مصطفی تاج زاده: اصولگرايان در خفا به ميرحسين موسوی رای میدهند، ايلنا
تشکلهای رسمی اصولگرا اجازه حمايت از مهندس موسوی را نخواهند داشت، با وجود اين معتقدم به دليل نگرانی از وضع موجود و تداوم مديريت دولت نهم، بخش قابل توجهی از اصولگرايان به صورت پنهانی به موسوی رأی خواهند داد.
مشاور سياسی خاتمی در روزهايی که حاميان رئيسجمهور اصلاحات از انصراف وی دلگير هستند, خواستار توجه آنها به حسنهای نخستوزير دوران جنگ شد و تغيير در مديريت اجرايی کشور را لازمه حفظ حقوق شهروندی و آزادیهای مشروع دانست.
نقش و تاثيرگذاری آقای خاتمی با توجه به انصراف ايشان از حضور در عرصه انتخابات را چگونه ارزيابی میکنيد؟
آقای خاتمی از کانديداتوری در انتخابات انصراف داد اما از تاثيرگذاری در انتخابات و تلاش برای موفقيت جبهه اصلاحات دست نکشيده است. وی از زمان انصراف تاکنون در ۲ يا ۳ نشست انتخاباتی حضور يافته و تا ۲۲ خرداد ماه هم در صحنه حضور خواهند داشت. هم از جهت سخن گفتن با مردم و هم تلاش برای اينکه جبهه اصلاحات بتواند با نامزدی که توان جذب بيشترين آرا را دارد، در انتخابات حاضر شود تا انشاءالله شاهد تغيير در مديريت اجرايی کشور باشيم.
شعار آقای خاتمی از زمانی که انصراف داد، اين بود که بايد تغيير سازنده در جامعه شکل گيرد و همانطور که در نامه انصراف ايشان آمده است، بخشی از اين تغيير مربوط به اين است که قطار مديريت اجرايی کشور در ريل صحيح خود قرار گيرد و شعارشان اين است که هر کس وضع موجود را مناسب نمیبيند، بايد برای تغيير کمک کند.
وجه ديگر تغيير سازنده به اين مفهوم است که در کنار تغيير مديريت اجرايی، رئيسجمهور آينده به تامين حقوق و آزادیهای اساسی مردم بهخصوص در زمينه مطبوعات و انتخابات متعهد باشد زيرا اگر از حقوق و آزادیها دفاع نشود و حداکثر مديريت اجرايی کشور تغيير يابد، بسياری از مشکلات کنونی تداوم میيابد.
با تامين حقوق فردی و ملی ايرانيان میتوانيم به آينده بهتری برای کشور فکر کنيم.
کانديدای ديگر اصلاحطلبان هم با شعار تغيير وارد عرصه رقابت شد. چه شرايطی لزوم تغيير در کشور را ايجاد کرده است؟
هر کدام از نامزدهای اصلاحطلب رای بياورند، تغيير سازنده صورت میگيرد. اگر نامزد اصولگراها و فردی غير از احمدینژاد هم رای بياورد تغيير صورت میگيرد، هر چند سازنده تلقی نمیشود؛ زيرا که تنها مديريت اجرايی کشور تغيير میکند اما از حقوق و آزادیهای مردم و مطبوعات دفاع نمیشود.
شانس کدام نامزد اصلاحطلب را برای پيروزی در انتخابات از لحاظ تغييراتی که اشاره کرديد، بيشتر میدانيد؟
طبق اطلاعات کنونی شانس مهندس موسوی بيشتر است. آرای مثبت ميرحسين در نظرسنجیها نسبت به آقای کروبی بيشتر و آرای منفی او هم کمتر است.
آيا روند به همين نحو ادامه میيابد يا تغيير خواهد کرد؟
نمیتوان در اين مورد به صورت قطع و يقين نظر داد. به همين دليل ما با اينکه اعلام کردهايم که از مهندس موسوی حمايت قاطع میکنيم و برای پيروزی ايشان تلاش خواهيم کرد در عين حال تاکيد داريم که اصلاحطلبان بايد در پايان ارديبهشت ماه براساس يک نظرسنجی که طرفين آن را قبول داشته باشند، ميزان رای آوری آقايان کروبی و مهندس موسوی را بسنجند تا فرد دارای رای کمتر به نفع نامزد دارای رای بيشتر کنار رود.
