه‏ای را با زبان محلی بشنود و به‏قصه و افسانه‏ای گوش دهد و چيستانی را به‏خاطر بسپارد و رسم و رسومی را از نزديك ببيند و در مراسم عقد و عروسی و عيش و عزايی شركت كند و طرز پختن غذايی محلی يا نام و نشان دارويی خانگی را در گوشه دفتری يادداشت كند. تازه، بعد كه دو خانه بالاتر به‏سراغ قصه‏گوی پير ديگری می‏رود يا چند فرسنگ دورتر به‏ده ديگری می‏رسد، روايتی ديگر از اين همه می‏شنود و می‏بيند. از اين‏رو برای گام نهادن در اين عرصه، صرفاً داشتن تحصيلات دانشگاهی و دانش گسترده در زمينه مورد بررسی، كافی نيست؛ بلكه عشق می‏طلبد و شيفتگی. كاری نيست كه بعد از سه چهار سال نتيجه دهد. گاه دو سه دهه لازم است تا مواد خام كار تحقيقی مورد نظر گرد آيد و فراهم شود.

صادق همايونی يكی از اين شيفتگان است. همايونی را آشنايان و علاقه‏مندان به‏فرهنگ و ادبيات عامه مردم ايران به‏خوبی می‏شناسند و با تحقيقات ارزشمندی كه در اين زمينه به‏انجام رسانده است، آشنايند. او از محققان و مؤلفان صاحب نام و از همنسلان و همراهان جلال آل‏احمد و سيد ابولقاسم انجوی شيرازی و در شمار پژوهشگران پُر دانش و كوشش فرهنگ عامه، به‏ويژه فرهنگ و ادبيات عامه خطه پهناور فارس است. از او تا كنون آثار بسياری انتشار يافته است كه من در اينجا تنها از كتابهايی نام می‏برم كه همايونی در گستره پژوهش‏های فولكوريك منتشر كرده است:
ترانه‏های جنوب (1345)، يك‏هزار و چهارصد ترانه محلی (1348)، فرهنگ مردم سروستان (1350، چاپ دوم 1371)(3)، دو بيتی‏های باقر لارستانی (1350، چاپ دوم 1369)، افسانه‏های ايرانی (1352، چاپ دوم 1372)، يازده مقاله در زمينه فرهنگ عامه (1353)، تعزيه و تعزيه‏خوانی (1353)، گوشه‏هايی از آداب و رسوم مردم شيراز (1353، اين كتاب با تجديد نظر و افزوده‏هايی آماده چاپ دوم است)، حسينه مشير (1355، چاپ دوم 1372)، تعزيه در ايران (1368، اين كتاب با افزوده‏های بسيار آماده چاپ دوم است)، شيراز خواستگاه تعزيه (1371). افزون بر اينها همايونی كتابی جالب و جذاب نيز درباره زندگی و آثار صادق هدايت در سال 1353 منتشر كرد با عنوان «مردی كه با سايه‏اش حرف می‏زد» كه در آن حرفهای تازه و ناشنيده در باره هدايت بسيار بود و در فصل «هدايت و فولكلور» به‏تحقيقات هدايت در زمينه فرهنگ عامه پرداخته شده است. اين اثر در سال 1354 يكبار تجديد چاپ شد و در سال 1373 با اضافاتی به‏چاپ سوم رسيد.
تازه‏ترين اثری كه از او منتشر شده است، «ترانه‏های محلی فارس» نام دارد. همايونی پيش‏تر دو كتاب در اين زمينه منتشر كرده بود؛ ترانه‏های جنوب و يك‏هزار و چهارصد ترانه محلی كه كتاب حاضر ظاهراً صورت تكميل شده دو اثر پيشين است. كتاب در ده دفتر فراهم آمده است: دفتر اول در برگيرنده لالايی‏ها و ترانه‏های ناز و نوازش و روايی‏هاست. «روايی‏ها» عنوانی است كه همايونی به‏مناسبت ويژگی اين ترانه‏ها، برای آنها برگزيده است. دو نمونه از روايی‏ها را در اينجا نقل می‏كنم:
شاباجی خانم زائيده‏
بالای اطاق خوابيده‏
ماباجی خانم رسيده‏
هسه هولو سائيده‏
شاباجی خانم بچه‏ت كو؟
قيچی ماماچه‏ت كو؟
بچه نبود باد بود
تخم علی داد بود

