بخوانید!
6 مرداد » ترجمه کتاب «فوتبال در برابر دشمن» توسط فردوسي پور، اعتماد
6 مرداد » رساله دکتراي سيمين دانشور آماده انتشار شد، اعتماد 6 مرداد » بهترين آثار تاريخ ادبيات جهان به انتخاب «نيوزويک»، «جنگ و صلح» در صدر قرار گرفت، اعتماد 5 مرداد » از انقلاب به ادبيات، از ادبيات به انقلاب، پرهام شهرجردی 5 مرداد » عادل فردوسی پور: مسائل زيادی در باره پخش برنامه ۹۰ مطرح شده اما ترجيح می دهم در اين باره سخنی نگويم، ايلنا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! از انقلاب به ادبيات، از ادبيات به انقلاب، پرهام شهرجردیانديشهی "انقلاب" در آثار موريس بلانشو موضوع دو سخنرانی پرهام شهرجردیست که بخش اول آن در مارس ۲۰۰۹ در دانشگاه "دنی ديدرو" پاريس و بخش دوم آن در آوريل ۲۰۰۹ در دانشگاه آکسفورد ايراد شد. متن زير برای آشنايی خواننده فارسی زبان با انديشهی انقلابی بلانشو ارائه میشود. *** زمانی، کتابهای بلانشو اينگونه آغاز میشد: بلانشو که با چاپ عکس و تصويرش يکسره مخالف بود و از گفتوگو با مطبوعات خودداری میکرد، تصويری که از خود به دست داده اينگونه ست: نويسندهای مرموز، دور افتاده، خلوت نشين و عزلت گزيده. با اينهمه، بررسی آثار بلانشو نشان میدهد که او از بدو امر ادبياتی را پيش کشيده که دعوت به انقلاب میکند و خواستار يک دگرگونی بنيادين است. دراين مختصر، سعی میکنيم در يک بررسی درزمانی، همچنان که اين انديشهی انقلابی را نشان میدهيم، تبادل و تعامل ميان انقلاب و ادبيات، وآمد و شد بين اين هر دو را هم به تماشا بنشينيم. قدرت ادبيات از ديد بلانشو، چيزی جز براندازی، حذف و سرنگونی آثار متاخر و همچنين تغيير «واقعيت معمولی» نيست. در سال ۱۹۳۷، بلانشوی بيست و نه ساله، در مقالهای با عنوان «از انقلاب به ادبيات»، انتشار کتاب «بازگشت از شوروی» آندره ژيد را بهانه کرده مثل بسياری ديگر از متنهايش که دربارهی يک نويسنده يا کتابی منتشر شده، چنين مینويسد: انديشهی انقلابی بلانشو، منقلب کردن واقعيت واهیست، تغيير دادن هر چه هست و نو کردن آنچه بود است، و اينها همه از چند جهت قابل بررسی است که به اختصار، چند نمونهاش را بررسی میکنيم. سرباز زدن، سرپيچی کردن، نه گفتن بلانشو در سراسر آثارش، در حرکتی پيوسته، همواره به خروج از سامانههای نهادينه شده فکر میکند. يک وقفه، يک توقف که قطعِ رابطهست. حرکت به سوی اين کلام «خنثا»، حرکت به سمتِ ناآشناست، ناآشنايیست، رفتن به سمتِ غريب و غريبهست، اما اين ديگری، اين ديگريت چيست، کيست؟ ديگريتی که در آن ديگری برای من يک منِ ديگر نيست، يک هستیی ديگر نيست، لحظهای از يک هستی جهانی يا يک فراهستی نيست، يک خدا يا يک ناخدا نيست، اين ديگری غريبهایست که نسبت به من در بینهايت قرار دارد. بدين ترتيب، بلانشو، رابطههای سهل و سادهلوحانه با ديگری را کنار میزند و بطور کلی، در هستی شناسی ِموجود يک توقف بزرگ ايجاد میکند. سياستِ نوشتار موريس بلانشو در چندين مقطع زمانی، طیِّ موضعگيریهای هوشمندانهاش، با قطع رابطههای مستولی، و با خروج از سامانههای حاکم، در هيئتِ يک انقلابیی دائمی حاضر میشود. در سال ۱۹۵۸، زمانی که ژنرال دوگل به قدرت بازمیگردد، دوستان خيابان « سن بونوآ »ی پاريس، متشکل از ادگار مورن، موريس