مطالعه كتابهای فرهنگ عامه و متون و مجموعههايی كه در آنها آداب و رسوم و عقايد و جشنها و ترانهها و متلها و قصهها و افسانههای عاميانه و محلی جمعآوری شدهاند، هميشه برای من خاطرهانگيز بوده است و دلنشين و ياد آور لحظات فراموش نشدنی دوران كودكی و نوجوانی؛ دورانی كه دغدغهها و نگرانیهای زندگی روزمره و ترس و تشويش از آينده هنوز روح و جان آدمی را در برنگرفته بود و آنچه در دامن مادر و كنار پدر و آغوش مادر بزرگ و پدر بزرگ و دايه و دايی، در گوش جانت زمزمه میشد، چنان در ذهن و خاطرهات نقش میبست كه بعد از گذشت چند دهه، انگار كه همين ديروز بود است كه اين نواهای آشنا را شنيدهای. بهياد دارم اولينبار كه نوزادم را در آغوش گرفتم تا بهبستر خوابش برم، بیاختيار صدای لالايی مادرم از گذشتههای دور در گوشم طنين افكند كه شبهنگام برای ما با صدای محزون خود لالايیهای دلنشين و آرامبخش میخواند؛ و حال كه من فرزندم را بهبستر خواب میبرم، همصدا با آن نوای آشنا برايش لالايی میخوانم:
لالا، لالا، گل صدپر
بخواب ای نازنين دلبر
لالا، لالا، گل نرگس
بلا بر تو نيات هرگز
لالا، لالا، شكر بارت
خدا باشه نگهدارت
لالا، لالا، گل سوسن
سرت بذار لبت بوسم
لبت بوسم كه بو داره
كه با گل گفتگو داره
لالا، لالا، گل زردم
نبينم داغ فرزندم
خداوندا تو ستّاری
همه خوابند تو بيداری
بهحق خواب و بيداری
عزيزم را نگهداری(1)
بیگمان سادگی موسيقايی و پيوند تنگاتنگ اين ترانهها با طبيعت، باعث میشود كه خود بهخود در خاطرهها نقش بندند و سينه بهسينه و نسل بهنسل بهحيات جاودانه خود ادامه دهند. اصولاً از ويژگیهای اين نوع از ادبيات - خاصه ترانههای محلی و عاميانه - سادگی و بیآلايشی آنهاست و لطافت و زيبايی طبيعيشان و نيز مهارت و توانمندی ذاتی سرايندگان گمنامشان در بيان احساسات و عواطف عامه مردم. ترانههای محلی غالباً قالبی ساده دارند و از تركيبات زبانی پيچيده و مجازهای غريب و انتزاعی بیبهرهاند و بینياز. اين سخن كه «عاطفیترين نمودهای ذوقی فولكلور (فرهنگ عامه)، ترانههای محلی است كه آينهی تمام نمای انديشهها و احساسات شفاف و نيالوده مردم عامی است»(2) بیگمان جان كلام اين مبحث است. رمز و راز پايداری و گستردگی اين بخش از فرهنگ مردم را نيز در مجموعه اين خصوصيات بايد جستجوی كرد.
ما جستجوگری در اين پهنه از ادبيات، سوای عرصههای ديگر است. وقتی پژوهشگری در زمينهای از ادبيات به مطالعه و تحقيق میپردازد، بهنسبت گستره كار و موضوع مورد بررسی، پس از چند ماه يا حداكثر چند سال بهنتيجهای در خور عرضه میرسد. ولی محققی كه پا بهعرصه جستجو و كاوش در فرهنگ عامه میگذارد - آنهم تنها در بخشی از اين گستره و تنها در محدوده منطقه جغرافيايی خاصی - راهی را در پيشرو دارد كه نه آغازش پيداست و نه انجامش. هر خانه و قهوهخانهای، هر سرا و كلبهای، هر كوی و برزنی، هر چادر و كَپری و هر شهر و شهرك و دهكده و روستايی را بايد جستجو كند و پای صحبت پير و جوان و زن و مرد و كوچك و بزرگ بايد بنشيند تا تا ترانهای را با زبان محلی بشنود و بهقصه و افسانهای گوش دهد و چيستانی را بهخاطر بسپارد و رسم و رسومی را از نزديك ببيند و در مراسم عقد و عروسی و عيش و عزايی شركت كند و طرز پختن غذايی محلی يا نام و نشان دارويی خانگی را در گوشه دفتری يادداشت كند. تازه، بعد كه دو خانه بالاتر بهسراغ قصهگوی پير ديگری میرود يا چند فرسنگ دورتر بهده ديگری میرسد، روايتی ديگر از اين همه میشنود و میبيند. از اينرو برای گام نهادن در اين عرصه، صرفاً داشتن تحصيلات دانشگاهی و دانش گسترده در زمينه مورد بررسی، كافی نيست؛ بلكه عشق میطلبد و شيفتگی. كاری نيست كه بعد از سه چهار سال نتيجه دهد. گاه دو سه دهه لازم است تا مواد خام كار تحقيقی مورد نظر گرد آيد و فراهم شود.