اين تحليل را که اگر يکی از کانديداها به نفع ديگری کنار رود، آرای فرد کنار رفته به ديگری نمیرسد، قبول نداريد؟
فوايد شرکت با يک نامزد در انتخابات در حدی بالاست که نقاط ضعف احتمالی ديگر را میپوشاند. در جواب اين دوستان عرض می کنم فرض کنيم دو کانديدا در عرصه باشند و يکی از آن دو به همراه آقای احمدینژاد به مرحله دوم راه يابد. در اين صورت آيا آرای کانديدای ديگر اصلاحطلب به کانديدای راه يافته به مرحله دوم تعلق خواهد گرفت يا خير؟
اگر پاسخ منفی باشد بايد گفت ما بازنده انتخابات خواهيم بود و هيچ شانسی نداريم. پس بايد فکر ديگری بکنيم. چنانچه اگر آرای يک کانديدا در مرحله دوم به کانديدای ديگر داده خواهد شد، پس چرا از هماکنون اين کار صورت بگيرد تا از توان خود بيشتر استفاده کنيم. کاری که جناح اصولگرا انجام میدهد و قصد دارد ولو با فشار با يک نامزد در انتخابات حاضر شود، با اينکه همه امکانات را در اختيار دارد.
اساساً يکی از دلايل انتخاب خاتمی به عنوان کانديدای ما همين مسأله بود؛ زيرا میدانستيم بدون ايشان اجماع مشکل خواهد بود، اما با نامزدی وی و راه افتادن موج اجتماعی، همه اصلاحطلبان پشت سر او قرار میگرفتند و مشکلی پيش نمیآمد.
دلايل اصلی حمايت شما از مهندس موسوی چه بود؟
علاوه بر صلاحيتهای فردی و تجربه موفق مديريت اجرايی، ما احتمال رایآوری مهندس موسوی را بالا میدانيم؛ زيرا طبق نظرسنجیها ميزان آرای مثبت ايشان بيشتر و آرای منفی او کمتر است به علاوه مهندس موسوی از حقوق ايرانيان دفاع خواهد کرد.
به نظر شما کدام يک از گروههای مرجع نظير روشنفکران، دانشجويان، هنرمندان و... از حاميان اصلی مهندس موسوی هستند؟
آقای مهندس موسوی توان جذب قشرهای برشمرده شده را دارد. افزون بر اين گروهها، وی اخيراً به ديدار مراجع رفت که با استقبال گرم آن بزرگواران مواجه شد. توجه داريم که مهندس موسوی مديری هنرمند و اهل قلم است. وی علاوه بر روزنامهنگاری و فعاليت سياسی حزبی، نقاش و معمار است و با توجه به مديريت فرهنگستان هنر و عضويت در شورای عالی انقلاب فرهنگی، درک بسيار خوبی از اصحاب فرهنگ و هنر دارد. در زمان نخستوزيری ايشان، آقای خاتمی بهعنوان وزير ارشاد ايشان فعاليت میکرد، به همين علت در بين اهالی فرهنگ و هنر جايگاه خوبی دارد. البته محافظهکارانی که در حزب پادگانی فعاليت میکنند و فردی ناظر بر انتخابات، علناً از آقای احمدینژاد حمايت میکنند، اما اصحاب فرهنگ را که در همه کشورهای آزاد حق دخالت در انتخابات دارند، انذار میدهند که برای کانديدای مورد نظر خود را تبليغ نکنند؛ زيرا میدانند رای قاطع آنان به آقای خاتمی و سپس مهندس موسوی است.
همچنين بسياری از مديران و نيز قشر تکنوکرات به مهندس موسوی رای میدهند؛ زيرا شاهد ۸ سال مديريت او بودند که بهرغم وجود مشکلات، کشور را با درآمد ساليانه ۷ ميليارد دلار اداره کرد و تورم دو رقمی نشد.
صنعتگران، توليدگران و کشاورزان نيز ديدگاه مثبتی به مهندس موسوی دارند؛ زيرا ايشان توانست از توليد و بخش خصوصی حتی در زمان جنگ دفاع کند. کارگران هم خاطره خوبی از ميرحسين موسوی دارند چرا که ايشان همواره حامی کارگران بوده است.
ديدگاه روشن مهندس موسوی درباره زنان و حقوق و جايگاه آنان نيز حضور خانم دکتر رهنورد در کنار ايشان است. اين حضور بيانگر اين است که زنان میتوانند احساس کنند که در دوره رياست جمهوری آقای موسوی از حقوق و جايگاه بهتری بهرهمند خواهند شد.