من بودم و فلفلی‏
رفتيم تو باغ ملی‏
جار زدم حسين جان‏
چای بريز تو فنجون‏
برای دو تا مهمون
مهمون اطاعت كرده
نگا به‏ساعت كرده
ساعت هشت و نيمه
ننه‏م خونه بی‏بيمه(4)

بی‏بيم رفته مدينه‏
سر قبر سكينه‏
سكينه نور عينه
دخت امام حسينه

در دفتر دوم واسونك‏های شيرازی و ديگر شهرها و روستاهای فارس گردآوری شده است. «اين ترانه‏ها عموماً در مراسم متخلف عروسی خوانده می‏شوند؛ از زمان خواستگاری تا صبح زفاف. زن‏ها آنها را می‏خوانند. آهنگی مطبوع، كشدار و ملايم دارند ... معمولاً يكی می‏خواند و به‏نوای آن داريه می‏زند و ديگران با دستك زدن او را همراهی می‏كنند.» واسونك‏ها را در آباده و اطراف ممسنی «سورو»(5) و در گرگنای كازرون «سوروگ» می‏گويند.»(6) چند نمونه از واسونك‏ها:
شب يك و منزل هزار و چشم دوماد انتظار
يه عروسی سيت ميارُم(7) در همين فصل بهار
شازده دوماد رفته شيراز بخره توپ يراق‏
آی برادر حرمتش كن تا دم شاه‏چراغ‏

آی حنابند، آی حنابند، يك حنای خوبی ببند
خوب ببند، خوشگل ببند بهر عروس قد بلند

رود جونيم رفته حموم با تمام مؤمنون
رختش از مولا طلب كن، شربت از صاحب زمون‏

يی حمومی سيت بسازم چل ستون چل پنجره‏
خانم عروس توش بشينه با يراق و سلسله‏

گل در اومد از حموم سمبل در اومد از حموم‏
شازده دوماد را بگو سُمبل در اومد از حموم‏
رختخواب چيت قلمكار، آی ننه جونيم بيا
قالی وردار، ترمه بنداز، فردا شب يارُم ميا

ايل بالا، ايل دومَن، ايل قلعه تركمن
ما می‏ريم عروس بياريم، قالی پهن كن رو چمن

راه بوشهر دور و دور و آب بوشهر شور و شور
ما می‏ريم عروس بياريم، چشم دشمن كورِ كور

گل اُورديم كاكو جون، سُمبل اُورديم كاكو جون‏
تا بخوی خبر بشی عروس اُورديم كاكو جون

كی به‏حجله، كی به‏حجله، شازده دوماد با زنش‏
كی بگَرده دور حجله، خواهر كوچيك‏ترش

در دفتر سوم و دفتر چهارم به‏ترتيب مجموعه‏ای از تك بيتی‏ها و دو بيتی‏ها فراهم آمده است؛ با اين توضيح كه تعداد تك‏بيتی‏ها بسيار كم است در حالی كه دوبيتی‏ها، اعم از رباعی و مثنوی و «دو بيتی‏های حُسينا»، بخش بزرگی از صفحات كتاب را به‏خود اختصاص داده است. اين است نمونه‏هايی چند از رباعی‏های كتاب:
چه بد كردم سفر كردم خدايا
سر از هامون بدر كردم خدايا
خودم اينجا، دل اونجا، دلبر اونجا
عجب خاكی به‏سر كردم خدايا

بوگو(8) آن قاصد نيكو لقا را
رسان بر دوستان پيغام ما را
به‏هر وختی(9) كه ميدارين صحبت‏
به‏خاطر آورين اين بی‏نوا را

بنالم من، بنالم تا سحرگا
بنالم همچو يوسف در ته چا
بنالم تا خدا را خوش بيايه‏
كه يوسف را رسونه به‏زليخا

