"اين سئوال که دستآوردهای جنگهائی که پس از ۱۱ سپتامبر شعلهور شدند، چه بوده؟ و سرنوشت آنها چه خواهد شد؟ امروز پاسخی مناسب را طلب میکند. در شرايط فعلی واقعبينانهترين پاسخی که برای اين سئوال میتوان يافت، اين است که اين جنگ نه چند سال، بلکه دهها سال ادامه خواهد داشت."
چگونه میتوان بدرستی و واقعبينانه ماحصل جنگی را که ايالات متحده پس از حوادث ۱۱ سپتامبر شروع کرد، توضيح داد؟ در هفتمين سالگرد آغاز جنگ و با توجه به اينکه پايانی برای آن در چشمانداز نزديک ديده نمیشود، بسياری از تحليلگران در تلاش هستند تا دستآوردهای "جنگ با ترويسم" را که رهبران در حال بازنشستگی زودرس، آغاز کردند، برای ملت پرقدرت بررسی و توضيح دهند. واقعيت اين است که امروز بسياری از قربانيان سياست "ضد حمله بر عليه تروريسم" ديگر برخلاف نظر اين سياستمداران فکر میکنند. پارهای محافل معتقدند که تمرکز صرف بر "راه حل نظامی"، راهکار مناسب نبوده. برای مثال براساس گزارش کمپانی تحقيق و توسعه RAND ( اولين شرکت غير انتفاعی تحقيق و توسعه. اين سازمان مستقل عمل میکند و گروههای آزاد انديش در آن بکار مشغولند.)، سياستهای ايالات متحده در مقابله با القاعده بيشتر به از استفاده از نيروی قهر و تمرکز برعمليات نظامی متمرکز شده است. بهرهگيری از راهکارهای سياسی و گزينههای سازمانهای امنيتی در سياست آن تاکنون کمرنگ بوده است. (به مقالهٔ چگونه گروههای تروريستی از بين میروند، درسهائی از مقابله با القاعده. نوشتهٔ Seth G Jones منتشره در نشريهٔ کمپانی تحقيق و توسعه، جولای ۲۰۰۸ مراجعه شود.)
چنين تغيير در گفتار و تفکری را میتوان نشانهٔ کوچکی از خواست بازنگری در سياست جاری و گزينههائی که باعث شد تا ايالاتمتحده و جهان را به بحران کنونی بکشاند، تعبير کرد. تمايلی که شايد در تلاش يافتن بديلی مناسبتر است. چنين رويکردی ريشه در دو منطق دارد اول منطقی که تا ديروز ريشهکن کردن معضل کنونی را تنها از طريق کنترل نظامی و استفادهٔ ابزاری از قدرت در ابعاد گسترده تعريف و بحث میکرد، اين منطق ترک برداشته. بنظر میرسد که معماران آن در پی بازنگری آن هستند. (به مقالهٔ "جهانی در فراسوی کنترل" ۲۲ ماه مه درج شده در تارنمای دموکراسی باز، رجوع شود.)
دوم رويدادهائی که در مناطقی که نيروهای ايالات متحده در آنجا درگير عمليات گستردهٔ نظامی هستند، عراق و افغانستان اتفاق افتاد، نشان داده که شدت بخشيدن به عمليات نظامی تأثير معکوس داشته و باعث وخيمتر شدن اوضاع خواهد شد. اين دو علت ضروت بازنگری در راهحل نظامی را قوت بخشيده است. رخدادهای اخير دو مسئلهٔ معين را آشکار کرد. اول اينکه جنگ برخلاف ارزيابیهای اوليه طولانی است. و دوم اينکه اين جنگها قابل پيروزی نيستند.