به نظر شما کدام قشر کمتر از مهندس موسوی حمايت میکند؟
متاسفانه نسل جوان شناخت زيادی از مهندس موسوی ندارند، اما حسن نخستوزير دوران دفاع مقدس اين است که اغلب شهروندانی که نسبت به ايشان شناخت دارند، با ذهنيت مثبت از او ياد میکنند؛ بنابراين بهصورت بالقوه احتمال ارتباط موسوی با جوانان خيلی بالاست که اين ارتباط بايد بالفعل شود.
مصاحبه مطبوعاتی مهندس موسوی نشان داد که ايشان میتوانند بر جو موجود فايق آيند و تا آنجا که اطلاع دارم، وضعيت وی در دانشگاهها روزبهروز بهتر میشود. دانشگاه که به صورت يکپارچه حامی خاتمی بود و با وجود حضور همه بزرگواران، بيش از ۵۰ درصد آرای خود را به خاتمی اختصاص داده بود، بهتدريج به حامی موسوی تبديل میشود. آثار پر شدن خلاء ميان جوانان و مهندس موسوی را میتوان در انتخابات ستاد حامی خاتمی (ستاد ۸۸) مشاهده کرد که در ۲۷ استان مهندس موسوی رای قاطع آورد. به عبارتی از حدود ۱۳ هزار عضو، بيش از ۱۰ هزار نفر به موسوی رای دادند.
پويش حاميان خاتمی هم که دارای ۴۳۰ هزار پويشگر است به حمايت از موسوی رسيده است. اين وضع بيانگر آن است که قشر جوان در حال برقراری ارتباط با مهندس موسوی است.
مهندس موسوی در بخشی از کنفرانس مطبوعاتی خود به جمعآوری گشتهای ارشاد اشاره داشت. آيا به نظر شما خواست عموم جامعه، جمعآوری اين گشتها است؟
اگر خواست اکثر مردم نبود، آقای احمدینژاد برای رایآوری تعداد گشتها را دو برابر میکرد. البته طرح امنيت اجتماعی دو بعد دارد، يکی برخورد با اراذل و اوباش و مزاحمان نواميس مردم و توزيع کنندگان موادمخدر که اکثريت مردم از برخورد با اين اقشار راضی هستند. اما بخشی مربوط به جوانان است؛ يعنی اينکه به آنها تذکر میدهند که حجابشان را درست کنند و لباسهای مناسب بپوشند. در بسياری از موارد برخورد گشتهای ارشاد صحيح نبوده؛ يعنی فضايی ايجاد کردهاند که جوانان نسبت به آن معترضند و به هيچ وجه اين روش را انسانی نمیدانند و احساس تحقير و توهين میکنند.
پس از مهندس موسوی، آقای کروبی هم وعده جمعآوری اين گشتها را داد.
هر نامزد اصلاحطلبی که به صحنه بيايد، جمعآوری گشتهای ارشاد را مطرح میکند؛ زيرا میداند اکثريت جامعه و بهويژه جوانان نسبت به عملکرد اين گشتها معترض هستند.
سخن من به معنای عدم وجود ناهنجاری و خطا در برخی جوانان نيست، اما مگر در جوامع ديگر برای کاهش ناهنجاریها گشت ارشاد وجود دارد. با کمال تاسف بسياری از جوانان ايرانی احساس میکنند در زير ذرهبين قرار دارند و اگر برخلاف ميل اقتدارگراها رفتار کنند، با روشهای غيرانسانی مواجه میشوند، حال آنکه پليس بايد حافظ جان، مال و ناموس مردم باشد. من با شناختی که از آقای موسوی دارم میگويم ايشان شخص قاطعی هستند و دوست و دشمن به سلامت مالی و اخلاقی و نيز صداقت و قاطعيت او معترفند. پس به هر حرفی که میزند، عمل خواهد کرد. فراموش نکنيم زمينه انجام اينگونه اقدامات بيش از زمان آقای خاتمی است. در آن سالها عدهای فکر میکردند با اقدامات پليسی میتوانند جامعه را اصلاح کنند. نتيجهبخش نبودن اين برخوردها در سه سال گذشته به آنان نشان داد که روش کنونی، شيوه درستی نيست و با شعار بگير و ببند مسائل حل نمیشود.
