خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: جام جهاني 2006
شايد بتوان آنگولا را ناشناختهترين تيم اين دوره از رقابتهاي جام جهاني دانست. اين تيم گمنام آفريقايي با تيمهاي ايران، پرتغال و مكزيك هم گروه است. بايد در انتظار نشست و ديد اين تيم كه براي نخستين بار به اين رقابتها راه يافته است، چه نمايشي خواهد داشت و آيا ميتواند جانشين شايستهاي براي شيرهاي رام نشدني و يا نيجريهايهاي قدرتمند باشد يا خير.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، همگروهي «آنگولا» با تيم ملي كشورمان بهانهاي شد تا با يكي از بازيكنان اين تيم بيشتر آشنا شويم.
" فابريس آكوا مايهكو" مهاجم تيم ملي آنگولا با Sport bild گفتوگو كرده است. اين بازيكن در كشور خود «قهرمان» به شمار ميآيد و همه كودكان اين سرزمين ميخواهند آكوا باشند. او دوست دارد در جام جهاني به همه نشان دهد كه در آنگولا چيزي بيش از جنگ داخلي و خشونت جريان دارد.
* شما در الوكره قطر درآمد زيادي به دست ميآوريد. از همين رو گردنبند ضخيمي را همواره به گردن داريد. بر خلاف روزگار شما، هنوز پس از سه سال از پايان جنگ داخلي فقر در كشورتان حكمفرماست. آيا شما از اين بابت عذاب وجدان نداريد؟
- خير، من درهرجايي كه بتوانم كمك ميكنم. نه تنها از خانواده و بستگانم بلكه از دوستان، آشنايان و نزديكانم نيز دستگيري ميكنم. مدرسهها و بيمارستانها نيز جاي خود دارد.
* آيا تاكنون متوجه احساس حسادت ديگران شدهايد؟
- حسادت ؟ هرگز. اين حس نزد ما جايي ندارد. هنگامي كه در آنگولا به سر ميبرم از سوي همگان مورد لطف و ستايش فراوان قرار ميگيرم. مردم به من و بازيهاي من احساس غرور ميكنند. آن هم درست پس از مسابقههاي انتخابي جام جهاني و راهيابي ما به اين مسابقهها. اكنون هر پسر بچهاي در آنگولا دوست دارد تا آكوا باشد.
* آنگولا براي نخستين بار به مرحلهي نهايي جام جهاني رسيده است. اين موضوع در كشور شما چه معنا و مفهومي دارد؟
- جام جهاني فرصتي بسيار مغتنم است تا به جهانيان نشان دهيم، آنگولا تنها كشور جنگهاي داخلي، خشونت و يا ويراني نيست. با فوتبال ميتوانيم توجه دنيا را به كشور زيبايمان به مكانهاي ديدني، سواحل رويايي، نفت، الماس و آفتاب هميشه تابانش جلب كنيم. جام جهاني به ما كمك ميكند زخمهاي عميق به جا مانده از جنگ را التيام بخشيم و بتوانيم بهتر و بيشتر در ساخت آنگولايي جديد سهيم باشيم. اين پيروزي ما را قدرتمند و مغرور ميسازد.
* و جام جهاني براي خود شما چه معنا و مفهومي دارد؟
- احساس شادي وصف ناشدني. در كودكي هيچ آرزويي نداشتم. اكنون به راستي در رويايم زندگي ميكنم. اين بسيار رويايي است. هنگامي كه چشمهايم را باز ميكنم، بدون درنگ تصويرهايي از پذيرايي و استقبال رسمي را در جلوي خود ميبينم. انبوهي از جمعيت شاد و به وجد آمده را كه از شادي اشك ميريزند. خودتان ببينيد ....
* آكوا همواره آستينهاي پيراهنش را بالا ميزند. آيا اين موضوع دليل خاصي دارد؟
- البته، اين موضوع براي خودش حكايتي دارد كه از تعريف كردن آن هم مو بر تن آدم سيخ ميشود.
* دولت به شما وعده داده است، به تيم براي بازيهاي موفق دوره مقدماتي مبلغ يك ميليون يورو پاداش خواهد داد.
- طبيعي است. اين ژستي بزرگ به شمار ميآيد. اما بدانيد كه پول براي من چندان تعيين كننده نيست. موضوع بسيار مهمتر آن است كه كشور ما با اين پيروزيها شكوفا بشود. بر شادي و نشاطي كه ميتوانيم به مردم هديه كنيم، نميتوان ارزش گذارد.
