احمد قابل: پيروزی اصلاحطلبان در رويکرد حداکثری است نه حداقلی، دويچه وله
احمد قابل فقيه و پژوهشگر نوانديش دينی در مقالهای از اصلاحطلبان درخواست کرده تا نگاهی حداکثری به موضوع انتخابات داشته باشند. وی میگويد بايد صددرصد مطالباتمان را طلب کنيم تا طرف مقابل کمی عقبنشينی کند.
احمد قابل روحانیای که خود لباس روحانيت را از تن به در کرده، در گفت و گو با بخش فارسی راديو دويچهوله میگويد اگر مردم و اصلاحطلبان عزمشان را جزم کنند که حقشان را به صورت تمام و کمال استيفا کنند، طرف مقابل وادار به عقبنشينی خواهد شد. وی معتقد است انتخاب عبدالله نوری به عنوان نامزد رياست جمهوری به جناح مقابل نشان میدهد که اين عزم جزم شده و ملت ديگر کوتاه نخواهد آمد.
به عقيدهی قابل هيچ دليل قانونی برای رد صلاحيت عبدالله نوری وجود ندارد و وی در صورت تاييد صلاحيت بهترين گزينه برای پيشبرد اصلاحات خواهد بود.
دويچهوله: آقای قابل، شما در مقالهای نوشتهايد از اصلاحطلبان خواستهايد از کسی که وابسته به احزاب و گروههای سياسی نيست، و اين عدم وابستگیاش را هم افتخار میداند، حمايت نکنند. ولی در مقابل اتفاقا برخی از اصلاحطلبان معتقدند که الان در شرايط کنونی، عدم وابستگی حزبی میتواند به رييس جمهور آينده کمک کند که بهتر بتواند کار کند و شرايط را پيش ببرد. نظرتان راجع به اين مسئله چيست؟
من مخاطبم بيشتر در اين خصوص مسئولين احزاب و گروهها بوده و عنوان کردهام که شما يک امر استراتژيک داريد و آن اين است که هرکسی که فعاليت سياسی را در چارچوب تحزب قبول دارد، نمیتواند عملا عليه اين تفکر راهبردی خودش اقدامی بکند و طبيعتا بايد هر تصميمی که میگيرد در جهت تقويت اين استراتژی باشد و نبايد به گونهای رفتار بکند که نقض غرض بشود. بدين لحاظ يا بايد کانديدا از حزب خودشان داشته باشند يا الاقل اگر حتا کسی عضو حزب هم نيست، اما نگاهش نسبت به تحزب يک نگاه مثبت باشد. يعنی يک نگاه تشويقآميز باشد نسبت به اين که مردم فعاليتهای سياسی خودشان را در چارچوب نهادهای مشخص و برنامهريزیشده پيگيری کنند. حالا ممکن است مثلا شرايط امروز جامعهی ما به گونهای اقتضا بکند که برخی افراد از اين نعمت برخوردار نباشند. فرض بفرماييد همين من که دارم با شما صحبت میکنم، خودم هنوز عضو هيچ حزب و گروهی نيستم، اما هيچ از اين جهت افتخار نمیکنم. معتقد هستم که اين يک ننگ است، ولی شرايط جامعهی ما متاسفانه به گونهایست که آدم مجبور است گاهی وقتها اين ننگها را در زندگی خودش بپذيرد، به خاطر اين که از يک ننگ ديگری فرار کند. اين به منزلهی اين نيست که من مردم را تشويق کنم به اين که شما فعاليتسياسیتان را خارج از گردونهی احزاب و نهادها انجام بدهيد. من نگاهم اين است، کسانی که میخواهند کانديدای اين احزاب باشند، حداقل بايد رويکرد منفی نسبت به پديدهی تحزب نداشته باشند. نيايند با افتخار بگويند ما وابسته به هيچ حزب و گروهی نيستيم.