چشــمانـداز نـزدیـک
درظاهر چنين بنظر میرسد که روند گسترش خيمه شببازی دو جنگ جاری برای مدافعين ادامهٔ آنها چندان نگران کننده نيست. چراکه آخرين آمار بيانگر آن است که ميزان تلفات ايالات متحدهٔ آمريکا در عراق در ماه جولای ۲۰۰۸ در کمترين حد ممکن از زمان شروع جنگ در ماه مارس ۲۰۰۳ بوده است. سه سرباز آمريکائی در درگيریهای عراق تا تاريخ ۳۱ جولای کشته شدند. کاهشی چشمگير در مقايسه با ماه مه که ۱۵ و جون ۲۳. چنين تغييری در ميزان تلفات نيروهای آمريکائی از طرف سياستمداران، مفسرين تشنهٔ يافتن مدارکی که تأئيدی برسياستهای دستگاه دولتی باشد، تا بتوانند از سياستهای آنها در سال ۲۰۰۸ تعريف و تمجيد کنند، و استراتژيستهای نظامی (بويژه نئو محافظهکاران) با شادی و شعف استقبال شد: "استراتژی نظامی "حمله" که در آغاز سال ۲۰۰۷ توسط جورج بوش اتخاذ شد، ظاهراً به بر نشسته است.
پنتاگون اميدوار است تا بتواند بخشی از نيروهای نظامی خود را در پائيز امسال از عراق خارج کند، با اين اميد که بتواند آنها را در آغاز زمستان به همراه نيروهای بيشتری به افغانستان اعزام کند. انگيزهای که در پس اين اتوپی نهفته اين است که رويدادها دستگاه اداری خوش خيال و "پيشگام" در "مبارزه با ترور" را به اين باور رسانده است که پيروزی مورد نظر در جنگ عراق حاصل شده، و با تحکيم امنيت و ثبات در اين کشور بايد نيروها را آزاد کرد تا بتوان طالبان را در افغانستان شکست داد.
بهرحال در نگاه اول بنظر میرسد که تعدادی از تحليلگران در ايالات متحده هنوز تلاش دارند تا به مردم چنين القاء کنند که "پيروزی" بر دشمن مسلح تنها با روش کلاسيک آن يعنی نظامی امکانپذير است. و علت گذار فعلی از مبارزهٔ نظامی و رويکرد به مبارزهٔ سياسی موفقيتهای نظامی اخير میباشد. (به مقالهٔ آيندهٔ عراق، فروکش کردن خشونت، و اهميت ياقتن سياست مناسب" منتشره در استاندارد هفتگی ۲۸ جولای ۲۰۰۸ مراجعه شود.)
گــره نظــامــی
رويدادهای جاری در نيمهٔ اول سال ۲۰۰۸ حاکی از آن است که درگيريها در سرتاسر عراق روندی نزولی داشته و اين اميدواری را بوجود آورده که شايد اين نقطهٔ عطفی در چرخش اوضاع بسمت صلح و امنيت باشد. نيروهای ارتش عراق در طی شش ماه گذشته نقش بيشتری در عمليات داشتهاند. اگرچه کماکان وابسته به حمايتهای لجستيکی و نيز نيروی هوائی ايالات متحده در عمليات هستند. بايد اضافه کرد که حملات ناگهانی و گستردهٔ آنها در ۲۷ جولای در بغداد و کرکوک ويرانی و تلفات سنگينی را موجب شدند.
حمله به زائرين شيعه و تظاهرکنندگان کرد، باعث کشته شدن ۵۵ تن و زخمی شدن بيش از ۲۴۰ نفر شد. حملاتی که عاملين آن شبه نظاميان سنی بودند. اين حملات مشابهت زيادی با بمباران مسجد العسکری در سامره در فوريهٔ ۲۰۰۶ داشتند، که وحشتناکترين دورهٔ خشونتهای داخلی در طی چند سال جنگ را در پی داشت. هدف از کشتارهای اخير نيز تحريک شيعيان و کشاندن آنها به باتلاق انتقامکشی بود. (به مقالهٔ پاتريک کوکبورن، بنام مقتدا صدر و سقوط عراق، منتشر شده در فوريهٔ ۲۰۰۸ رجوع شود.)