صادق همايونی يكی از اين شيفتگان است. همايونی را آشنايان و علاقهمندان بهفرهنگ و ادبيات عامه مردم ايران بهخوبی میشناسند و با تحقيقات ارزشمندی كه در اين زمينه بهانجام رسانده است، آشنايند. او از محققان و مؤلفان صاحب نام و از همنسلان و همراهان جلال آلاحمد و سيد ابولقاسم انجوی شيرازی و در شمار پژوهشگران پُر دانش و كوشش فرهنگ عامه، بهويژه فرهنگ و ادبيات عامه خطه پهناور فارس است. از او تا كنون آثار بسياری انتشار يافته است كه من در اينجا تنها از كتابهايی نام میبرم كه همايونی در گستره پژوهشهای فولكوريك منتشر كرده است:
ترانههای جنوب (1345)، يكهزار و چهارصد ترانه محلی (1348)، فرهنگ مردم سروستان (1350، چاپ دوم 1371)(3)، دو بيتیهای باقر لارستانی (1350، چاپ دوم 1369)، افسانههای ايرانی (1352، چاپ دوم 1372)، يازده مقاله در زمينه فرهنگ عامه (1353)، تعزيه و تعزيهخوانی (1353)، گوشههايی از آداب و رسوم مردم شيراز (1353، اين كتاب با تجديد نظر و افزودههايی آماده چاپ دوم است)، حسينه مشير (1355، چاپ دوم 1372)، تعزيه در ايران (1368، اين كتاب با افزودههای بسيار آماده چاپ دوم است)، شيراز خواستگاه تعزيه (1371). افزون بر اينها همايونی كتابی جالب و جذاب نيز درباره زندگی و آثار صادق هدايت در سال 1353 منتشر كرد با عنوان «مردی كه با سايهاش حرف میزد» كه در آن حرفهای تازه و ناشنيده در باره هدايت بسيار بود و در فصل «هدايت و فولكلور» بهتحقيقات هدايت در زمينه فرهنگ عامه پرداخته شده است. اين اثر در سال 1354 يكبار تجديد چاپ شد و در سال 1373 با اضافاتی بهچاپ سوم رسيد.
تازهترين اثری كه از او منتشر شده است، «ترانههای محلی فارس» نام دارد. همايونی پيشتر دو كتاب در اين زمينه منتشر كرده بود؛ ترانههای جنوب و يكهزار و چهارصد ترانه محلی كه كتاب حاضر ظاهراً صورت تكميل شده دو اثر پيشين است. كتاب در ده دفتر فراهم آمده است: دفتر اول در برگيرنده لالايیها و ترانههای ناز و نوازش و روايیهاست. «روايیها» عنوانی است كه همايونی بهمناسبت ويژگی اين ترانهها، برای آنها برگزيده است. دو نمونه از روايیها را در اينجا نقل میكنم:
شاباجی خانم زائيده
بالای اطاق خوابيده
ماباجی خانم رسيده
هسه هولو سائيده
شاباجی خانم بچهت كو؟
قيچی ماماچهت كو؟
بچه نبود باد بود
تخم علی داد بود
من بودم و فلفلی
رفتيم تو باغ ملی
جار زدم حسين جان
چای بريز تو فنجون
برای دو تا مهمون
مهمون اطاعت كرده
نگا بهساعت كرده
ساعت هشت و نيمه
ننهم خونه بیبيمه(4)
بیبيم رفته مدينه
سر قبر سكينه
سكينه نور عينه
دخت امام حسينه
در دفتر دوم واسونكهای شيرازی و ديگر شهرها و روستاهای فارس گردآوری شده است. «اين ترانهها عموماً در مراسم متخلف عروسی خوانده میشوند؛ از زمان خواستگاری تا صبح زفاف. زنها آنها را میخوانند. آهنگی مطبوع، كشدار و ملايم دارند ... معمولاً يكی میخواند و بهنوای آن داريه میزند و ديگران با دستك زدن او را همراهی میكنند.» واسونكها را در آباده و اطراف ممسنی «سورو»(5) و در گرگنای كازرون «سوروگ» میگويند.»(6) چند نمونه از واسونكها:
شب يك و منزل هزار و چشم دوماد انتظار
يه عروسی سيت ميارُم(7) در همين فصل بهار
شازده دوماد رفته شيراز بخره توپ يراق
آی برادر حرمتش كن تا دم شاهچراغ
آی حنابند، آی حنابند، يك حنای خوبی ببند
خوب ببند، خوشگل ببند بهر عروس قد بلند
رود جونيم رفته حموم با تمام مؤمنون
رختش از مولا طلب كن، شربت از صاحب زمون
يی حمومی سيت بسازم چل ستون چل پنجره
