بر اساس آمار تأييد شده، همجنسگرايان ۴ تا ۷ درصد جمعيت بشرى را تشکيل مى دهند. با این حساب، تعداد همجنسخواهان ايرانى میتواند حدود ۴ ميليون نفر باشد. ممکن است اين ميزان غلوآميز به نظر برسد اما نبايد فراموش کرد که چنين گرايشى در جامعه ايران، هم از سوى دولت و قانون و مذهب و هم از سوى مردم فساد و انحراف تلقى مى شود.
همجنسخواه مطرود است وغير عادى نيست که چنين هويتى پوشيده بماند. پرسش اين است که در چنين بستر مذهبى، اجتماعى و فرهنگى، فرد همجنسگرا چگونه زندگى مى کند؟ چگونه با محدوديتها و پيشداورىها کنار میآيد؟
شاهرخ رئيسى، دبير فرهنگى سازمان همجنسگرايان ايرانى و رئيس شاخه آلمان اين سازمان در فرانکفورت میگويد:
«ما ايميلهاى زيادى دريافت میکنيم که خيلىها در مرز خودکشى يا از نظر روحى در حال از همپاشيدگىاند. يکى از مشکلات روحى مهم، جدا از افسردگى آنها، احساس گناه شديد است. درون هر همجنسگراى ايرانى تضادهاى بسيارى وجود دارد. او نمیداند سالم است يا بيمار. نمیداند اين احساس يا غريزهاى که دارد، گناه است يا بيگناهى. بسيارى فکر مى کنند اين يک فانتزى بيمارگونه و زشت است. متأسفانه هيچ آگاهى و بسترسازى فرهنگى در اين زمينه درايران وجود ندارد. تفاوت بين بچهبازى و همجنسگرايى تعريف نشده و حتى بسيارى موارد هست که ترانس سکسوئل بودن با همجنسگرايى يکى گرفته میشود.»
به راستى فرد همجنسخواه با توجه به وزن سنگين باورهاى مذهبى و عرفى، چگونه به هويت دگرجنسخواهانه خود واقف میشود و آن را بروز میدهد؟
شاهرخ رئيسى میگويد:
«اصطلاحى هست در علم سکسولوژى که به آن ”کامينگ اوت“ میگويند. کسى که گرايش همجنسخواهانه دارد، درمرحله اول براى خودش آگاه میشود که همجنسگرا است. مرحله دوم اين است که اين را به محيط اطراف نشان میدهد. در بسيارى افراد، بايد اين دو مرحله به صورت عادى و طبيعى اتفاق بيفتد تا سلامت روحى و روانى فرد تضمين شود. در ایران نه تنها مرحله دوم مشکل است، بلکه مرحله اول هم عملى نمیشود. بسيارى حتى با جنس مخالف ازدواج میکنند و صاحب بچه هم میشوند اما هميشه درون خود فانتزیهاى جنسى به همجنس را سرکوب میکنند.»
در حالى که اعضاى خانواده معمولاً آخر از همه در جريان همجنسخواهى فرد قرار میگيرند، مأموران امنيتى يا پليس براى گرفتار کردن آنها تور پهن میکنند و رفتارهاى بسيار خشن، رسوا و تحقيرآميزى با همجنسخواهان دارند.
شاهرخ رئیسی:
«يکى از راهها اين است که در چت رومها دام میگذارند. ما حتى موردى داشتيم که مأموران با برنامه قبلى وبلاگ ساختند. يکى از بزرگترين اشکالها براى همجنسگرايان ايرانى، ارتباط برقرار کردن است. پاتوقهايى هست اما همه به آنجا نمیروند، بلکه بيشتر از اينترنت براى تماس استفاده میکنند. در شيراز و تهران مواردى بودند که مأمورى در اينترنت جلب اعتماد کرده و قرار گذاشته با کسى، بعد سر قرار طرف را گرفتهاند و در بازداشتگاه تا توانستهاند تحقير و شکنجهاش کردهاند.»