ندو، مارگوريت دوراس، کلود روآ، اليو ويتورينی، روبر و مونيک آنتلم دور هم جمع میشوند. در ماه مه، ديونيس ماسکولو و ژان شوستر، مجلهی ۱۴ ژوئيه را بنيان میگذارند. هدف مجله روشن است: وفاداری به انقلاب، بازگشت به مقاومت، سرپيچی بی قيد و شرط از قدرت حاکم. اعلاميهی حق سرکشی در جنگ الجزاير ۱۹۶۰. الجزاير. جنگ. انقلاب. مبارزه با رژيم استعماری دوگل. جستجوی استقلال. شبکهی « فرانسيس ژانسون» به دليل ياری رساندن به «جبههی آزادیبخش ميهنی» ِ الجزاير توسط رژيم دوگل محکوم میشود. گردانندهگان مجلهی ۱۴ ژوئيه، يک بار ديگر دست بکار میشوند. در فرانسه، مخالفت با جنگ و کشتار مردم الجزاير که برای استقلال کشورشان مبارزه میکنند، بالا میگيرد. مخالفان جنگ، از خدمت سربازی و از شرکت در جنگ سر باز میزنند. دولت و دستگاههای وابسته به رژيم دوگل، فرانسویهايی را که برای وطن نمیجنگند، خائن قلمداد میکند. ديونيس ماسکولو و ژان شوستر درصدد انتشار اعلاميهای برمیآيند تا نويسندهگان و روشنفکران، حمايت خود را از اين حرکت مردم فرانسه که مخالف جنگ و موافق استقلال الجزاير بودند، اعلام کنند. پانزده نسخهی مختلف از اين اعلاميه در آرشيو ديونيس ماسکولو وجود دارد. نويسندهگان، روشنفکران و هنرمندان در نوشتار گروهی اين اعلاميه شرکت میکنند. بلانشو يکی از آنهاست. اعلاميه میگويد: «... مردم فرانسه به اين علت که از شرکت در جنگ سر باز زدهاند، ويا به دليل ياری رساندن به مبارزان الجزايری، تحت تعقيب قرار میگيرند، به زندان میافتند و محکوم میشوند». اعلاميه چندين بار تصحيح و بازنويسی میشود. دخالتهای متنی بلانشو، که اين اعلاميه را يک متن دستهجمعی میبيند، انکار ناشدنیست. آثار اين تصحيحات و تغييرات در نسخههای ماسکولو ديده میشود. اعلاميه چنين ادامه میيابد: «میگويم «حق»، و نه «تکليف»، برخی میخواستند که اعلاميه بهعنوان يک تکليف مطرح شود، شايد برای اينکه فکر میکردند تکليف مهمتر از حق است. اما اينطور نيست. تکليف به يک اخلاقِ درونی برمیگردد که آنرا پوشش میدهد، تضمين و توجيهاش میکند؛ وقتی که تکليفی در کار باشد، کافیست که چشمهايمان را ببنديم و کورکورانه اجرايش کنيم. اما حق، تنها به خودش ارجاع دارد، و دلالت به اجرای آزادی می کند؛ حق يک قدرت آزاد است که هرکسی را در قبال خودش مسوول و متعهد میکند...». بلانشو و برخی ديگر از امضاء کنندهگان اعلاميه، به جرم «تحريک نظاميان» به دادگاه احضار میشوند. بلانشو مثل ساير امضاء کنندهگان اين اعلاميه، در معرضِ از دست دادنِ «حقوق شهروندی» قرار میگيرد، اما دست آخر پرونده مختوم اعلام میشود. از ميان مطالبی که اخيرن در آرشيو موريس بلانشو پيدا شده، متنِ بازجويیی او به چشم میخورد. بلانشو در پاسخ به قاضی که میپرسد: «آيا به دليل تحريک نظاميان به سرپيچی خود را گناهکار میدانيد؟» چنين پاسخ میدهد: «نه تنها خود را گناهکار نمیدانم، بلکه معتقدم شما قضّات که از زمره دولت هستيد به دليل سوءاستفاده از کلماتی همچون خيانت و سرپيچی، گناهکاريد...» پروژهی مجلهی بين المللی در پاييز ۱۹۶۰، موريس بلانشو، ديونيس ماسکولو و اليو ويتورينی تصميم میگيرند «مجلهی بينالمللی» را پايه گذاری کنند. برای بلانشو، تجربهی جمعیی اعلاميهی ۱۲۱ نفر (عليه جنگ الجزاير)، آغاز