شما در بخش ديگری از مقالهتان گفتهايد که وحدت اصلاحطلبان نه ممکن است و نه مطلوب. چرا فکر میکنيد وحدت اصلاحطلبان در شرايط کنونی مطلوب نيست؟
من نوشتهام وحدت کليهی اصلاحطلبان، يعنی اين که ما بخواهيم هر کسی که نام خودش را اصلاحطلب میگذارد يا ادعای اصلاحطلبی دارد اينها را در يک مجموعه جمع کنيم، واقعا شدنی نيست. تجربهی عينی در طول اين بيست ساله به ما نشان داده است که به هرحال کسانی هستند که وقتی میبينند جناح اصلاحطلب مورد هجوم جناح اقتدارگرا قرار گرفته، میروند و با جناح اقتدارگرا تحت عنوان اصلاحطلب کنار میآيند. ما در درون اصلاحطلبان داريم کسانی را که با حداقل ممکن دفاع از حقوق مشروعه جامعه و ملت، میروند و با قدرت سازش میکنند. اما همين يک ذره انتقاد کوچکی را که گاهی وقتها بر زبانشان و بر قلمشان جاری میشود، اين را ملاک اين میدانند که خودشان را در محدودهی اصلاحطلبی سهمدار بدانند. در صورتی که با معيارهای دقيق اصلاحطلبی اينها اصلاحطلب نيستند. اگر اين جور باشد که هرکسی از دولت احمدینژاد انتقاد بکند شما اسمش را اصلاحطلب بگذاريد، پس شما بايد اين طيف را خيلی وسيعتر بگيريد. يعنی بايد الان بعضی از جناحراست را که منتقد دولت است، و رسما میگويند ما اصلاحطلب نيستيم و اصولگرا هستيم، آنها را هم شما بايد در محدودهی اصلاحطلبی ارزيابی بکنيد. در صورتی که اين درست نيست. ولی خب عدهای اقتضای عمل سياسیشان لابد اين است که ادعا میکنند ما اصلاحطلبيم و بعد سهمخواهی میکنند، در صورتی که در محدودهی اصلاحطلبی حاضر نيستند هيچ هزينهای بپردازند و هميشه با قدرت سازش میکنند. به نظر من همه اينها را نمیشود حول يک محور جمع کرد و اگر هم بشود، اصلا مطلوب نيست. چون حقيقتا اينها اصلاحطلب نيستند. نمیشود ما جوری اصلاحطلبی را معنا کنيم که شامل حال اقتدارگرايان هم بشود. ما بايد حتما تعريفمان جوری باشد که هم جامع باشد و هم مانع. يعنی افراد غيراصلاحطلب را در جامعه با عنوان اصلاحطلب معرفی نکنيم و افراد اصلاحطلب از مجموعهی اصلاحطلبی خارج نمانند.
شما روی گزينهی عبدالله نوری تاکيد کرده و گفتهايد که چرا اصلاحطلبان روی اين گزينه کار نمیکنند. با توجه به اين که تقريبا محرز است که صلاحيت ايشان در صورت کانديدشدن توسط شورای نگهبان رد خواهد شد، چون سابقهی محکوميت دارند، فکر میکنيد اصلاحطلبان چه سودی میبرند اگر گزينهی عبدالله نوری را مطرح بکنند؟
اين که شما میفرماييد تقريبا محرز است، همين که میگوييد تقريبا، يعنی بحث حقوقی روی اين مسئله هست. واقعيت امر اين است که به لحاظ حقوقی و طبق قوانين موجود کشور اصلا هيچ مستندی برای شورای نگهبان نسبت به رد صلاحيت آقای نوری در خصوص محکوميت سابقاش در رابطه با جرائم مطبوعاتی وجود ندارد. اولا جرائم مطبوعاتی از نوعیست که اگر بنا باشد کسی از حقوق اجتماعی محروم بشود، بايد حتما در متن حکماش قيد بشود که مثلا فلان آدم علاوه براين قدر زندان، به همين مقدار يا بيشتر محکوم به محروميت از حقوق اجتماعیست. در متن حکم آقای نوری هيچ نامی از اين نوع محروميت برده نشده است. يعنی ايشان فقط محکوم به زندان شده و اصلا محکوم به محروميت از حقوق اجتماعی نشده است. لذا اصلا مستند قانونی برای رد صلاحيت آقای نوری وجود ندارد. دوستان به لحاظ اين که میبينند شورای نگهبان و جناح اقتدارگرا به دلائل غيرمستند و غيرحقوقی، تاکنون افراد زيادی را رد صلاحيت کردهاند، حتا افرادی که هيچ گونه محکوميتی نداشتند را رد صلاحيت کردهاند، میگويند با توجه به اين سوءسابقهی جناح راست، طبيعتا در خصوص آقای نوری اينها همان مسئله را میتوانند بهانه کنند. اين بهانه هم بهانهای «بنیاسراييلی» به اصطلاح ماست و نه به معنای اين که حقيقتا بهانهایحقوقیست و وجههی حقوقی دارد. نه! هيچ وجهه حقوقی ندارد. هيچ مستند قانونی برای رد صلاحيت آقای نوری موجود نيست. اگر اصلاحطلبان عزم بکنند برای اين که تمام حقوق قانونی خودشان را استيفا کنند يا براکثريت حقوق قانونی خودشان ابرام و اصرار داشته باشند، هيچ مستندی برای رد صلاحيت آقای نوری وجود ندارد و قاعدتا نمیشود ايشان را رد صلاحيت کرد.