* آنگولا با مكزيك، پرتغال و ايران در يك گروه قرار دارد، چه حوادثي ميتواند در اين گروه رخ بدهد؟
- همه بايد به خود ايمان داشته باشند و ترس و هراس به خود راه ندهند. آنگاه همه چيز ممكن خواهد بود. دست كم راهيابي به مرحله دوم! اگرچه كه مكزيك و پرتغال شانسهاي مسلم صعود از گروه به شمار ميآيند. به هر حال ما هم داراي استعدادهايي هستيم كه براي آنها جام جهاني سكوي پرتاب مناسبي خواهد بود تا با قراردادهايي بهتر به خارج بروند. كسي چه ميداند، شايد من هم بتوانم از اين فرصت بهره ببرم.
* آيا شما از حضور در قطر ناراضي هستيد؟
- البته، از نظر مالي، درآمد خوبي دارم. اما اينجااز پيشرفت ورزشي خبري نيست. در الوكره تو به عنوان مهاجم بيچاره هستي، چرا كه از بازيكنان مياني هيچ توپي نميرسد. اين جا هر كسي براي خودش كار ميكند. همه به بازي فردي ميپردازند. به جاي آن كه از پاس و بازي گروهي بهره ببرند.اما در تيم ملي بسيار راحتم.
* آنجا شما مرتب گلزني ميكنيد؟
- البته، اما گل پيروزي در آخرين بازي مرحلهي مقدماتي در برابر روآندا مهمترين گل من بود. چرا كه ما را به جام جهاني برد.
* اولين بازي ملي شما چه زماني بود؟
- سال 1995 از آن زمان تاكنون شيوه تيم بارها و بارها بر اساس بازي من و هم تيميام «مانتوراس» تنظيم شده است. آنگولا روي هم رفته فوتبالي تكنيكي ،تهاجمي و سرعتي دارد. البته نه آن قدر فيزيكي كه درتيمهاي اروپايي ديده ميشود.
* از فوتبال آلمان چه ميدانيد؟
- متاسفانه تا كنون در آلمان نبودهام. تنها يك بار مدت كوتاهي را در سوييس سپري كردهام. آنجا برف زيادي باريده بود. خندهدار است. اما از فوتبال آلمان چيز زيادي نميدانم. بايرن مونيخ، لوركوزن، بالاك و كان تنها دانستههاي من از فوتبال آلمان است. همين. البته افنبرگ را هم ميشناسم چون او در قطر بازي كرده است.
* تيم مورد علاقه شما در جام جهاني كدام است؟
- من به يكي از تيمهاي اروپايي اميدوارم. اين نظر شخصي من است. شايد آلمان، فرانسه يا پرتغال. البته آرژانتين و برزيلي هم بخت زيادي دارند.
* فوتبال شما را به اسطورهاي در كشورتان تبديل كرده است. از راهي كه پيمودهايد تا به اين عنوان برسيد،بگوئيد.
- سخت است. من در خانوادهاي كم بضاعت بزرگ شدم. نه خواهر و برادر هستيم. هفت برادر و دو خواهر. پدرم براي گذران امور خانواده ساعتها روي كرجي (نوعي قايق) كار ميكرد. تلاشهاي او مرا به تحسين وا ميدارد. او انساني بزرگ است.
* او فوتبال هم بازي كرده است؟
- بله، اما در جودو و كاراته بهتر بود. او با وجود سن و سال بالايي كه دارد (58) هنوز هم فردي ورزشكار است.
* ازچه زماني وارد فوتبال شديد؟
- از زماني كه كودك خردسالي بودم، هر روز در خيابانهاي خاكي محلهمان با دوستانم بازي ميكرديم. تنها هفت سال داشتم كه به تيم محلي«ناسيونال بنگالا» دعوت شدم.
* آيا براي تهيه كفش ورزشي پول كافي داشتيد؟
- البته كه نه. من براي تمرين ياحتي مسابقهها از باشگاه كفش قرض ميكردم. كفشهاي كهنه و مستعمل كه ديگر كودكان پيش از من به پا ميكردند. با اين وجود من اجازه نداشتم اين كفشها را با خودم به خانه ببرم. اغلب پا به برهنه به باشگاه ميآمدم و همان طورهم به خانه بازميگشتم. اولين كفشهاي ورزشيام را مدتها بعد به دست آوردم.
* از كجا؟
- از برادر بزرگترم. اوكفشهاي بسيار كهنه و فرسودهاش رابه من هديه داد. آن هم هنگامي كه در سال 92 براي نخستين باربه جام جهاني زير شانزده سالهها در پرتغال دعوت شدم.
* كودكي و حتي نوجواني شما با جنگهاي داخلي در كشورتان همراه بود. جنگي كه بيش از يك ميليون كشته بر جاي گذاشت. آيا شما هم بايد دست به اسلحه ميبرديد؟
- خدا را شكر نه. پدرم همه كار كرد كه من و برادرم به اين جنگ كشانده نشويم. براي همين هم سراسر زندگيام از او سپاسگذارم. من نه تيري شليك كردم ونه به اسلحه دست بردهام.