يک حرکتِ تازه است: نوشتارِ گروهی، حرکتِ جمعی، فراروی از مرزهای جغرافيايی و زبانی. اين پروژه همزمان نويسندهگان فرانسوی، ايتاليايی (ويتورينی، لئونتی) و آلمانی (اِنزبرگر، يونسون) را مجموع میکند. برای بلانشو يک «تحول تاريخی» در حال به وقوع پيوستن است. نوشتاری جمعی و منقطع برای اين مجله در نظر گرفته میشود. «اين مجله يک مجله نخواهد بود»، چرا که به دنبال چاپ خبر و گزارش در مورد رويدادهای ادبی، فرهنگی و سياسی نيست. زير عنوان «سيرِ فکریی چيزها»، هر نويسنده مسائل مختص به زبان و ملت و فرهنگ و سياستاش را «به اشتراک» میگذارد. نوشتار جمعی میبايد «فراروی درونی از انديشههای شخصی» و «بروز امکانات تازه» را باعث شود: «معنای مجله به مثابه يک امکانِ گروهی. وضعيتی ميانی بينِ نويسنده و خواننده». نويسندهای که در اين مجله مینويسد، همزمان خوانندهی نويسندههای ديگر است، نويسندهای نويسندهتر ، خوانندهای خوانندهتر. البته بعدها بلانشو نوشتارِ گسسته ای را پيش می کشد که هم به گزين گويههای نيچه میماند، هم چيزی بيش تر در خود دارد. کتاب های بعدی، گامی (نه) فراسو (۱۹۷۳) و نوشتار فاجعه (۱۹۸۰)، سيرِ تکاملیی اين متن های گسستهاند. زمان در حالِ تحول است، بلانشو اين تحولِ را حس کرده به دنبالِ زبانیست که اين تغييرِ زمان را نمايندهگی کند. اينگونه است که در انتظار فراموشی ليت موتيف «کاری بکنيد که بتوانم با شما صحبت کنم» از دوم شخص جمع به دوم شخص مفرد تبديل میشود، و دست ِ آخر فرم ِ منفی میگيرد: «کاری کنيد که نتوانم با شما صحبت کنم.» روزی ساموئل بکت به بلانشو مینويسد که در تکههايی از انتظار فراموشی، گودو را میبيند. انقلاب مه ۶۸ بلانشو تا آنجا پيش میرود که رژيم دوگل را مترادف اشغال فرانسه در دههی ۴۰ ميلادی (دولت مارشال پتن) میداند و همکاری با ارگانهای فرهنگی دولت را منع میکند. در «کميته»، بولتنی که کميتهی مبارزهی دانشجويان – نويسندهگان منتشر میکند، بلانشو مینويسد: در اينجا چند نمونه از حرکتهای فکری – نوشتاری بلانشو را طی ساليان و موقعيتهای مختلف مشاهده کرديم. به اختصار میتوان به شماری ديگر از موضعگيریهای بلانشو اشاره کرد: جنگ ويتنام و شکست آمريکا در سال ۱۹۶۷، حمايت از مبارزان سياه سياسی آمريکا در سال ۱۹۷۱، مبارزه عليه بروز احزاب راست افراطی در اروپای سال ۱۹۹۴، دعوت به سرپيچی مدنی عليه قوانين مهاجرت در فرانسه ی سال ۱۹۹۷، و آخرين موضعگيری بلانشو: عليه جنگ در عراق، که در نوامبر ۲۰۰۲، پيش از حملهی آمريکا و اشغال عراق منتشر میشود. با در نظر گرفتن اين سرپيچیها و تخطّیها، اين قطعها و وقفهها؛ اين توقعِ پرتوقعِ انقلاب و انحلال، کلِ آثار بلانشو (نقد، تئوری، قصه، رمان، گسسته نويسی)، معنای ديگری پيدا میکند: ادبيات، باری، ادبيات، اما ادبياتی بيشتر از ادبيات. ادبياتِ نه، ادبياتِ نفی، ادبياتِ قطع و ادبياتِ راه، ادبياتِ در راه. ادبياتی که میآيد. لازم به يادآوریست که از بدو امر، موريس بلانشو بعنوان يک روزنامهنگار، فعاليتِ فکری-نوشتاریاش را آغاز میکند. اين مساله از اين جهت قابل توجه است که کتابهای بلانشو در حوزهی نقد و تئوری، در واقع جمع آوری مقالاتیست که او پيشتر در نشريات و مجلات مختلف منتشر کرده است. Copyright: gooya.com 2016
|