روزنامه روسی نووستی (۱۲ ژوئن) که تحليلهای سياسی آن قابل توجه است، سفر اخير نوری المالکی نخست وزير عراق به ايران را به مثابه ادامه بنبست موقعيت عراق بين دو کشور ايران و آمريکا ارزيابی کرده و مینويسد:
نوری المالکی نخستوزير عراق همراه با چند تن از وزيران خود امسال برای دومين بار راهی تهران شد. ايران همکاری متقابل به ويژه در عرصه نظامی به عراق پيشنهاد میکند آن هم درست زمانی که مذاکرات بغداد بر سر انعقاد يک پيمان همکاری استراتژيک بلندمدت با آمريکا به بنبست رسيده است. گفتنی است که اين پيمان اصلا به مذاق تهران خوش نمیآيد.
به اين ترتيب نخستوزير عراق واقعا در وضعيت ناخوشايندی قرار گرفته است. او میخواهد روابط خوبی هم با ايران و هم با آمريکا داشته باشد. در بهترين حالت او پيمان با هر دو طرف را لازم دارد ليکن با توجه به روابط بحرانی بين ايران و آمريکا چنين تصوری غيرواقعی است.
واقعا المالکی چه بايد بکند هنگامی که به دليل نفوذ شديد ايران در ميان شيعيان عراق، بدون کمک تهران نمیتواند بر اوضاع مسلط شود؟ ايران میتواند موقعيت عراق را هر زمان که بخواهد به موقعيت انفجاری برساند و يا برعکس، آرام نگاه دارد. به اين ترتيب برای مالکی درگيری با ايران اصلا نمیارزد. از طرف ديگر او به پيمان با آمريکاييان نيز به شدت نياز دارد. زمان قطعنامه سازمان ملل متحد در مورد ياری نيروهای نظامی بينالمللی در ۳۱ دسامبر ۲۰۰۸ به پايان میرسد و تا آن زمان هنوز نيروهای نظامی عراقی چنان قوی نخواهند بود که بتوانند بدون کمکهای غربی از پس حفظ امنيت کشور بر آيند. مالکی مطلقا ميل ندارد سپاهيان ائتلاف بينالمللی را با نيروهای ايرانی عوض کند. بعلاوه نه آمريکاييان و نه اعراب چنين اجازهای را نخواهند داد. جانشينی نيروهای بينالمللی با سپاهيان ايرانی به درگيری مناطق سنی و کردنشين عراق خواهد انجاميد. از سوی ديگر به نظر نمیرسد که منظور پيشنهاد کمک از سوی ايران به بغداد، اعزام نيروهای نظامی باشد.
تنها راهی که برای مالکی باقی میماند اين است که ايران و آمريکا را به مثابه دو متحد خود که میتوانند امنيت عراق را تضمين کنند، آشتی بدهد. اين کار تا کنون ميسر نشده است. مالکی در ديدار خود از تهران تلاش کرد مقامات ايرانی را دست کم قانع کند که پيمان بغداد با واشنگتن تهديدی عليه آنها نيست. مالکی اطمينان داد: «عراق به پايگاهی برای حمله به همسايگانش از جمله حمله به ايران تبديل نخواهد شد». او به اين وسيله تلاش نمود شايعات مربوط به برنامههای آمريکا درباره تهران را رد کند. اين شايعات پس از آن شدت گرفتند که طرح پيمان بين واشنگتن و بغداد در بسياری از روزنامهها از جمله روزنامه انگليسی «اينديپندنت» منتشر شدند. اينکه آيا اين طرح باورپذير است يا نه را نمیتوان اثبات نمود. ولی انتشار آن سبب شد که ادامه مذاکرات بغداد و واشنگتن با مشکل روبرو گشته و تقريبا ناممکن شود.
در اينجا به نکاتی از طرح اين پيمان که توسط رسانهها منتشر شده است، اشاره میگردد: برپايی حدود پنجاه پايگاه نظامی آمريکا در عراق، مصونيت سربازان و کارمندان آمريکايی در برابر قوانين عراق، حق آمريکا در مورد دستگيری و هم چنين عمليات نظامی بدون توافق با مسئولان محلی، کنترل حريم هوايی عراق در ارتفاع بيش از ۹ هزار متر، کنترل پيمانهای نظامی عراق و تصميمگيری در مورد امور امنيتی در طول سالهای متمادی و هم چنين حق حمله از درون خاک عراق «به هر کشوری که ثبات بينالمللی را به خطر بيندازد».