شُوِ يلدا اسير مويت ايدوست
شفق روشن ز عكس رويت ايدوست
‏ چه می‏شد گر دمی با ما نشينی‏
ببويم زلف عنبر بويت ای دوست‏

شب ابر است و گاه گرگ و ميش است‏
نه همدم همدم و نه‏خويش خويش است
مزن خيمه تو ای راحل در اينجا
بِكن خيمه كه منزلگاه پيش است‏

من از مادر بزادم مادرم مُرد
مرا دادن به تايه(10) تايه هم مُرد
مرا از شير بز می‏پلوريدن(11)
از اين بخت بَدُم بزغاله هم مُرد

دو تا كفتر بوديم هر دو خوش آواز
شبا در لونه و روزا به‏پرواز
الهی خير نبينه مرد صياد
كه او تای مرا برده به شيراز

علی ديدم علی در خواب ديدم‏
علی در مسجد و محراب ديدم‏
علی ديدم سوار دُلدُلش بود
چو قنبر در كنارِش می‏دويدم


الا شاه‏چراغ تو شاه مايی
به‏پابوست می‏آيُم گاه گاهی‏
دو تا شمع بلور نذر تو دارُم‏
مرادُم رو بده بهرت ميارُم

پسر عامو ز باغ گل در اومد
دو چنگش پُر گل و رو بر من اومد
دو چنگش پر گل و دستش حنايی‏
به‏قدش می‏برازه كدخدايی

پيش‏تر اشاره كردم كه در دفتر چهارم كتاب چند دو بيتی نيز ثبت شده است كه به«دو بيتی‏های حُسينا» مشهورند و حال و هوای ديگر و مضامينی متفاوت از دوبيتی‏های ديرآشنا دارند. اين دوبيتی‏ها را من برای اولين بار در اين كتاب ديدم. همايونی در يادداشت كوتاهی كه در سرآغاز اين بخش از كتاب نگاشته است، اين ترانه‏ها را چنين معرفی می‏كند: «حسينا كيست؟ شيداست؟ قلندر است؟ عاشق است؟ ترانه‏پرداز است؟ چوپانست؟ سرگردانست؟ كيست؟ كيست اين حسينا؟ ياغی است؟ قهرمان است؟ كسی نمی‏داند و كسی هم هرگز نخواهد دانست. زيرا نه نامی در تاريخ دارد و نه نشانی در افسانه‏ها و اساطير. ولی يك نكته در باره او مسلم است و آن اين كه او حسيناست، چهره‏ای مردمی كه چه بسا به‏او مهر ورزيده‏اند و گرامی‏اش داشته‏اند و اين مهر در تعدادی از ترانه‏های محلی خطه فارس و گاه كرمان آشكار است». هفت رباعی از ميان آنها:
رفيق روزگارانُم حُسينا
بود نور دو چشمانُم حسينا
به‏غير از او به‏كس من دل نبندُم‏
بود هم جان و هم جانان حسينا

حسينا را بِديُدم كوله بر پشت‏
كمان بر دست و تيرش بر سر انگشت‏
پُر از تبخاله لب، از تفت گرما
چو ماهی بر لب دريا شده خشك‏

حسينا شد سوار و رو به را كرد
خودش از همدم و از ما جدا كرد
حسينا وعده پنج روزه‏ای داد
سر پنج روزه بر وعده وفا كرد

نسيم صبح صادق شد نمايون
حسينا رفت بر سوی بيابون‏
حسينا ميروه با فوج يارون‏
نگهدارش خدا در كوه و هامون‏

صدای دلنواز نی ميايه‏
حسينای عزيزُم كی ميايه؟
دلُم شور می‏زنه‏ای داد و بيداد
نميدونم حسينايُم كجايه؟

به‏خلوت خونه‏ام خوابيده بودُم‏
به‏خو بودم، خوِ آشفته ديدُم‏
ز جا جستُم حسينا رو نديدم‏
دو دس بر سر زدُم، لب برگَزيدم‏

حسينا رو برای دار بردن‏
رفيقانش خبر بر يار بردن‏
خبر دادن حسينا تير خورده‏
برای زخم او يلغار بردن