خانم عروس توش بشينه با يراق و سلسله
گل در اومد از حموم سمبل در اومد از حموم
شازده دوماد را بگو سُمبل در اومد از حموم
رختخواب چيت قلمكار، آی ننه جونيم بيا
قالی وردار، ترمه بنداز، فردا شب يارُم ميا
ايل بالا، ايل دومَن، ايل قلعه تركمن
ما میريم عروس بياريم، قالی پهن كن رو چمن
راه بوشهر دور و دور و آب بوشهر شور و شور
ما میريم عروس بياريم، چشم دشمن كورِ كور
گل اُورديم كاكو جون، سُمبل اُورديم كاكو جون
تا بخوی خبر بشی عروس اُورديم كاكو جون
كی بهحجله، كی بهحجله، شازده دوماد با زنش
كی بگَرده دور حجله، خواهر كوچيكترش
در دفتر سوم و دفتر چهارم بهترتيب مجموعهای از تك بيتیها و دو بيتیها فراهم آمده است؛ با اين توضيح كه تعداد تكبيتیها بسيار كم است در حالی كه دوبيتیها، اعم از رباعی و مثنوی و «دو بيتیهای حُسينا»، بخش بزرگی از صفحات كتاب را بهخود اختصاص داده است. اين است نمونههايی چند از رباعیهای كتاب:
چه بد كردم سفر كردم خدايا
سر از هامون بدر كردم خدايا
خودم اينجا، دل اونجا، دلبر اونجا
عجب خاكی بهسر كردم خدايا
بوگو(8) آن قاصد نيكو لقا را
رسان بر دوستان پيغام ما را
بههر وختی(9) كه ميدارين صحبت
بهخاطر آورين اين بینوا را
بنالم من، بنالم تا سحرگا
بنالم همچو يوسف در ته چا
بنالم تا خدا را خوش بيايه
كه يوسف را رسونه بهزليخا
شُوِ يلدا اسير مويت ايدوست
شفق روشن ز عكس رويت ايدوست
چه میشد گر دمی با ما نشينی
ببويم زلف عنبر بويت ای دوست
شب ابر است و گاه گرگ و ميش است
نه همدم همدم و نهخويش خويش است
مزن خيمه تو ای راحل در اينجا
بِكن خيمه كه منزلگاه پيش است
من از مادر بزادم مادرم مُرد
مرا دادن به تايه(10) تايه هم مُرد
مرا از شير بز میپلوريدن(11)
از اين بخت بَدُم بزغاله هم مُرد
دو تا كفتر بوديم هر دو خوش آواز
شبا در لونه و روزا بهپرواز
الهی خير نبينه مرد صياد
كه او تای مرا برده به شيراز
علی ديدم علی در خواب ديدم
علی در مسجد و محراب ديدم
علی ديدم سوار دُلدُلش بود
چو قنبر در كنارِش میدويدم
الا شاهچراغ تو شاه مايی
بهپابوست میآيُم گاه گاهی
دو تا شمع بلور نذر تو دارُم
مرادُم رو بده بهرت ميارُم
پسر عامو ز باغ گل در اومد
دو چنگش پُر گل و رو بر من اومد
دو چنگش پر گل و دستش حنايی
بهقدش میبرازه كدخدايی
پيشتر اشاره كردم كه در دفتر چهارم كتاب چند دو بيتی نيز ثبت شده است كه به«دو بيتیهای حُسينا» مشهورند و حال و هوای ديگر و مضامينی متفاوت از دوبيتیهای ديرآشنا دارند. اين دوبيتیها را من برای اولين بار در اين كتاب ديدم. همايونی در يادداشت كوتاهی كه در سرآغاز اين بخش از كتاب نگاشته است، اين ترانهها را چنين معرفی میكند: «حسينا كيست؟ شيداست؟ قلندر است؟ عاشق است؟ ترانهپرداز است؟ چوپانست؟ سرگردانست؟ كيست؟ كيست اين حسينا؟ ياغی است؟ قهرمان است؟ كسی نمیداند و كسی هم هرگز نخواهد دانست. زيرا نه نامی در تاريخ دارد و نه نشانی در افسانهها و اساطير. ولی يك نكته در باره او مسلم است و آن اين كه او حسيناست، چهرهای مردمی كه چه بسا بهاو مهر ورزيدهاند و گرامیاش داشتهاند و اين مهر در تعدادی از ترانههای محلی خطه فارس و گاه كرمان آشكار است». هفت رباعی از ميان آنها:
رفيق روزگارانُم حُسينا
بود نور دو چشمانُم حسينا
بهغير از او بهكس من دل نبندُم
بود هم جان و هم جانان حسينا
حسينا را بِديُدم كوله بر پشت
كمان بر دست و تيرش بر سر انگشت
پُر از تبخاله لب، از تفت گرما
چو ماهی بر لب دريا شده خشك