کشتار کرکوک و بغداد حملات ديگری را در پی داشت. از جمله حملهٔ انتحاری در قياره در جنوب موسل در ۳۱ جولای که باعث مرگ سه پليس و زخمی شدن ۴ نفر ديگر شد. و نيز ۵ حملهٔ انتحاری ديگر. اين سری از عمليات نشان میدهد که هنوز افراطی ترين گروههای سنی تحت کنترل قرار نگرفتهاند. اين جريانها نشان دادهاند که ظرفيت شديدی در ايجاد خشونت و گسترش آن دارند. چنين تهديدی بويژه زمانيکه بخشی از نيروهای آمريکائی عراق را ترک و به افغانستان اعزام شوند، جدی خواهد شد. (به گزارش انستيتوی جنگ و صلح، در مورد بحران عراق، ص ۲۶۶، منتشر شده در تاريخ ۲۵ جولای ۲۰۰۸ مراجعه شود.). اين حملات گرچه باعث گسترش درگيرها و انتقام کشیهای گسترده نشد، ولی میتواند دولت نوریالمالکی را اغوا کند تا در مذاکرات خود با ايالات متحده حضور بلند مدت نظامی آمريکا در کشور را قبول کند.
دولت بوش در مذاکرات خود در تلاش است تا به حضور نظامی دائمی خود را به دولت عراق بقبولاند. اين در حالی است که نوری المالکی معتقد به حضوری قراردادی و کوتاه مدت آنها است. گرچه بروز چنين مشکلاتی محاسبات، تصميم و طرح ارتش آمريکا را در تدام حضورش در عراق کاهش نخواهد داد. دوتحول در حال جريان تأئيدی بر اين مدعاست: آغاز ساختمان نيروگاههای برقی توسط پرسنل ارتش آمريکا با هزينهٔ ۱۸۴ ميليون دلار در پنج پايگاه نظامی در عراق، و طرح تمرين و آموزش نيروهای هوائی ايالات متحده برای حمايت از نيروهای زرهی در زمين، با اهداف دراز مدت.
ميزان و زمان کاهش نيروهای نظامی آمريکا در درجهٔ اول بستگی به تغيير مضمونی وظايف آنها در عراق دارد. ايالات متحده زمانی میتواند تعداد نيروهای نظامی خود را تا حد قابل توجهی کاهش دهد که وظيفهٔ شرکت مستقيم در عمليات نظامی برای آنها منتفی گردد و آنها تنها نقش آموزش قوای مسلح عراق را بعهده گيرند. در شرايط فعلی نيروهای عراقی توانائی ارائهٔ خدمات لجستيکی لازم را ندارند. آنها نمیتوانند وظايف امنيتی بويژه حمايت از نيروهای زمينی و هوائی در درگيريها را بعهده گيرند.
ارتش آمريکا علاقهمند است تا رهبری اصلی عمليات در دست نيروهای عراقی باشد، و در موارد عمليات تهاجمی و يا دفاعی تنها نيروی هوائی ايالات متحد از آنها حمايت کند. نه نيروی زمينی. آمريکا حاضر است چنين وظيفهای را حتی در مناطق شهری نيز بعهده بگيرد، اگرچه ريسک کشته شدن افراد غيرنظامی زياد است.
گــرهِ کــور
تحول در عراق همزمان با تشديد حملات هوائی ايالات متحده در افغانستان شد، عملياتی که تلفات جانی سنگين غير نظامی بهمراه داشته است. شدت يافتن حملات هوائی آمريکا نشانگر اين واقعيت است که اوضاع امنيتی در بخشهای جنوبی و جنوب شرقی افغانستان وخيم شده است. در هفتهٔ ۲۱ تا ۲۷ جولای ۲۰۰۸ نيروی هوائی بطور متوسط روزانه به ۶۸ حملهٔ هوائی دست زده است، که در مقايسه با سال قبل اين رقم ۳۵ بوده است. بيشتر شدن حملات هوائی باعث بالا رفتن تلفات جانی شده است، بسياری از کشته شدگان از ميان غيرنظاميان بودهاند. در حال حاضر مقامات ناتو و ايالات متحده در حال بررسی ۳ رويداد هستند که در فاصلهٔ ۴ تا ۲۰ جولای اتفاق افتاده، که براساس اظهارات خودشان "ضايعات غيرنظامی" در برداشته. در اين فاصله ۷۸ انسان توسط حملات هوائی ناتو و ايالات متحده کشته شدهاند.