ترانه‏های پراكنده كه شامل «گفتگويی‏ها»، «چند بيتی‏ها»، «نوروزيه‏ها»، «در تلاش معاش» و «اجتماعی انتقادی» است، دفتر پنجم كتب را تشكيل می‏دهند. برخی از اين ترانه‏ها بازتاب وقايع اجتماعی و حوادث تاريخی‏اند؛ اما نه آنگونه كه در گزارش‏های رسمی و كتابهای تاريخی ثبت شده است، بلكه از نگاه و زبان عامه مردم. بعضی نيز ترانه‏هايی است كه روستائيان به‏هنگام كشت وكار و درو و خرمن می‏خوانند. پاره‏ای هم «نوروزيه» است و طنز و خوشمزگی.
سر كوی بُلن جفتی ستاره‏
جوونی كشته شد بيست و سه ساله‏
يراقش واكنين زخمش ببندين‏
جگر پر خون شد و دل پاره پاره

خبر اومد كه دشتسون بهاره
زمين از خون احمد لاله‏زاره‏
خبر بر مادر پيرش رسونين‏
كه احمد يك تن و دشمن هزاره‏

فرنگی اومده بندر گرفته‏
اول كشتی دوم لنگر گرفته‏
سلام من به‏شاه عباس رسونين‏
كه كافر دين پيغمبر گرفته‏

شاه كج كلاه‏
رفته كربلا
نون شده گرون‏
يه من يه‏قرون‏
ما شديم اسير
از دَسّ وزير

ممد ليشاه قِرِت كو؟
توپ شنيدرت كو؟

ميرزا رضای رشيدُم‏
چادر به‏سر كشيدُم‏
تَپونچه رو گروندی(12)
بوای(13) شا رو سوزُندی

مسلمونون كه ناداری بلايه‏
كه هر كه پول داره كدخدايه
می‏گيرن دستش و بالا می‏شونن‏
نمی‏پرسن كه پولش از كجايه‏

عيد اومد ما قبا نداريم‏
با كهنه قبا صفا نداريم‏
گرديده لباس پاره پاره‏
بر پيكر خود ردا نداريم‏
آجيل و لباس و پول خوبه
اما چه كنيم كه ما نداريم‏
خوبست بساط ساز و آواز
افسوس كه ما نوا نداريم‏
طفلی كه قبای تازه داره‏
در موسم عيد رو سفيده‏

نوروز نو باز آمده‏
بلبل به‏آواز آمده‏
قمری به‏پرواز آمده‏
پيرسوك(14) با ساز آمده‏
بابا بده نوروزيم‏
تا برخوری از روزيم‏

شبی رفتم به‏مهمونی پدر زن‏
شرابِ كهنه بود و نونِ اَرزَن‏
هنو يی لقمه از نونش نخوردم‏
كمونم داد و گفتا پمپه می‏زن(15)

سه تا چيزه كه بر عاشق بد آيه‏
سگ و همساده(16) و ماه كه در آيه‏
سگو رو نون دهم همساده رشوه‏
اميدوارم كه ابری بر سر آيه‏

به‏كرمون بهر من آوُرده زيره‏
عروسی من و او سر نگيره‏
سرم دلاله زن، مالی تو شيره‏
كه او زشت است و بی مايه فطيره‏

