فاصله کنگره های پنجم و ششم حزب همزمان با مرحله تازه ای در تحول رژيم اسلامی شده است که بی اغراق می توان گفت خطرناک ترين دوران جمهوری اسلامی است. در مرحله اول درهم شکستن رژيم پيشين و مرحله دوم دوران پس از جنگ، چهارچوب های اجتماعی و اقتصادی که با رنج و هزينه ملت ايران در طول شش دهه پيش از انقلاب ساخته شده بود با همه فساد و بی لياقتی حکومت آخوندی محفوظ ماند. جامعه ايرانی در صورت تازه ناساز و تاسف آور اسلامگرای خود دنباله همان شش دهه بود.
در اين مرحله سوم که از سال گذشته آغاز شده است ما با طرح گسترده و همه سويه ای برای زير و رو کردن جامعه ايرانی، چنانکه می شناسيم، روبروئيم. کوشش آگاهانه ای در راه است که ايران را سراسر درقالب تنگ يک جهان بينی ارتجاعی بريزند و هر کانون مقاومتی را در هر جای جامعه از ريشه بکنند. گروه تازه ای با ماموريت هميشگی کردن حکومت خود و بلندپروازی های خطرناک تسلط منطقه ای و فرا تر از آن روی کار آمده است که هر نشانه سرزندگی جامعه ايرانی را تهديدی برای موجوديتش می داند. انقلابی که روشنفکران و طبقه متوسط ايران به راه انداختند اکنون در يک چرخش کامل، با همه قدرتی که کشوری با توانائی های ايران به هر حکومتی می دهد کمر به درهم شکستن طبقه متوسط و آنچه از جنبش روشنفکری بتوان گفت بسته است.
مسئله در دگرگونی سياست ها و بد تر شدن وضع در اينجا و آنجا نيست. انقلاب ديگری در جريان است که نه تنها بر واپسمانده ترين عناصر و لايه های اجتماعی تکيه دارد بلکه مصمم است همه جامعه را به سطح آنها پائين بياورد. يک "طبقه جديد" تکنوکرات و نظامی با موافقت کامل خطرناک ترين جناح "روحانيت" فرمانروا، می خواهد رسما مالک همه منابع دارائی اصلی کشور شود و با به خدمت گرفتن تکنيک های ديکتاتوری های توتاليتر مدرن، ميهن ما را به قرون وسطای خرافات و تاريک انديشی بر گرداند. اسلامی کردن جامعه با قدرت تمام در جريان است و بمب اتمی، نگهدارنده نهائی "نظم نوين"ی خواهد بود که اين تازه ترين شاگردان هيتلر خيال دارند بر ايران تحميل کنند. سياست های خارجی رژيم پس از يک دوره عادی کردن روابط با خانواده بين المللی، بار ديگر پا به مرحله روياروئی با بزرگ ترين قدرت جهانی و قدرت منطقه ای گذاشته است و امنيت ملی و حتی يکپارچگی ايران را بطور جدی به خطر می اندازد.
عنوان کنگره يگانگی ملی برای کنگره ششم با توجه به اين دورنمای زشت و تهديد آميز و در هردو معنی يگانگی ملی اختيار شد. از سوئی حزب تصميم خود را به دفاع از ايران به عنوان يک کشور و يک ملت بار ديگر اعلام می کند زيرا پافشاری بر چنين موضوعی بيش از هميشه
ضرورت دارد. گروهی فرصت طلب با دادن امتيازات خطرآفرين به عناصری که برنامه دراز مدت و قصد نهائی شان جدائی از ايران است بهر ترتيب می خواهند جبهه ها و شوراهائی را سرهم و ملت ايران را به مليت های ساختگی تجزيه کنند.
از سوی ديگر پيش کشيدن يگانگی ملی نشانه آن است که ما بيش از هميشه به ضرورت تغيير نگرش خود در مبارزه پی می بريم. حزب مشروطه ايران چنانکه بارها اعلام داشته هدف اصلی خود را بازساختن فرهنگ و سياست و جامعه ايران از روی نمونه پيشرفته ترين دستاورد های تمدن غربی قرار داده است و مبارزه برای برچيدن دستگاه جمهوری اسلامی را جز مقدمه ای برای آن منظور مهم تر نمی شناسد. تاکيد بر يگانگی ملی از آنجا ست که بازساختن جامعه ايرانی و پيراستن فرهنگ و سياست آن از آلودگی ها و خشونت های ميراث قرن ها واپسماندگی از کاروان جهان مدرن کار يک حزب و يک گرايش سياسی نيست؛ و ايران نيز مانند هر جامعه پيشرفته ای نياز به يک گفتمان و چهارچوب ملی به معنی توافق و همکاری همه نيرو های سياسی بر پايه اصول، و در راه هدف های مشترک ملی دارد. اختلاف و رقابت نيرو های سياسی و اجتماعی که در طبيعت جامعه بشری و موتور پيشرفت است رويه (جنبه) ديگر يگانگی ملی و نشانه يک نظام سياسی کثرت گراست.