متاسفانه جامعه ما به لحاظ اعتياد به موادمخدر رتبه اول در جهان را دارد و از نظر افسردگی هم اوضاع بدی داريم. درست نيست فرافکنی کنيم و آنها را به توطئه بيگانگان منتسب کنيم. بيگانگان در تمام کشورهای اسلامی توطئه میکنند پس چرا تنها در ايران پاسخ میگيرند؟ چرا در زمان رژيم شاه گرايش جوانان به اسلام روزبهروز بيشتر میشد؟ چهطور در ترکيه که دارای فضای آزاد، تعداد بالای توريست و حجاب آزاد هستند، نسل جوانش دچار اعتياد و افسردگی نمیشود؟ يک جای کار در کشور ما خراب است.
ببينيد بدترين کانالهای تلويزيونی در ترکيه فعالاند. مراکز مختلف در آنجا آزاد است و دولت هم اگر خيلی تلاش کند، میتواند از حقوق مسلمانان دفاع کند که تاکنون به طور کامل موفق نشده است. اينترنت و مجلات غيراخلاقی هم به وفور در اين کشور ديده میشود. پس چرا گرايش اسلامی روزبهروز در اين کشور بيشتر میشود؟
برخلاف ادعای برخی آقايان مبنی بر اينکه آزادی مطبوعات، اينترنت، کتاب، سينما، موسيقی و... باعث فساد جوانان میشود، عرض میکنم که اقليتی که حتی در اروپا و آمريکا روزبهروز قدرتمندتر میشود، مسلمان هستند. چرا در اين مناطق آزاد، اسلام رشد میکند اما در ايران فساد رو به افزايش است؟
در هر حال برای اينکه ببينيد چه اتفاقی در سالهای گذشته رخ داده است به اظهارنظر آقای پورمحمدی توجه کنيد که گفت در دوره اصلاحات عرضه برگزاری نمايشگاه مد را نداشتند و وزارت کشور دولت نهم اقدام به اين کار کرد. خدا را صد هزار مرتبه شکر که ايشان هم متوجه شده است برگزاری لازم است. اما وقتی چند سال پيش و در شب چهارشنبه سوری اطلاعيه داديم تا مردم موارد ايمنی را چگونه رعايت کنند، به ما انتقاد کردند که صدور اطلاعيه به معنای به رسميت شناختن اين چهارشنبه سوری است و دولت اسلامی نبايد اين سنت را به رسميت بشناسد. اکنون خود شهرداریها در چهارشنبه سوری مراسم آتشبازی برپا میکنند.
من به دوستان تبريزی گفتهام مطمئن باشيد در همين قلعه بابک که اکنون برای محافظهکاران نقش لولو را بازی میکند، محافظهکاران در سالهای آينده برنامه اجرا خواهند کرد. همچنان که مقابله آنان با روز سيزده بدر نيز شکست خورد. رسم ايرانی است و مردم آن را دوست دارند. اين رسم به ضرر دين و اعتقادات مردم نيست و اتفاقا بهانهای برای شادی ملت است که به شدت به آن نياز داريم. يکی از دلايل علاقه شديد ملت و بهويژه جوانان به خاتمی در پارادوکسی است که میبينند؛ يعنی يک روحانی که همواره خنده بر لب دارد و با حضورش در جمع، ديگران به وجد میآيند. البته شادی را نبايد با ولنگاری اشتباه گرفت.
دهنمکی میگويد رکورد فروش بیسابقه فيلم اخراجیها، دوم خرداد سينما است؛ يعنی او نيز برای اينکه بگويد يک حماسه مردمی خلق شده است، میگويد دوم خرداد شده نه سوم تير. خوشبختانه گفتمان دوم خرداد هماکنون جا افتاده است. امروز همه میگويند با قتلهای زنجيرهای مخالفيم، اعتراض و تظاهرات حق دانشجو است، همه با ماجراجويی در عرصه سياست خارجی مخالف هستند. ادبيات آقای احمدینژاد در ايام انتخابات نيز دوم خردادی شده است. اظهاراتی مانند اينکه هيچکس نبايد مانع سخنرانی نامزدها در دانشگاه شود و اينکه نبايد به مخالفان بالاتر از گل گفت. البته کاری ندارم که در عمل برای اصلاحطلبان محدوديت زياد است و در عين حال خانم فاطمه رجبی کار خودش را میکند.