گروهى از همجنسخواهان، ايران را به دليل طرد شدن از سوى خانواده يا جامعه يا از بيم رسوايى و زندان و اعدام ترک مى کنند. آنها از کشورهاى اروپايى بعنوان اقليت هاى جنسى تقاضاى پناهندگى مى کنند، اما آنجا نیز با مشکل روبرو میشوند.
به گفته شاهرخ رئیسی، پناهجويان همجنسخواه آمار قابل توجهى در آلمان تا ترکيه دارند:
«کلاً اقليتهاى جنسى ايرانى، مثل ترانس سکسوئلها (با این وجود که عمل تغيير جنيست در ايران آزاد است) يا دو جنسگراها، آمار بالايى در پناهجويان دارند. ما به آنها از طريق ايميل و تلفن، مشاوره میدهيم. اما بايد گفت در آلمان يک قانون ضد انسانى هست که به پناهجويى که همجنسگرا بودن خود را اثبات کرده، میگويد: بله! روشن است، اما به شما پناهندگى نمیدهيم چون در قانون مجازات اسلامى نوشته شده که عمل همجنسگرايانه جرم است و نه خود گرايش. اينها میگويند، عمل لواط حکم اعدام دارد نه گرايش.»
رئیسی معتقد است که همجنسگرايان ايرانى بايد فعاليتهاى اجتماعى و حتى سياسى خود را افزايش دهند، تا از انزوايى که ناشى از توسرى خوردن و تحقير شدن است، بيرون بيايند:
«کار سياسى به اين معنا نيست که کسى در سازمان يا حزب خاصى باشد. اگر همجنسگرا در ايران اعدام میشود و ما میخواهيم اين قانون لغو شود، خواهى نخواهى وارد عرصه سياست میشويم. ما بايد از سوراخها و زير پلها و پارکها و فضاى چت بيرون بيائيم و مشخصاً وارد گفتمانهاى روز جامعه خودمان بشويم. ما درصد کمى نيستم. اگر دو جنسگراها و همجنسگراها را در ايران کنار هم بگذاريم، حدود ۱۵ درصد کل جامعه میشوند. اقليتهای جنسى میتوانند در تعيين سرنوشت سياسى کشور خود نقشى مهم داشته باشند. ما بايد با جنبشهاى مدنى جامعه ايران همراهى کنيم و موضوع همجنسگرايى را وارد گفتمان آنها کنيم.»
بايد گفت به دليل پيشداورىهاى فرهنگى و مذهبى موجود، در مواردى که سازمان همجنسگرايان ايرانى در باره مسائل جارى ايران اعلاميه داده، ساير گروهها خواستهاند نام آنها برده نشود، مبادا مورد استفاده تبليغاتى/تخريبى و استهزاى مسئولان حکومتى قرار گيرند.
شاهرخ رئيسى تأکيد مى کند که همجنسخواهان ايرانى بايد به موازات انتقادى که نسبت به داورى عليه خود دارند، از خود نيز انتقاد کنند:
«الآن يکى از مهمترين کارهاى جنبش همجنسگرايان ايرانى، فرهنگسازى است. ما بايد از فرهنگ مرد سالار و ”دگرسالار“ اجبارى انتقاد کنيم. درون ما متأسفانه کار گروهى جا نيفتاده و ساختار منسجمى ميان ما نيست. دوستىها و روابط در ايران به دليل فضاى پليسى وحشتناک، پايدار نيست. برخى بچهها دچار پارانوياى عجيبى میشوند که حتى به سايه خود هم اعتماد نمیکنند. فرهنگ گريز از مسئوليت، گريز از سياست و نداشتن فرهنگ کار گروهى در ميان ما هست که بايد با آن مقابله کنيم.»
سازمان همجنس گرايان ايرانى، علاوه بر دادن تأييدیه، به متقاضيان پناهندگى دگرجنسخواه در زمينههاى مشاوره روانشناسى، اختلال هويتى، سلامتى و بهداشت يا فراگيرى زبان نیز کمکهايى میدهد.
مهيندخت مصباح