حالا اگر به اين توصيهی شما عمل بکنند و آقای نوری را نامزد بکنند و صلاحيت آقای نوری بر فرض رد بشود و اصلاحطلبان هيچ نامزد ديگری نداشته باشند، آنوقت کاملا ميدان را باختهاند. درست است؟
الان مگر چه اتفاقی افتاده است؟ الان کانديدای اصلی اصلاحطلبان ميدان را خالی کرده است! دو نفر يا مثلا سه نفر ديگر ماندهاند. حالا اگر اينها روی گزينهی آقای نوری تامل کردند و ايشان را مطرح کردند، طبيعی قضيه اين است که بعد از رد صلاحيت کانديداشان بر فرض تحقق، اگر نخواهند انتخابات را تحريم کنند، نهايتا اين را خواهند گفت که ما اين کانديدامان است و حالا که ايشان رد صلاحيت شده، ما کانديدا و نامزد نخواهيم داشت. ولی مردم میتوانند به يک فرد ديگر از باقيماندهها، کسی که به جناح اصلاحطلب بيشتر نزديک است، به او رای بدهند. همين اتفاق امروز قاعدتا بايد بيفتد يعنی همين گروهها و احزاب همين کار را انجام بدهند. يعنی حالا که نماينده و نامزد اصلی خودشان را از صحنه خارج میبينند، طبيعتا بايد به گزينهی اضطراری رای بدهند. يعنی گزينهی اختياریشان خودبهخود منتفی شده و کنار رفته است. حالا آنجا هم همين طور است. اگر بيايند بگويند گزينهی اختياری ما آقای نوری است، اما اگر ايشان رد صلاحيت شد، به هر دليلی و بر خلاف قانون، ايشان را رد صلاحيت کردند، مردم خودشان مختارند که به هريک از آن گزارههای اضطراری اصلاحطلبان که باقی میمانند رای بدهند. اگر اين کار را بکنيم هيچ چيزی را از دست نخواهيم داد،. نهايتا برمیگرديم به همين شرايطی که امروز داريم.
و چه چيزی را به دست میآوريد؟
هيچ. فقط تنها کاری که کردهايم اين است که پز دموکراتيک جناح اقتدارگرا که هميشه میگويد همهی اصلاحطلبان، همهی گروهها و همهی جناحها در انتخابات هستند، اين دفعه با آشکارشدن دروغ آنها از بين خواهد رفت. زيرا ما آنجا وقتی که بيانيه بدهيم خواهيم گفت که گزينهی اصلی و اختياری ما اين است، اين در حقيقت نشان میدهد که آنها اختيار را از ما سلب کردهاند تا ما را در شرايط اضطراری قرار بدهند. در شرايط اضطراری هم ديگر آن کسی که رای میآورد نمیتواند منت به سر مردم و به سر اصلاحطلبان بگذارد که بله آقايان رای، رای خود من بود. چون ما پيشاپيش گفتهايم که گزينهی ما کس ديگری بوده و شما اگر آمديد و به شما رای دادهايم، از سر ناچاری بوده است. در نتيجه او نمیتواند بر فرض رایآوردن، ادعای رهبری اصلاحات را داشته باشد و بعد هم کاری بکند و آن را به حساب کل اصلاحطلبان بگذارد.
