پنجشنبه 20 بهمن 1384

چو پرده دار به شمشیر می زند همه را، نقدی بر اظهارات عجیب محمد علی سپانلو، شهرام عديلي پور

به گزارش خبرگزاری مهر مورخ 14/11/84 محمد علی سپانلو شاعر و منتقد ادبیات گفت : هیچ ملتی از حقوق خود چشم پوشی نمی کند . مخالفان فعالیت هسته ای ایران همان کسانی هستند که در خوزستان فتنه آفرینی می کنند . آمریکا و متحدان اش در صدد تحقیر ایران در جهان هستند. چند روز پیش نیز آقای سپانلو در گفت و گویی با خبرگزاری فارس از سانسور حکومتی و دولتی حمایت کرد و اظهار داشت هر حکومتی برای خود محرماتی دارد بنابراین سانسور باید باشد . او افزود که انقلاب اسلامی باعث شکوفایی ادبیات فارسی شده در صورتی که ادبیات در بعضی جاها زیر تیغ سانسور از بین رفته است .
صرف نظر از درستی و نادرستی اظهار نظرات آقای سپانلو و نقد جزییات بیانات ایشان که بسیار جای اما و اگر دارد و بسیار پرسش برانگیز ست و صرف نظر از این که ایشان چه گونه خود را نماینده ی ملت ایران می دانند که همچون حکومت گران از حقوق آنان دم می زنند و در صدد دفاع از آن هستند و باز گذشته از اظهار نظر عجیب ایشان به عنوان عضو برجسته ای از کانون نویسندگان ایران که سال ها ست اعضای آن زیر فشار شدید حکومت و تیغ سانسور قرار دارند و هزینه های بسیار در این راه داده اند و چند تن از یاران شان به فجیع ترین شکل قربانی همین امر شده اند در حالی که اصولن این کانون برای دفاع از حقوق اهل قلم و مبارزه با سانسور به وجود آمده ، پرسش بی امانی که مدام ذهن را می گزد و می گدازد این ست که چرا آقای سپانلو به عنوان یک روشن فکر و نویسنده ی پیش کسوت و با تجربه که گذشته ی پر معنایی پشت سر خود دارد در این شرایط حساس ناگهان لب به چنین سخنانی می گشاید ؟! این هم صدایی و هم سویی با حکومت گرانی که همه ماهیت آنان را می شناسند و بر چند و چون کارشان وقوف کامل دارند چه معنا و مفهومی می تواند داشته باشد ؟ آیا حمایت آشکار از حکومتی که سال هاست به سرکوب روشن فکران و اندیشمندان و فعالان سیاسی و فرهنگی پرداخته و با همه ی آنان به مقابله برخاسته و پشت به مردم خود و منافع ملی کشورش بی محابا به سوی گذرگاه های پرخطر و توفان خیز می شتابد و تاب تحمل هیچ انتقاد و منتقدی را حتا از خودی ها ندارد چه معنایی دارد ؟ در شرایطی که حاکمیت مذهبی پس از قلع و قمع فعالان سیاسی و مطبوعاتی و به بن بست کشیدن جنبش مردمی و اصلاحی و سرکوب دانش جویان و جنبش دانش جویی و تعطیلی فله ای مطبوعات و اخراج اصلاح طلبان مذهبی از حاکمیت توسط نظارت استصوابی شورای نگهبان و به دنبال آن برگزاری دو انتخابات فرمایشی و نمایشی و کودتاگونه ای به نام انتخابات ریاست جمهوری هفتم تمام پل های پشت سر خود را خراب کرده است و تمام قد در مقابل مطالبات مردمی ایستاده است و می کوشد تا با توسل به مسئله ی انرژی اتمی که پایان ماجرایش روشن ست مشروعیت از دست رفته اش را باز یابد و با ملی اعلام کردن این پروژه و تبلیغات شدید جهت این امر می کوشد مردم قهر کرده و پشت به حاکمیت کرده را به پشتیبانی از خود دوباره به میدان بکشد و در جایی که از اساس این ترفندی ست برای به صحنه کشاندن مردم و تاییدیه گرفتن از آنان ، آیا این شان یک روشن فکر ست که به جای مبارزه علیه استبداد جهت برقراری دموکراسی و حاکمیت قانون که حدود 150 سال ست ملت ایران برای آن مبارزه می کنند و به جای روشن گری و دفع عوام فریبی که در ماهیت و سرشت روشن فکری ست، هم صدا و هم سوی حاکمیت مردم را به همان راهی بکشد که حاکمیت می خواهد ؟ آیا اشتباه آقای سپانلو و هم فکران اش در گذرگاه انقلاب سال 57 بس نیست ؟ آیا جریان روشن فکری ایران همچون انقلاب مشروطه و دوران ملی شدن نفت و انقلاب 57 باز هم باید اشتباه کند و از گذشته ی خود درس نگیرد ؟
اما چیزی که بر نگرانی من می افزاید و خار خار شک و تردید در ذهن و ضمیرم می نشاند این که می ترسم آقای سپانلو و برخی روشن فکران و هنرمندان داخل کشور نه از سر ناآگاهی و اشتباه تن به خواست حاکمیت می سپارند که کاملن از سر آگاهی این کار را می کنند و می ترسم که زبان ام لال وعده های دل فریب و پیشنهادهای وسوسه انگیز حاکمیت سرانجام کار خود را کرده باشد . آیا اتفاقی ست وقتی در این سال ها می بینیم پس از این که هنرپیشه گانی مانند اکبر عبدی و محمد علی کشاورز و عزت الله انتظامی بر صفحه ی تلویزیون ظاهر می شوند و پس از تعریف و تمجید از حاکمیت برای شان مراسم بزرگداشت برگزار می شود ناگهان سر و کله ی بزرگانی چون رضا سید حسینی و منوچهر آتشی در سیمای جمهوری اسلامی یعنی همان جایی که در آن برنامه ی هویت ساخته و پخش شد پیدا شود و در برنامه ی حکومتی چهره های ماندگار از آن ها و بسیاری دیگر از هنرمندان و پیش کسوتان عرصه ی فرهنگ و هنر تقدیر و ستایش به عمل آید و از دست علی لاریجانی جایزه بگیرند ؟ فراموش نکنیم که این طرح سعید امامی بود که پس این که از حذف و نابودی تمام اهل اندیشه و هنر نا امید شد تصمیم گرفت آنان را به راه خود و حاکمیت بکشاند .

