هر ساله همزمان با فرا رسيدن ۱۸ تيرماه، دستگاه امنيتی در ايران اقدام به بازداشت شمارزيادی از فعالان دانشجويی می کند، محل بازداشت اکثر دانشجويان بازداشت شده در تهران، بازداشتگاه وزارت اطلاعات در زندان اوين است، بند ۲۰۹...
اما آنچه بازداشت های گسترده تيرماه امسال را متفاوت از سال های گذشته کرد، قرارگرفتن شماری از فعالان دانشجويی دانشگاه آزاد در ميان بازداشت شدگان تيرماه بود..
سلمان سيما از جمله فعالان دانشجويی دانشگاه آزاد است، که به سبب فعاليت های خود به تعليق از تحصيل محکوم شد. وی که مدير مسئول نشريه توقيف شده "سخن تازه" بوده است، در رشته مهندسی صنايع در دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب درس خوانده و هم اکنون در مقطع کارشناسی ارشد در واحد تهران مرکز تحصيل می کند.
مصاحبه ی زير گفتگويی است که با وی چند روز پس از آزادی از زندان انجام داده ايم.
advertisement@gooya.com |
|
طريقه بازداشت خود را توضيح دهيد.
در حدود ساعت ۱۳:۳۰ روز يکشنبه ۱۶/۴/۸۷ در مقابل درب دانشکده اقتصاد دانشگاه آزاد تهران مرکز بازداشت شدم. گويا حکم بازداشت مرا از پنجشنبه ۱۳تيرماه داشتند و چون بنده مسافرت بودم نتوانسته بودند مرا بازداشت کنند.هنگام بازداشت برخوردشان بسيار زشت و غير اخلاقی بود به نحويکه در جلوی درب دانشکده می گفتند به دليل حمل مواد مخدر بازداشتم کرده اند.ضرب و شتم و فحاشی از همان لحظات ابتدايی بازداشت آغاز شد و تقريبا تا روز های پايانی نيز ادامه داشت.سپس بلافاصله به منزل آمدند و بدون رعايت حال و آبروی من و خانواده ام، مرا با دستبند و سرو صدا به داخل منزل بردند.گويا حکم تفتيش و بازرسی هم داشتند.تمامی اوراق و دست نوشته ها و حتی چک نويس های من و خواهرم را با خود بردند.تمامی خانه و اتاق ها و کمد ها را بازرسی کردند و به هم ريختند و هيچ حجب و حيايی هم به خود راه نمی دادند.کيس کامپيوتری که من و اعضای خانواده ام به طور مشترک از آن استفاده می کرديم و حاوی عکس ها و فيلم ها و مطالب شخصی و خانوادگی بود به همراه تعداد زيادی سی دی را نيز با خود بردند.در هنگام خروج نيز با داد و بيداد و در بين همسايه ها و کسبه محل عنوان می نمودند که من دزدی کرده ام.
شما در مدت بازداشت حق تماس تلفنی با خانواده را نداشتيد. آيا دليل خاصی داشت. کلا در مورد اعمال غير قانونی که در بازداشتگاه ۲۰۹ صورت می گيرد توضيح دهيد.
عدم تماس تلفنی من با خانواده دليل خاصی نداشت. البته صرف تماس تلفنی نمی تواند به خانواده آرامش دهد.مثلا بعد ار آزادی معلوم شد که تلفن مهدی خدايی را قطع کرده اند و اين تلفن نه تنها خانواده را آرام نکرده بلکه اوضاع را پيچيده تر کرده است.لذا مکالمه تلفنی چند دقيقه ای که به طور کامل شنود می شود و اختيار جملات را هم نداری و زمان قطع کردن آن را هم ديگری تعيين می کند و جز اينکه به دروغ بگويی حالم خوب است چيز ديگری در آن نمی توانی بگويی، ارزش چندانی ندارد.
وقتی نه يک بازجو که همه بازجوها می گويند:« قانون من هستم.» و در عمل نيز اين را ثابت می کنند ديگر خودتان در مورد اعمال غير قانونی صورت گرفته قضاوت کنيد. بهتر بود در مورد اعمال قانونی که در بند ۲۰۹ صورت می گرفت می پرسيديد تا جواب کوتاهتری می دادم.ولی زدن چشم بند،عدم دسترسی به وکيل،ضرب و شتم متهم، تهديد اعضای خانواده و دوستان نزديک،اعمال فشار های روانی،دريدن حريم های شخصی و خصوصی و مهمتر از همه حبس در انفرادی گوشه ای از رفتار های غير قانونی و غير انسانی است که در بازداشتگاه ۲۰۹ اوين اعمال می شود.