حسينا شد سوار و رو به را كرد
خودش از همدم و از ما جدا كرد
حسينا وعده پنج روزهای داد
سر پنج روزه بر وعده وفا كرد
نسيم صبح صادق شد نمايون
حسينا رفت بر سوی بيابون
حسينا ميروه با فوج يارون
نگهدارش خدا در كوه و هامون
صدای دلنواز نی ميايه
حسينای عزيزُم كی ميايه؟
دلُم شور میزنهای داد و بيداد
نميدونم حسينايُم كجايه؟
بهخلوت خونهام خوابيده بودُم
بهخو بودم، خوِ آشفته ديدُم
ز جا جستُم حسينا رو نديدم
دو دس بر سر زدُم، لب برگَزيدم
حسينا رو برای دار بردن
رفيقانش خبر بر يار بردن
خبر دادن حسينا تير خورده
برای زخم او يلغار بردن
ترانههای پراكنده كه شامل «گفتگويیها»، «چند بيتیها»، «نوروزيهها»، «در تلاش معاش» و «اجتماعی انتقادی» است، دفتر پنجم كتب را تشكيل میدهند. برخی از اين ترانهها بازتاب وقايع اجتماعی و حوادث تاريخیاند؛ اما نه آنگونه كه در گزارشهای رسمی و كتابهای تاريخی ثبت شده است، بلكه از نگاه و زبان عامه مردم. بعضی نيز ترانههايی است كه روستائيان بههنگام كشت وكار و درو و خرمن میخوانند. پارهای هم «نوروزيه» است و طنز و خوشمزگی.
سر كوی بُلن جفتی ستاره
جوونی كشته شد بيست و سه ساله
يراقش واكنين زخمش ببندين
جگر پر خون شد و دل پاره پاره
خبر اومد كه دشتسون بهاره
زمين از خون احمد لالهزاره
خبر بر مادر پيرش رسونين
كه احمد يك تن و دشمن هزاره
فرنگی اومده بندر گرفته
اول كشتی دوم لنگر گرفته
سلام من بهشاه عباس رسونين
كه كافر دين پيغمبر گرفته
شاه كج كلاه
رفته كربلا
نون شده گرون
يه من يهقرون
ما شديم اسير
از دَسّ وزير
ممد ليشاه قِرِت كو؟
توپ شنيدرت كو؟
ميرزا رضای رشيدُم
چادر بهسر كشيدُم
تَپونچه رو گروندی(12)
بوای(13) شا رو سوزُندی
مسلمونون كه ناداری بلايه
كه هر كه پول داره كدخدايه
میگيرن دستش و بالا میشونن
نمیپرسن كه پولش از كجايه
عيد اومد ما قبا نداريم
با كهنه قبا صفا نداريم
گرديده لباس پاره پاره
بر پيكر خود ردا نداريم
آجيل و لباس و پول خوبه
اما چه كنيم كه ما نداريم
خوبست بساط ساز و آواز
افسوس كه ما نوا نداريم
طفلی كه قبای تازه داره
در موسم عيد رو سفيده
نوروز نو باز آمده
بلبل بهآواز آمده
قمری بهپرواز آمده
پيرسوك(14) با ساز آمده
بابا بده نوروزيم
تا برخوری از روزيم
شبی رفتم بهمهمونی پدر زن
شرابِ كهنه بود و نونِ اَرزَن
هنو يی لقمه از نونش نخوردم
كمونم داد و گفتا پمپه میزن(15)
سه تا چيزه كه بر عاشق بد آيه
سگ و همساده(16) و ماه كه در آيه
سگو رو نون دهم همساده رشوه
اميدوارم كه ابری بر سر آيه
بهكرمون بهر من آوُرده زيره
عروسی من و او سر نگيره
سرم دلاله زن، مالی تو شيره
كه او زشت است و بی مايه فطيره
در دفتر ششم ترانههای بازیهای نمايشی گردآوری شدهاند و دفتر هفتم به«شربهها»(17) كه شامل ترانههای تركی رايج در روستاهای فارس و نيز ترانههای لُری است، اختصاص دارد كه همايونی آنها را حدود 30 سال پيش از اين با همكاری برادرش، فضلالله همايونی، در دوران سپاهيگری او در روستاهای قرهبلاغ فسا، فراهم آورده و همه را آوانگاری و ترجمه كرده است. دفتر هشتم در برگيرنده دعا و نياز و ترانههای گوناگون ديگر است. در دفتر نهم، آهنگهای برخی از ترانههای كتاب نتنگاری شده كه اين كار را همايونی با همكاری دوست نوازندهاش، حسن صفری بهانجام رسانده است. در دفتر دهم كه دفتر پايانی كتاب است، اسامی دهها راوی ترانهها كه از نقاط مختلف استان فارس برخاستهاند، آمده است و همچنين فهرست مآخذ و منابعی كه مؤلف از آنها بهره جسته است.