عملکرد ارتش و نيروی هوائی آمريکا در عراق بيانگر اين واقعيت است که واشنگتن جدا از خواست دولتهای آتی، سودای حضور دراز مدت در عراق را دارد. حتی اگر خشونتها در عراق کاهش يابند، باز پنتاگون در صدد استقرار بيش از ۵۰۰۰۰ نيروی نظامی در اين کشور است. اين نيروها از پشتيبانی هزاران نيروی مستقر در مرز کويت و نيز نيروهای مستقر در قطر و عمان برخوردار خواهند بود.
نياز کشور به منابع نفتی، در شرايطی که قيمت نفت سير صعودی داشته، شکنندگی اقتصاد و رقابت شديد بينالمللی در چنگاندازی به منابع طبيعی و در شرايطی و نيز سمتگيری اقتصاد بازار بطرف رکود، طرح بلندمدت استراتژيک ايالات متحده برای منطقه ــ با توجه به منابع سرشار نفتی آن ــ تعجب کسی را بر نمیانگيزد. ولی اين تها يک جنبه از ماجراست. سوی ديگر آن رابطهٔ نزديک ايالات متحده با اسرائيل است. چنين رابطهای خود آنتاگونيسم جديدی را در ارتباط با حضور آمريکا در عراق و منطقه بطور کلی به ارمغان آورده است.
بيم آن میرود که ايالات متحده ضمن اشغال دائمی عراق به گسترش جنگ در افغانستان دست بزند. نشانهها حکايت از آن دارد که در دو ماه جون و جولای ۲۰۰۸ مواضع شبه نظاميان طالبان و القاعده در دوطرف مرز افغانستان و پاکستان تقويت شده است. القاعده به بازسازی و سازماندهی مجدد نيروهای خود دست زده است.بقولی به خانهٔ پدری بازگشته است. در شرايط فعلی آنها ترجيح دادهاند تا نيروی خود را در دوطرف مرز افغانستان، پاکستان متمرکز کنند.
شبکههای القاعده با سربازگيری از داوطلبان و افرادی که پتانسيل پيوستن به گروههای ميليشيائی را دارند (از ترکيه، آسيای ميانه و سرتاسر خاورميانه) خود را بازسازی میکنند. بيشتر اين افراد ابتدا وارد پاکستان شده و بعد در افغانستان و يا همانجا (مانند نسل قبلی طالبان) آموزش و تمرينات لازم نظامی را میبينند. گروههای طالبان پاکستانی که منطقهٔ مرزی را تحت کنترل دارند، کمپهای آموزشی در آنجا بنا کردهاند. درست در چند کيلومتری مرکز ايالت پنجاب يعنی پيشاور. (به مقالهٔ زاهد حسين "در کوههای پاکستان، جهاديون آموزشهای رزمی میبينند" منتشر شده در وال استرين ژورنال در تاريخ ۲۸ جولای ۲۰۰۸، مراجعه شود.).
شهر پيشاور از سه طرف در محاصرهٔ ميليشيای طالبان است. پايتخت پاکستان، اسلام آباد و مهمترين شهر نظامی اين کشور، راولپندی تا اين شهر تنها ۹۰ دقيقه فاصلهٔ بزرگ راهی دارد. در حال حاضر پيشاور تنها از يک سمت با ساير نقاط پاکستان رابطه دارد.