در دفتر ششم ترانه‏های بازی‏های نمايشی گردآوری شده‏اند و دفتر هفتم به«شربه‏ها»(17) كه شامل ترانه‏های تركی رايج در روستاهای فارس و نيز ترانه‏های لُری است، اختصاص دارد كه همايونی آنها را حدود 30 سال پيش از اين با همكاری برادرش، فضل‏الله همايونی، در دوران سپاهيگری او در روستاهای قره‏بلاغ فسا، فراهم آورده و همه را آوانگاری و ترجمه كرده است. دفتر هشتم در برگيرنده دعا و نياز و ترانه‏های گوناگون ديگر است. در دفتر نهم، آهنگ‏های برخی از ترانه‏های كتاب نت‏نگاری شده كه اين كار را همايونی با همكاری دوست نوازنده‏اش، حسن صفری به‏انجام رسانده است. در دفتر دهم كه دفتر پايانی كتاب است، اسامی ده‏ها راوی ترانه‏ها كه از نقاط مختلف استان فارس برخاسته‏اند، آمده است و همچنين فهرست مآخذ و منابعی كه مؤلف از آنها بهره جسته است.
اشاره‏ای هم به‏كمبودها و كاستی‏های كتاب كنم و گفتارم را به‏پايان برم. چه خوب می‏بود كه مؤلف همانند كتاب «فرهنگ مردم سروستان» كه بی‏گمان بهترين اثر اوست، واژنامه‏ای نيز برای اين اثر فراهم می‏آورد. علی‏رغم پانويسی در اغلب صفحات كتاب، كمبود واژنامه به‏وضوح پيداست و وجود آن در چنين كتابهايی لازم و ضروری است. آوانگاری‏ها هم با دقت كافی و طبق ضوابط رايج در اين نوع كتابها نگاشته نشده است. در اين مورد نيز «فرهنگ مردم سروستان» نمونه است. صفحه‏آرايی كتاب چشم‏نواز نيست و قلم‏هايی كه برای حروفچينی رايانه‏ای انتخاب شده، مناسب و زيبا نيستند. جای شماره صفحات با سر صفحه‏ها بايد عوض شود تا خواننده برای ديدن شماره صفحات دچار زحمت نشود. طرح روی جلد كتاب نيز چنگی به‏دل نمی‏زند. برخی از اين ايرادها به ناشر كتاب برمی گردد و پاره‏ای متوجه گردآورنده است كه بی‏ترديد در چاپ‏های بعدی كتاب برطرف خواهد شد.
صادق همايونی كتابش را با نيايشی آغاز كرده است كه از ميان دعا و نيازهای مندرج در كتاب برگزيده است؛ و من گفتارم را با آن و با دعای خير و آرزوی تندرستی و عمر طولانی برای اين پژوهشگر و ختدمتگزار آزاده فرهنگ مردم به‏پايان می‏برم:
بيابونم خدايا راه بنما
شبم‏تاره خدايا ماه بنما
قسم بر يوسف و عشق زليخا
دل ناشاد ما را شاد بنما

پانوشته‏ها:
---------------------------
1- ترانه‏های محلی فارس. گردآوری: صادق همايونی. شيراز: بنياد فارس‏شناسی، 1379. ص 41 تا 51.
2- همانجا ص 18.
3- اين كتاب مفصل‏ترين و جامع‏ترين اثر تحقيقی است تاكنون در اين زمينه منتشر شده و به‏باور من بهترين كار همايونی است. اين اثر در همان چاپ اول مورد توجه و تمجيد كارشناسان و پژوهشگران قرار گرفت. دكتر منوچهر ستوده در مجله راهنمای كتاب درباره اين كتاب نوشت: «سالهاست كه نگارنده چشم‏براه انتشار چنين كتابی بوده‏است. بارها مؤسسات مختلف دست به‏گردآوری اين نوع مطلب زده‏اند اما هيچ يك موفق نشده‏اند چنين كتاب سودمندی در دسترس اهل تتبع و تحقيق قرار دهند». پاول لورنس الول - ساتن، ايرانشناس و استاد دانشگاه ادينبورگ اسكاتلند، در باره اين اثر نوشت كه: «در نوع خود بی‏نظير است و راستی تا بحال در رشته مردم‏شناسی ايران چنين كتاب جامعی نديدم.»)
4- مادرم خانه مادر بزرگم است.
5) suru
6- ترانه‏های محلی فارس. ص 102.
7- يك عروسی برايت می‏آورم.

8) bugu= بگو
9) waxti = وقتی‏
10) taye= دايه

11- می‏پروريدن‏

12) gerondi= تپانچه را آتش كردی‏
13) boway= بابای‏
14) pirsuk= پرستو

15- هنوز يك لقمه از نان او نخورده بودم كه كمان پنبه‏زنی به‏دستم داد و گفت پنبه بزن!
16- همسايه‏
17) sarba-ha

در همين زمينه:

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/27679

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'عجب بوی وطن ميآيه امروز، خسرو ناقد' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016