دستگاه قضايی ادعامی کند درايران سلول انفرادی وجود ندارد .شما در مدت حضورتان در زندان و در چه شرايطی نگهداری می شديد.
اگر دستگاه قضايی چنين ادعايی دارد بايد گفت يا معنای سلول را نمی دانند يا معنای انفرادی را.
به نظر من حبس در سلول انفرادی حق هيچ کسی نيست.در تمام مدت ۳۴ روز بازداشتم در سلول انفرادی به سر می بردم.۸روز اول در سلول ۶۳ بودم و لی سپس به سلول ۷۳ که سلولی تاريک با نوری آزار دهنده و نصف سلول ۶۳ به ابعاد ۲×۳ متر بود منتقل شدم.تا آنجا که هنوز هم پس از گذشت يک هفته از آزاديم چشمانم دچار ناراحتی می شود. اينکه در ۳۴ روز با کسی جز زندان بان و بازجو نتوانی صحبت کنی و در بی خبری کامل باشی و هر از چند گاهی صدای ناله و ضجه در بند طنين انداز شود و توهين ها و تحقير ها و تهديد ها را تحمل کنی ، شرايط چندان جالبی به نظر نمی رسد. شرايط سختی بود و لی چاره ای جز صبر و تحمل نبود.
برخورد بازجويان در بند ۲۰۹ چگونه بود؟
در پاسخ به اين سوال در ابتدا بگويم که توهم توطئه چنان در ذهن بازجويان رسوخ کرده که واقعا فکرشان را سوراخ کرده است. توهين و فحاشی که به نظر من نشان از درون گويندگان آن دارد بسيار رايج و معمولی بود به حدی که بازجوها هيچ گونه شرمی از ادای الفاظ رکيک به خود راه نمی دادند.حتی چند مرتبه ترجيح دادم از بازجو ها کتک بخورم تا فحش و نا سزا بشنوم.يادم هست که به يک زندانی به قدری فشار آورده بودند که وی اقدام به خود زنی می کرد و صدای دلخراش ضجه ها و فرياد هايش را در چند جلسه بازجويی می شنيدم.حداقل هايی از انسانيت و اخلاق در برخورد بازجو ها نيز ديده نمی شد.در جلسات بازجويی بی حرمتی ها حد و حصر نداشت.چند مرتبه هم اعضای خانواده و دوستان خيلی نزديکم نيز تهديد شدند.بازجو ها به صراحت از اينکه حکم آينده من بعد از زندان چه خواهد بود صحبت می کردند.اقدام خود را شرعی و قانونی توصيف می کردند در حاليکه چندين مرتبه می گفتند:« قاضی کاره ای نيست.ما قاضی هستيم.حکم تو را ما صادر می کنيم.» حال خودتان ببينيد که کار چه مقدار با همين قوانين موجود در تضاد است. برای گرفتن وکيل تحت فشار بودم و اين امر بازجوها را عصبانی کرده بود ولی در مجموع به نفعم تمام شد.در تمام جلسات بازجويی چشم بند به صورت داشتم ويکبار که به اين کار اعتراض کردم حسابی از شرمندگی بنده در آمدند.
در جلسات بازجويی به سادگی حريم های خصوصی و شخصی دريده می شد و بازجو به ديدن فيلم ها و تصاوير خانوادگی اشاره ميکرد که بسيار آزار دهنده بود.هر وقت بازجو ميل داشت بازجويی صورت می گرفت و هنگام بازجويی سلول را بازرسی می کردند.کتک ، سيلی ، مشت و لگد و... چيزهايی نيست که ياد آوری آن چندان شيرين باشد. به دليل پيگيری پدرم و فعاليت دوستانم در بيرون از زندان برخورد بازجوها با من نسبت به دوست عزيزم مهدی خدايی ملايم تر بود تا آنجا که بعدا فهميدم شرايط مهدی طوری بوده است که ۳ روز را در بيمارستان به سر برده است و از ابزار خاص شکنجه نيز عليه وی استفاده شده است.در مجموع ۱۱ يا ۱۲ جلسه باز جويی داشتم که معمولا ۵ تا ۶ ساعت طول می کشيد و سه جلسه آن به شدت خشن بود.