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

امروز گروه بزرگی از روشن فکران و اهل اندیشه ی ما خسته و سرخورده ، در سکوت و انزوا و انفعال کامل به سر می برند ، گروهی فارغ از تعهد اجتماعی و رسالت هنری در جهان پست مدرن مشغول بازی های زبانی اند و تنها سپیدی های متن را می جویند و گروهی ناگهان رنگ عوض می کنند و با حاکمیت هم صدا می شوند.از ابراهیم حاتمی کیا و داوود میر باقری و هنرمندانی چون آنان که به نوعی فرزند این انقلاب و نظام اند یا در آن بالیده و رشد کرده اند و از امکانات بی کران آن برخوردار بوده اند و هستند چندان انتظاری نیست اما از کسانی مانند سپانلو که تاریخ دردناکی پشت سر خود دارند بیش از این ها انتظار می رود . روشن فکران سکولار ما را چه می شود که اندیشمندان مذهبی درون حاکمیت چون عبدالکریم سروش و عبدالله نوری و اکبر گنجی و هاشم آقاجری و محسن سازگارا و محسن کدیور بر آن ها پیشی گرفته اند ؟ آقای سپانلو حواس شان باشد که وجهه ی نیما و شاملوی بزرگ و فروغ فرخ زاد و اخوان ثالث و هدایت و گلشیری و چوبک و ... که همیشه استقلال شخصیت و اندیشه ی خود را حفظ کردند و هیچ گاه تن به عوام فریبی و زور و ستم ندادند را خراب نکنند که اگر روشن فکر ما هم بخواهد وا بدهد دیگر امید هیچ گشایشی در این ملک نمی رود .

چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند


شهرام عدیلی پور19 بهمن 84

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/28753

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'چو پرده دار به شمشیر می زند همه را، نقدی بر اظهارات عجیب محمد علی سپانلو، شهرام عديلي پور' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016