اشارهای هم بهكمبودها و كاستیهای كتاب كنم و گفتارم را بهپايان برم. چه خوب میبود كه مؤلف همانند كتاب «فرهنگ مردم سروستان» كه بیگمان بهترين اثر اوست، واژنامهای نيز برای اين اثر فراهم میآورد. علیرغم پانويسی در اغلب صفحات كتاب، كمبود واژنامه بهوضوح پيداست و وجود آن در چنين كتابهايی لازم و ضروری است. آوانگاریها هم با دقت كافی و طبق ضوابط رايج در اين نوع كتابها نگاشته نشده است. در اين مورد نيز «فرهنگ مردم سروستان» نمونه است. صفحهآرايی كتاب چشمنواز نيست و قلمهايی كه برای حروفچينی رايانهای انتخاب شده، مناسب و زيبا نيستند. جای شماره صفحات با سر صفحهها بايد عوض شود تا خواننده برای ديدن شماره صفحات دچار زحمت نشود. طرح روی جلد كتاب نيز چنگی بهدل نمیزند. برخی از اين ايرادها به ناشر كتاب برمی گردد و پارهای متوجه گردآورنده است كه بیترديد در چاپهای بعدی كتاب برطرف خواهد شد.
صادق همايونی كتابش را با نيايشی آغاز كرده است كه از ميان دعا و نيازهای مندرج در كتاب برگزيده است؛ و من گفتارم را با آن و با دعای خير و آرزوی تندرستی و عمر طولانی برای اين پژوهشگر و ختدمتگزار آزاده فرهنگ مردم بهپايان میبرم:
بيابونم خدايا راه بنما
شبمتاره خدايا ماه بنما
قسم بر يوسف و عشق زليخا
دل ناشاد ما را شاد بنما
پانوشتهها:
---------------------------
1- ترانههای محلی فارس. گردآوری: صادق همايونی. شيراز: بنياد فارسشناسی، 1379. ص 41 تا 51.
2- همانجا ص 18.
3- اين كتاب مفصلترين و جامعترين اثر تحقيقی است تاكنون در اين زمينه منتشر شده و بهباور من بهترين كار همايونی است. اين اثر در همان چاپ اول مورد توجه و تمجيد كارشناسان و پژوهشگران قرار گرفت. دكتر منوچهر ستوده در مجله راهنمای كتاب درباره اين كتاب نوشت: «سالهاست كه نگارنده چشمبراه انتشار چنين كتابی بودهاست. بارها مؤسسات مختلف دست بهگردآوری اين نوع مطلب زدهاند اما هيچ يك موفق نشدهاند چنين كتاب سودمندی در دسترس اهل تتبع و تحقيق قرار دهند». پاول لورنس الول - ساتن، ايرانشناس و استاد دانشگاه ادينبورگ اسكاتلند، در باره اين اثر نوشت كه: «در نوع خود بینظير است و راستی تا بحال در رشته مردمشناسی ايران چنين كتاب جامعی نديدم.»)
4- مادرم خانه مادر بزرگم است.
5) suru
6- ترانههای محلی فارس. ص 102.
7- يك عروسی برايت میآورم.
8) bugu= بگو
9) waxti = وقتی
10) taye= دايه
11- میپروريدن
12) gerondi= تپانچه را آتش كردی
13) boway= بابای
14) pirsuk= پرستو
15- هنوز يك لقمه از نان او نخورده بودم كه كمان پنبهزنی بهدستم داد و گفت پنبه بزن!
16- همسايه
17) sarba-ha