چــشم انـــداز دور
وخامت اوضاع در افغانستان، بويژه در مناطق هم مرز با بخشهای غربی پاکستان، سرمايهگذاری نظامی بيشتری را طلب میکند. چنين تمرکز نظامی بدون شک آغاز فاز جديد و همه جانبهای در جنگ خواهد بود. در اين ارتباط قرار است تا ۳۵۰۰ نيروی تازه نفس جنگی در پائيز ۲۰۰۸ و هزاران نيروی ديگر در سال آينده به اين منطقه اعزام گردند. چنين اقداماتی در شرايطی فوريت میيابد که سازمان اطلاعاتی سيا بيش از پيش به وفاداری سازمان اطلاعاتی رژيم در حال سرنگون شدهٔ متحدش در پاکستان شک و ترديد دارد. (به مقالهٔ ۳۰ جولای ۲۰۰۸ انترناشنال هرالد تريبون، "سيا معتقد است که سازمان اطلاعات پاکستان با مليشيای مسلح رابطهٔ تنگاتنگ دارد." مراجعه شود.)
پارهای از بروکراتهای پاکستانی و نيز بسياری از تحليلگران مستقل منطقه معتقدند، حضور بيش از اين نيروهای ناتو در افغانستان، و يا گسترش عمليات ايالات متحده در پاکستان میتواند به ضد خود تبديل شود. روحيهٔ ضد غربی و بويژه ضدآمريکائی را دامن زده، و مردم دچار اين احساس شوند که کشورشان توسط نيروهای خارجی اشغال شده است. (به نوشتهٔ احمد رشيد، "گرداب ناامنی، ايالات متحده و سقوط مصونيت ملی در پاکستان، افغانستان و آسيای مرکزی چاپ پنگوئن در ۲۰۰۸ مراجعه شود.). پارهای از سياستمداران در ايالات متحده، هم در جمع طرفداران بارک اوباما و هم از جناح جان مک کين، آمريکا را مسئول بروز چنين پیآمدهای نگران کنندهای میدانند.
جنگ در افغانستان در اکتبر ۲۰۰۱ شروع شد. ايالات متحده موفق شد تا رژيم طالبان را در نوامبر همان سال براندازد. محاسبات اوليه براين پايه بود که جنگ در ژانويهٔ ۲۰۰۲ بپايان برسد. در آن زمان جنگ عراق نيز در چشم انداز ديده میشد. سه ماه ديگر جنگ در افغانستان وارد هشتمين سال خود میشود. هشت سال جنگ در افغانستان، بلحاظ زمانی بيش از جنگ دوم جهانی است. آيا افغانستان ويتنام ديگری است؟
آنچه که در چشمانداز پيشرو قابل پيشبينی است، شدت يافتن جنگ در افغانستان و گسترش آن به مناطق غربی پاکستان در ماههای باقی مانده از سال ۲۰۰۸ و نيز در سال آينده، ۲۰۰۹، خواهد بود. با توجه به مجموعهٔ شرايط پديد آمده در افغانستان و عراق وقت آن رسيده است به مسائل منطقه با نگاهی ديگر مورد ارزيابی قرار گيرند. تجديد نظر در سياست برخورد به مسائل منطقه جدا از اينکه مک کين و يا اوباما در انتخابات رئيس جمهوری در ماه نوامبر پيروز شوند، اهميت حياتی دارد. (به مقالهٔ "مبارزات انتخاباتی، جنگ افغانستان و عراق، سالهای ناامنی پيشرو" از Anthony Cordesman مراجعه شود.)
زمانی که در آغاز جنگ در عراق در سال ۲۰۰۳، مطرح شد که باتلاق درگيری در اين کشور، جنگی ۳۰ ساله را در پی خواهد داشت، در آن روز در هيجان سرگيجهاور ناشی از پيروزی سريع اشغال اوليه،اين ارزيابی اظهار نظری ابلهانه قلمداد شد. (به مقالهٔ ۳۰ سال جنگ، آپريل ۲۰۰۳ و نيز اشغال دائمی؟ آپريل ۲۰۰۳ مراجعه شود.)
بهرحال اين سئوال که دستآوردهای جنگهائی که پس از ۱۱ سپتامبر شعلهور شدند، چه بوده؟ و سرنوشت آنها چه خواهد شد؟ امروز پاسخی مناسب را طلب میکند.
در شرايط فعلی واقعبينانهترين پاسخی که برای اين سئوال میتوان يافت اين است که اين جنگ نه چند سال، بلکه دهها سال ادامه خواهد داشت.
پــروفسور پاول روگرز