ميرحسين موسوی اعتقادی به تبليغات گسترده ندارد. تبليغات هم يکی از ملزومات انتخاب شدن است. آيا شما با اين ايده مهندس موسوی موافق هستيد؟
تبليغات گسترده با تبليغات مصرفانه و نيز با پخش گونی سيبزمينی، آش و پول متفاوت است. تبليغات بخشی از بازی انتخاباتی است. مانند اين است که برای تماشای بازی فوتبال به ورزشگاه برويد اما خيلی ساکت بنشينيد و فقط وقت تيم مورد علاقه شما گل زد به تشويق ۵ ثانيهای بپردازيد و مجدداً ساکت شويد. اين کار معنا ندارد زيرا تشويق کردن و هورا کشيدن و حتی رجز خواندن بخشی از فلسفه رفتن به ورزشگاه است؛ در غير اين صورت مردم از تلويزيون به تماشای فوتبال مینشستند. البته نبايد به رقيب يا داور فحش داد و به تماشاگران مخالف بیاحترامی کرد. به علاوه بخشی از گرم شدن فضای انتخابات به تبليغات ارتباط دارد و مردم حق دارند بدانند که مهندس موسوی در عرصه انتخابات حضور دارد و سوابق کاری و برنامههای او چيست.
ما برای مهندس موسوی تبليغ میکنيم اما نه به اين معنا که ۳۰ عکس او را در هر چهارراه بچسبانيم زيرا اسراف است و نصب يک عکس کفايت میکند.
شنيده میشود بخشی از اصولگرايان هم از مهندس موسوی حمايت میکنند؛ آيا در عمل هم اين شنيدهها تحقق میيابد؟
تشکلهای رسمی اصولگرا اجازه حمايت از مهندس موسوی را نخواهند داشت به همان دليل نمیتوانند نامزدی غير از آقای احمدینژاد معرفی کنند. چنانچه اين تشکلها آزادی عمل داشتند, کانديدای ديگری معرفی میکردند. با وجود اين معتقدم به دليل نگرانی از وضع موجود و تداوم مديريت احمدینژاد، بخش قابل توجهی از اصولگرايان به صورت پنهانی به موسوی رأی خواهند داد.
در عين حال معتقدم اگر ارتباط مهندس موسوی با بدنه جوان جامعه برقرار شود؛ چه اصولگرايان به او رأی دهند و چه رأی ندهند رئيسجمهور ايران خواهد شد، اما اگر با جوانان ارتباط برقرار نکند در صورت رئيسجمهور شدن هم کار زيادی نمیتواند انجام دهد.
تخريب عليه مهندس موسوی پس از انصراف آقای خاتمی افزايش يافته است؛ از آن جمله میتوان به نامه خانم رجبی خطاب به نخستوزير دوران دفاع مقدس اشاره کرد. چرا هر چه به انتخابات نزديکتر میشويم اين تخريبها افزايش میيابد؟
جامعه ما از خشونت رنج میبرد که بخشی از آن ولنگاری نوشتاری و بيانی است. در اين فضا میتوان انواع اتهامات را متوجه مهندس موسوی کرد حتی با لحن بسيار غيربهداشتی و خشونتبار.
البته آقای ابراهيم نبوی با زبان طنز پاسخ او را داد، آقای موسوی از اقدام آقای نبوی انتقاد کرد تا حرمت و حق انتقاد از خود را باقی گذارد و با اين کار خود درس بزرگی به اصولگراها داد. من نوشته فاطمه رجبی را غيربهداشتی میدانم و غير قابل مقايسه با پاسخ آقای ابراهيم نبوی. آقای احمدینژاد اگر علناً و رسماً روش خانم رجبی را که همسر سخنگوی دولتش است، محکوم نکند و او را از به کار بردن اين ادبيات منع نکند با قضاوت مثبت مردم مواجه نخواهد شد؛ زيرا کسی که شعارش مهرورزی است از فردی حمايت میکند که هاشمی را به دين ستيزی، خاتمی را به دين فروشی، محسن رضايی، قاليباف، حدادعادل، ناطق نوری، لاريجانی را به انواع اتهامات و نه انتقادات متهم میکند. هيچ تبعيضی در کار اين خانم ديده نمیشود. هرکس به آقای احمدینژاد انتقاد کند، از دايره دين و انسانيت خارج میشود و مستحق بدترين اتهامات است.
مردم میخواهند ببينند که امثال ايشان چه تصميمی میگيرند. آيا در برابر بزرگواری مهندس موسوی مشی غيراسلامی و غيربهداشتی گذشته را ادامه خواهند داد يا در روش خود تجديدنظر خواهند کرد.
گفتوگو از : مطهره شفيعی