طبيعتا اين نکات چه در عراق و چه در ايران و کشورهای ديگر، و بيش از همه در ايران، سبب خشم شد. ولی مقامات رسمی آمريکا قيد چنين نکاتی را در پيمان يادشده تکذيب میکنند. رايان کراکر سفير آمريکا در عراق مدعی است که اين پيمان هيچ خدشهای به حاکميت ملی عراق وارد نمیآورد.
از آنجا که اين پيمان بايد به تأييد مجلس و هم چنين افکار عمومی عراق برسد، به نظر نمیرسد که اين شرايط که بنا بر گزارش روزنامهها، آمريکا بر آنها تأکيد میورزد، بدون مخالفت پذيرفته شوند.
پيش از آن اما از سوی برخی از سياستمداران و به ويژه رهبران با نفوذ شيعه از جمله مقتدا صدر فراخوانهايی جهت اعتراض به اين پيمان اعلام شده است. نمايندگان پارلمان عراق برای کنگره آمريکا نامه نوشته و متذکر شدهاند آنها عليه هرگونه پيمانی با آمريکا که در آن تاريخ و چگونگی عقبنشينی نيروهای ائتلافی از عراق تعيين نشده باشد، رأی خواهند داد. به آسانی میتوان تصور کرد اگر آنچه رسانهها در مورد اين پيمان منتشر کردهاند، حقيقت داشته باشد، چه اتفاقی در عراق روی خواهد داد. واشنگتن سادهانگاری خواهد کرد اگر با موقعيت نا آرام موجود در عراق، به دست خودش آن را به نقطه انفجار برساند.
واشنگتن مدعی است به دليل بیاطلاعی رسانهها، پروژهای جهت تحريکات سازمان يافته از سوی مخالفان هرگونه پيمان بين آمريکا و عراق به دست انتشار سپرده شده است. نخستين مظنون همانا رژيم ايران است. ولی خود آمريکا هم میتواند اين اطلاعات را داده باشد تا واکنش عراقیها را پيشاپيش تخمين بزند و آنها را برای يک پيمان ملايمتر آماده سازد. نکاتی از آنچه در رسانهها منتشر شده است اگرچه میتوانند موضوع مباحثه باشند، ليکن به شدت تحريکآميز هستند به ويژه نکتهای که به دامنه عمل نيروهای نظامی آمريکا در عراق و مصونيت آنها در برابر قانون اين کشور میپردازد.
به هر روی اما گزارشهای رسانهها به هدفی که میخواستند رسيدند: مذاکرات بين بغداد و واشنگتن به بنبست رسيده است. در اين ميان فرصت برای تصميمگيری به سرعت از دست میرود. نه تنها زمان قطعنامه سازمان ملل متحد در مورد کمک نيروهای نظامی بينالمللی به پايان میرسد، بلکه دوران رياست جمهوری جرج بوش نيز که مذاکره با مالکی را درباره همکاریهای استراتژيک پيش میبرد، به انتهای خود نزديک میشود. هر دو سياستمدار در نوامبر ۲۰۰۷ بر روی مهلتی توافق کردند که تا آن زمان میبايست به يک تصميم قطعی دست يابند: ۳۱ ژوئيه ۲۰۰۸. اکنون ديگر روشن است که رعايت اين مهلت عملی نيست.
تمايل ايالات متحده آمريکا مبنی بر اينکه اين پيمان ضروری را هر چه زودتر به امضا برساند، چنان
قوی است که واشنگتن پس از انتشار گزارش روزنامهها در مورد اين پيمان، تهديد کرد در صورت پيش نرفتن مذاکرات، مصونيت حسابهای بانکی عراق را در بانک فدرال آمريکا مستقر در نيويورک، لغو خواهد کرد. بنا به نوشته «اينديپيندنت» در اين صورت عراق از بيست تا پنجاه ميليارد دلار زيان خواهد کرد.
اگر مذاکرات عراق و آمريکا به درازا بيانجامند، چه بسا مالکی مجبور شود تمديد مهلت قطعنامه سازمان ملل را تقاضا نمايد. ولی چه کسی جز آمريکا مايل است در عراق بماند؟ حتی ماندن آمريکا نيز با توجه به انتخابات رياست جمهوری آمريکا که در پيش است، چندان روشن نيست. مذاکرات کنگره آمريکا درباره پيمان استراتژيک با بغداد، درست مانند مذاکرات پارلمان عراق میتواند داغ و طولانی شود. از همين رو تا آن زمان جای نگرانی برای تهران وجود ندارد. با وجود اين، مقامات ايران مايل نيستند دل به تصادف ببندند و همچنان بر روی تماسهای تنگاتنگ با عراق اصرار میورزند. به اين ترتيب موقعيت دولت عراق با گرفتار شدن بين آمريکا و ايران، بيش از پيش دشوار میشود.