فکر می کنيد دليل بازداشت گسترده دانشجويان در آستانه ۱۸ تير ماه و پس از آن چه بوده است.آيا حکومت هنوز نسبت به اين موضوع حساسيت امنيتی دارد؟
همانطور که گفتم توهم توطئه هر گونه تحليل منطقی ولو بر طبق منطق حفظ قدرت و حکومت را از بين می برد و دقيقا مشکل همين جاست.در حکومت های توتاليتر و نظام های فاشيستی که همواره شرايطشان حساس است همين حساسيتها همواره بهانه و دستاويزی برای سرکوب و محدود کردن آزاديهای مدنی قرار می گيرد.حکومت بر روی موضوع ۱۸ تير حساسيت شديد امنيتی دارد تا آنجا که بازجوها چند مرتبه آن را خط قرمز نظام عنوان نمودند.ولی حاکميت خود از اين غافل است که در سال گذشته و امسال خودش با اقدامات و بازداشت های گسترده ای که انجام داد در واقع ۱۸ تير را ياد آوری کرد و منجر به اين شد که اين روز پس از گذشت ۹ سال همچنان در اذهان باقی بماند.
اتهامات شما چه چيزی عنوان شده بود؟
در ابتدا که تحت عنوان مبهم و کلی اقدام عليه امنيت ملی عنوان شد. ولی سپس سه اتهام جديد عنوان شد.
اخلال در نظم عمومی از طريق شرکت در تجمعات غير قانونی
تبانی و اجتماع برای اقدام عليه امنيت ملی
فعاليت تبليغی عليه نظام مقدس جمهوری اسلامی از طريق مصاحبه با رسانه های خارجی
در مورد روند دادگاه و دادرسی خود نيز توضيح دهيد.
يکبار مرا در روز دوم بازداشت به دادگاه بردند که طی آن يک سوال از من پرسيده شد و من در يک بند به آن پاسخ دادم و کلا جلسه اول را که مرا به معاونت امنيت بردند اگر بشود اسمش را دادگاه گذاشت به دو دقيقه نرسيد. نتيجه ان شد که حکم بازداشت ۱۵ روزه من صادر شد.و پس از گذشت ۱۵ روز در شرايطی که انتظار داشتم آزاد شوم و يا به دادگاه برده شوم حکم بازداشت بنده بدون هيچ دليل خاصی تمديد شده بود.
آخرين جلسه نيز در صبح روز آزادی بود که سه اتهامی که به آن اشاره شد در آن مطرح شد.وطبق معمول در هيچ يک از جلسات وکيل بنده حضور نداشت.
اگر بخواهيد در يک جمله بند ۲۰۹ را توصيف کنيد.
بندی است که در آن زندان بان نيز می داند زندانی اش بی گناه است و آرزوی آزادی زندانی اش را می کند.
در پايان اگر حرف خاصی داريد بفرمائيد.
فقط اين را بگويم که فعاليت و پيگيری افرادی که در بيرون از زندان برای آزادی زندانی تلاش می کنند هر چه بيشتر و شديدتر صورت بگيرد و زودتر آغاز شود به نفع زندانی خواهد بود. سکوت و مدارا به ضرر زندانی و فرد بازداشت شده خواهد بود.اين را به عنوان کسی که اکنون آزاد شده و فعاليت هايی که برای آزادی اش انجام شده را با فشارهای وارده در زندان تطابق داده است،می گويم.حاصل تلاش های خانواده به خصوص پدرم،دوستان و فعالين حقوق بشر را در پشت ميله ها و ديوارها به خوبی حس می کردم.اگر اين گونه فعاليت های خبری و رسانه ای و حقوق بشری نبود شايد الآن نمی توانستم با شما مصاحبه کنم و کماکان دربند بودم. درپايان از شما و همه دوستان و دانشجويانی که شايد خيلی از ايشان را نشناسم ولی برای آزادی بنده تلاش کردند صميمانه تشکر می کنم.
کميته گزارشگران حقوق بشر