[email protected]
www.goftamgoft.com
چيزی که هوش از سر يک «ليبرال دموکرات» میبرد «انقلاب» نيست. «جابه جايیها مکانيکی در قدرت» نيست. «رفتن اين و آمدن آن يکی» هم نيست. «حذفوطرد جريانهای آرمانگرا و اقتدارگرا» هم نيست. بلکه «واقعیشدن قيمتها»ست!
«واقعیشدن قيمتها»ست که به اشاراتی؛ همهی «مناسبات درونی يک سيستم اجتماعی» را به نحوی اصلاح میکند که به توليد و توزيع عادلانه و منصفانهی آزادی منجر خواهد شد . به نحوی که: آنکه بايد برود، میرود؛ آنکه بايد بماند میماند و آنکه بايد بيايد هم؛ میآيد.
«واقعیشدن قيمتها» همان چيزیست که «دموکراسی سکولار» را اجتناب ناپذير میسازد و همهی مناسبات کهنهی جهان سنتی را به آنی، از هم فرو میپاشاند و مضمحل میسازد. چون در وقتی که قيمتها واقعیست: آرمانگرايی «گران» تمام میشود؛ اقتدارگرايی بسيار «گرانتر»!
«واقعیشدن قيمتها»ست که به «هوش» و «کيفيت» اولويت میبخشد، به «راهکاريهای نو و تازه» بها میدهد و «نخبگی» را قدر مینهد. در عوض آنکه: همهی «نهادهای سنتی» را بیاعتبار و «بدون توجيه اقتصادی» میکند.
با «واقعیشدن قيمتها»:
روحانيون به مساجدشان بازخواهند گشت و در همان «طراز طبقاتی واقعی» قرار خواهند گرفت که به آن تعلق داشته و دارند و از همان منزلتی برخوردار میشوند که بيش از آن؛ حق شان نيست. چون چيزی «توليد» و عرضه نمیکنند که به «قيمتهای واقعی»، ارزشمندی موجهی داشته باشد و به «ثروت در گردش جامعه» بيفزايد.
نظاميان به پادگانهاشان برخواهند گشت و دورادور نگاه خواهند کرد که «قيمتها»، از پس حکمرانی آنها؛ چگونه به عادلانهترين و منصفانهترين شکل، حکومت خواهند کرد.
آنگاه که «قيمت واقعی» حکومت را به دست بگيرد:
«توليد کنندهی رانتخور»ی که حيات اقتصادی اش ماهيتی انگلی دارد و از جان قيمتهای تصنعی تغذيه میکند تا روز به روز فربه و فربهتر شود؛ ورشکست خواهد شد. و «سياستمدار رانتخور» که تمام قدر و قيمت فعلی اش به دليل «دسترسی به اطلاعات گرانبها و مجاورت با قدرت» است؛ به قيمت واقعی اش ارزشگذاری خواهد شد: «تقريباً صفر»!
همين که «قيمتهای واقعی حکومت را به دست بگيرند»:
قوانين کهنه و ارتجاعی و پوسيده؛ مضحک بودنشان را برهمه آشکار میکنند. و به تکه کاغذهايی مبدل خواهند شد که میبايد در موزهها نگاهشان داشت و به پسينيان نشانشان داد تا دريابند پدرانشان تحت چه قوانينی میزيستهاند و رزگار میگذرانيدهاند!
اگر اين پند حکيمانهی «ويلسون» (از روسای جمهوری ايالات متحده) درست باشد که هر ملتی آزادتر است که ماليات بيشتری بپردازد (که درست است) «قيمت واقعی» يعنی:
ماليات بيشتر. و ماليات بيشتر يعنی «پرسشگری مدنی بيشتر» و پرسشگری مدنی بيشتر؛ يعنی آزادی بيشتر.
«قيمت واقعی» يعنی:
تنها کسی میتواند بر من حکومت کند که پيشتر؛ به «قيمتهای واقعی»، بهای «رای» مرا پرداخته باشد.
از «برق هر کيلو ولت ۷۸ تومان» نترسيم.
هرچه میکشيم از «برق هر کيلو ولت ۱۶ تومان» است. کم يا زياد؛ همه رانتخور بوده ايم. يا رانت، يا آزادی. يک کدام!
وقت انتخاب فرا رسيده است. من که بهای آزادی را پرداخت خواهم کرد: هر کيلو ولت ۷۸ تومان!
هرچند که در کوتاهمدت؛ فقيرتر شوم.