کوشش برای سالم کردن سياست در همين مرحله و در فضای آزاد از سرکوبگری جمهوری اسلامی وظيفه ای مهم تر از پويش قدرت است که اصلا در جهان تبعيديان معنی ندارد. ما نيرو های مخالف رژيم را فرا می خوانيم که بجای توجيه خود و کوبيدن يکديگر که در بهترين صورت خود نيز هيچ گروهی را به قدرت نزديک نخواهد کرد اولويت را به ساختن فضائی بدهند که برای ايران پس از جمهوری اسلامی می خواهند. گذاشتن دمکراسی و حقوق بشر از هم اکنون در قلب فعاليت سياسی و نگريستن به مسئله سياست و اجتماع و فرهنگ از پشت منشور مدرنيته از همين جا می بايد آغاز شود و آنگاه است که می توان اعتماد را به سياست ايران بازآورد. جايگزين جمهوری اسلامی در رهبر يا شورا و شورا های رهبری نيست. در جهان بينی و کارکرد سياسی است که نقطه مقابل رژيم باشد. آنها که خود را جايگزين اين رژيم می شمارند می بايد در گفتار و کردار نشان دهند که هم تفاوت و هم شايستگی لازم آن را دارند.
کنگره با اعتقاد به اينکه هر تفاهم و همگرائی ملی برای برقراری نظام سياسی دمکراسی ليبرال به معنی حکومت اکثريت محدود به اعلاميه حقوق بشر می بايد در ميان نيرو های سياسی اصلی ايران بويژه بخش سازمانيافته آن صورت گيرد، آمادگی حزب را برای همکاری در هر سطح با چپ و راست طيف سياسی ايران از جمله گرايش دمکرات و عرفيگرای مسلمان و نه اسلامگرا اعلام می دارد. ما دريافته ايم که بايد هواداران حقوق بشر و دمکراسی را در هر جامه و از هر رنگ و با هر پيشينه به عنوان همراهان خويش بپذيريم. مسئله ايران از رقابت ها و تصفيه حساب های شخصی و گروهی گذشته است. هر گروهی که توانائی بازنگری خود و موقعيت ايران را داشته باشد و خود را در خدمت مقاومت و مبارزه نيرو های آزادی و پيشرفت در ايران، و جنبش دانشجوئی و کارگری و روشنفکری و توده بزرگ جوان ايرانی بگذارد در کنار ماست.
نبردی برسر نه تنها آينده ايران بلکه روان ايرانی درگرفته است که از هر چه در صد سال گذشته تجربه کرده ايم درمی گذرد. "ايده" ايران و موجوديت ما به عنوان ملتی بسيار بزرگ تر از هر دوره تاريخی ايران، از جمله هزار و چهار صد ساله گذشته، درگرو اين نبرد است و برای ما چيزی جز اين ملت و اين سرزمين نمانده است.
advertisement@gooya.com |
|
حزب مشروطه ايران به سهم خود آماده است و ما از نا آمادگی ديگران دلسرد نخواهيم شد. ملت ايران با چالشی بزرگ تر از هميشه روبروست و ما می کوشيم خود را به اندازه اين چالش برسانيم. آماده کردن حزب برای نقش مهمی که در دگرگون کردن فرهنگ و سياست ايران بر عهده گرفته است پيش از هرچيز بستگی به بالا بردن کيفيت خود آن دارد. گسترش آينده حزب مشروطه ايران اساسا در جهت کيفی خواهد بود و در پذيرش هموندان و بويژه تشکيل واحد های حزبی تازه، ارزش سياسی و فرهنگی افراد مهم ترين سهم را خواهد داشت. ما نمی خواهيم صرفا از نظر شماره اعضای خود بزرگ باشيم.
پاينده ايران
زنده باد ملت ايران
حزب مشروطه ايران