* و فوتبال تنها گزينهي پيش روي شما براي يك زندگي بهتر بود؟
- نه، هرگز پدرم بسيار كوشيد تا من به مدرسه بروم و سپس راهي دانشگاه بشوم. اما تنها فكر فوتبال در سر من بود. اين براي من بهترين امكان بود تا خودم را از جنگ و بدبختي نجات بدهم. اگر به مدرسه رفته بودم، در هفده سالگي اخراج مي شدم.
* واكنش پدرتان چه بود؟
- او از من بينهايت نااميد شده بود و البته بسيار هم عصباني. هنوز هم حرفهاي او در گوشم است:«فابريس من ديگر نميتوانم به تو كمك كنم. فوتبال در آنگولا آيندهاي ندارد. ببين كه چگونه بايد زندگيات را به تنهايي اداره كني؟»
* و پاسخ شما چه بود؟
- خوب به چشمانش نگاه كردم و با لحني قاطع گفتم «پدر به تو قول ميدهم كه روزي به من افتخار كني.»
* و خوشبختانه اين امر رخ داد؟
- بله، پدر امروز ناباورانه به من افتخار ميكند. او به من قول داده است كه براي تماشاي جام جهاني به آلمان بيايد. اين نخستين باري خواهد بود كه او آنگولا را ترك ميكند.
* و ادامه راه چگونه بود؟
- اندكي بعد ـ هنگامي كه هنوز جوان بودم ـ از بنفيكا دعوت نامه داشتم و به پرتغال رفتم. زمان خوبي براي اين كار نبود. به ويژه آن كه در آن جا فرصت زيادي نيافتم. در 1998 به قطر آمدم و از آن زمان تا كنون اينجا در باشگاههاي زيادي بازي كردهام.
* آيا تا به حال آسيب جدي ديدهايد؟
- بارها، بدترين آنها در 1996 در جام ملتهاي آفريقا بود. درست در نخستين بازي برابر مصر. تنها پس از پانزده دقيقه. پارگي تاندون و هفت ماه دوري از فوتبال.
* دلتان براي آنگولا تنگ نميشود؟
- البته.اغلب بسيار دلتنگ آنجا ميشوم و پول زيادي را هم صرف تلفن به آنجا ميكنم. هر روز با پدر و مادر و خانوادهام صحبت ميكنم. با تلفن ميكوشم، دنيا را كوچكتر و فاصلهها را پيش خودم كمتر كنم.»
* چرا خانواده شما در قطر و پيش شما نيستند؟
- اين تصميم همگي ماست. همسر من «فاني توره لا» و فرزندانم ناتالي و فابريواني ـ شش ساله و هفت ماهه ـ از زمان تولد فابريواني در لوآندا هستند.آنها در اينجا بسيار تنها بودند. از ازدواج نخستم تنها يك پسر برايم مانده است: ادي, او هشت سال دارد.
* در سال چند بار خانوادهتان را ميبينيد؟
- دو تا سه بار. اما شايد خانوادهام نيز در تابستان به آلمان بيايند. اين كمك زيادي براي من خواهد بود. چرا كه هر كاري ميكنم براي اوست.او به من نيرو ميدهد و به من اعتماد به نفسي را كه نياز دارم ميبخشد. مامي خواهيم پس از جام جهاني هر طور شده با هم زندگي كنيم. در قطر يا هر جاي ديگري كه بازي كنم.
* پس از پايان ورزش به كشورتان بازخواهيد گشت؟
- حتما. اگرچه خانهاي در ليسبون دارم، اما به هر حال آنگولا ميهن من است. سرزميني كه به آن عشق ميورزم.
* آيا شخص معتقدي هستيد؟
- من در روز بارها خدا را عبادت ميكنم. بيش از همه براي آن كه ما را محافظت ميكند و جنگ ديگري در كشورمان به راه نيافتاده است. پس از عبادت حال بهتري دارم. اين كار به من حس خوبي ميدهد.
* بسياري از بازيكنان فوتبال براي خود طلسمهايي دارند، شما چه طور؟
- من تنها با كفشهاي سياه و سرخ خودم بازي ميكنم. علاوه بر آن پيش از هر بازي كلاه خاصي را به سرم ميگذارم. اين مراسمي مذهبي است كه هيچ گاه از آن صرف نظر نميكنم.
* چرا؟
- هر وقت كه اين كار را ميكنم راحتتر هستم. جلوي هر حريفي كه باشد. روآندا، نيجريه يا حتي آلمان.