ولی آقای قابل، برخی از اصلاحطلبان الان دارند روی اين مسئله کار میکنند و معتقد به اين مسئله هستند که اگر کسی رييس جمهور بشود که حساسيت روی او کمتر باشد، بهتر میتواند کار بکند و حتا انصراف آقای خاتمی را هم در همين رابطه ارزيابی میکنند. با توجه به اينکه حتا روی آقای خاتمی حساسيت خيلی زياد است، بر فرض که آقای نوری هم صلاحيتاش تاييد بشود و رييس جمهور بشود، با ميزان بالای حساسيتی که روی ايشان هست، اصولا معتقديد که ايشان میتوانند اصلا کاری از پيش ببرند؟
به نظر من شما بايد دو رويکرد را در بين اصلاحطلبان به رسميت بشناسيد. يکی رويکرد حداقلیست. بيست سال اين مسئله تست شده است و عملا به هيچ نتيجهای منتج نشده است. يک رويکرد هم اصرار روی حداکثر حقوق مردم است. اين تاکنون اصلا تست نشده است و تاکنون ما در اين مسير گامی برنداشتهايم تا ببينيم واکنش جناح مقابل در برابر آن چيست. اولا ما بايد به ياد داشته باشيم که طرف مقابل ما هم مثل ما انسانیست که از بعضی امور واهمه دارد، نقطه ضعف دارد، نسبت به بعضی از چيزها تحفظ دارد. اين جور نيست که دستش باز باشد. ما که اينها را قادر مطلق نمیدانيم. ما به جز خدای سبحان، هيچ کس را قادر مطلق نمیدانيم. آنها هم محدوديتهايی دارند و اگر ما براساس قانون و نه بيش از قانون، براساس حقوق خودمان مطالبات را مطرح بکنيم، آن هم به نحوی که عزمی پشت اين مطالبه باشد، طرف مقابل مجبور میشود خودش را با ما تطبيق دهد. نه اين که هميشه وقتی شما در يک مجموعهای قرار میگيريد، از اول و پيشاپيش بگوييد نودوهشت درصد حق من را تو حق داری اصلا ضايع کنی و ناديده بگيری و سلب کنی، فقط آن دو درصدش را لطف کن به ما بده، طبيعیست که آن فردی که شما بدون دليل از نودوهشت درصد حق خودتان در مقابلش گذشتهايد، طمع میکند که همان دو درصد را هم به شما ندهد. چيزی که در اين بيست سال اتفاق افتاده از اين نوع بوده است. يکبار هم بياييم اين طرف را تست کنيم. بگوييم آقا ما صددرصد حقمان را میخواهيم، تا ببينيم آنها چه حقی دارند و چقدر قدرت دارند که در برابر عزم راسخ ما، برای اين که از طرق قانونی حقوق خودمان را استيفا کنيم، بها بپردازند. اين را يکبار بايد تست کرد و به نظرم میآيد الان هم شرايط کشور شرايطی نيست که ما دوباره بخواهيم برويم سراغ آن حداقلها. چون اگر ما بخواهيم سراغ آن حداقلها برويم، جامعهای که بخش اعظماش الان از انتخابات قهر کرده و چيزی حدود ۱۸ ميليون پای صندوق رای نمیآيد، اگر بيشتر نشود کمتر نخواهد بود، اينها بدون اين که عزم راسخی برای احقاق حقوق خودشان ببينند، حاضر نيستند پای صندوق بروند. پس بايد کسانی بيايند و اين مطالبه را همان جوری که قانون گفته، طلب کنند. ما در متن قانون اساسی داريم که رييس جمهور بايد قسم ياد کند که از حقوق ملت دفاع کند. اين قسم غير از اين که وظيفهای قانونیست و اساس قانون به عهدهی او میگذارد، يک وظيفهی شرعی هم برای او درست میکند. چون کسی که رييس جمهور میشود، رييس جمهور هفتاد ميليون جمعيت ايران خواهد شد، حتا آنهايی که به او رای ندادهاند. وقتی کسی در برابر اينهمه آدم تعهد دارد، در برابر هزار نفر که نهايتا در جناح اقتدارگرا اين طرف و آن طرف شاغل هستند و میخواهند برای او مزاحمت درست کنند، حق ندارد کوچکترين قدمی عقب بگذارد. چون در برابرش آن همه تعهد دارد و اين تعهدات يک امانت در اختيار اوست. مگر میشود بخاطر اين که کسی میآيد ما را تهديد میکند، ما امانت ديگری را به او واگذار کنيم؟ بله، اگر در شرايطی قرار گرفتيم که ديگر هيچ راهی وجود نداشت، در پيش خدا و در پيش عقلمان معذور بوديم، آنجا معذوريم. اما ما هيچ وقت اين را تست نکردهايم و فکر میکنم اينهمه پررويی و اينهمه تجاوزی که در طول اين مدت از جانب جناح رقيب عليه اصلاحطلبان اعمال شده است، يک بخشاش بخاطر سستی خود اصلاحطلبان و خود مردم برای گرفتن حقشان بوده است. اگر مردم و اصلاحطلبان عزم جزم کنند برای اين که اين دفعه تمام و کمال حقشان را استيفا کنند، طرف مقابل وادار به عقبنشينی خواهد شد. راهکارهای قانونی متعددی در متن قانون وجود دارد که میشود از آنها استفاده کرد و طرف مقابل را وادار به عقبنشينی کرد.
ميترا شجاعی