از کريم امامي مي توان بسيار نوشت. او مانند علامه قزويني اگر چه آثار زيادي خلق نکرد و نوشته هايش خواننده ي زيادي نداشت، اما در عرصه ي فرهنگ ايراني بسيار تاثير گذار بود و جزو فرهنگ سازان به شمار مي رفت. امامي نويسنده اي ذوجوانب بود و اين در دوراني که همه به سوي تخصصي کردن کارها پيش مي روند ارزش بسيار دارد. البته به قول خود او "از اين شاخه به آن شاخه پريدن" باعث کم شدن خواننده ها و ناشناخته ماندنش شد.
کريم امامي بيشتر به عنوان ويراستار و کارشناس نشر و بنيان گذار دو انتشارات بزرگ شناخته شده بود و نيز جزو معدود مترجمان ادبي بود که مي توانستند از فارسي به انگليسي ترجمه کنند. اما او در طول زندگي فرهنگي اش کارهاي ديگري را نيز به کمال انجام داد، از جمله عکاسي، و نقد حرفه اي و آموزشي.
نمونه ي کار عکاسي او را در جلد اول "چهره ها"ي خانم مريم زندي مي توانيم مشاهده کنيم. عکس هاي سهراب سپهري در اين کتاب کار کريم امامي است. او در مقدمه اي که بر اين کتاب نوشت از مريم خانم به خاطر انتشار اين عکس ها در کنار کارهاي خودش تشکر کرد. همين مقدمه، نمايانگر کارشناسي ايشان در زمينه ي عکاسي و چاپ بود که به کتاب ارزش بسيار بخشيد.
در زمينه ي نقد ِ آموزشي نيز مي توان به مقالات ايشان در نشريه ي تخصصي "مترجم" اشاره کرد. در برخي از "کارگاه"هاي آموزشي اين نشريه، استاد امامي ترجمه ي ديگران را نقد مي کرد که اين نقدها مي تواند الگويي براي منتقدان ما باشد. در اين نقدها ما به هيچ رو نگاه از بالا نمي بينيم و ابدا متوجه نمي شويم که منتقد کارشناسي است زبده که اگر اراده کند مي تواند شخص مورد ِ نقد را با نوشته اش نيست و نابود کند. حتي نقد تازه کار ترين مترجمان با محبت و بزرگواري استاد همراه است و ابزاري ست براي رشد و ارتقا و نه شکستن و شرمنده کردن.
به عنوان نمونه در کارگاه ترجمه ي شماره ي 18 فصلنامه، مرحوم امامي با مقابله چند ترجمه و تطبيق دادن آن ها با متن اصلي به مرحله ي نتيجه گيري مي رسد و چنين مي نويسد:
"آنچه ديديم و لازم به تذکر بود مواردي از کم دقتي يا جاافتادگي يا خام دستي بود، که با کسب تجربه، صرف وقت بيشتر و ياري ويراستار قابل اصلاح است. در کار خيل جواناني که امروز به عنوان مترجمان تازه نفس به ميدان مي آيند کمتر رعايت سلسله مراتب تجربه اندوزي با کارهاي آسان تر و کوتاه تر و بعد پرداختن به ترجمه ي يک کتاب جدي را مشاهده مي کنيم..."
و ارزيابي کارشناسانه اش در مورد دو نفر ِ آخري که نوشته شان را نقد کرده است چنين به انجام مي رساند:
"مترجم ب، آقاي امير مهدي حقيقت (که در فهرست کتابخانه ملي کتابي به نام ايشان نيافتم و اگر چيزي از ايشان در مطبوعات منتشر شده است، بنده بي اطلاعم. بايد ببخشند) با يک ترجمه روان و خوشخوان نفر بعدي است و نشان مي دهد که در ترجمه تهور لازم براي دور شدن از متن اصلي را دارد و اگر قرار بود ما با معيارهاي متفاوتي به او نمره مي داديم و موارد جا انداختگي و کم دقتي را نديده مي گرفتيم اي بسا امتيازات بيشتري مي آورد. آقاي حقيقت به نظر ما مايه اش را دارد که در آينده، با کسب تجربه، ترجمه هاي بهتري به دوستداران ادبيات ارائه کند. مترجم ج، خانم تينا حميدي (داراي 2 کتاب منتشر شده قبلي در فهرست کتابخانه ملي) کمترين امتياز را در داوري جزيي نگر و کلي نگر ما آورده است ولي فاصله او هم با دو مترجم ديگر حقيقتا زياد نيست و مي تواند با بذل دقت و انضباط بيشتر و کمک گرفتن از ويراستار سطح ترجمه خودش را ارتقا ببخشد..."
با چنين نقدي، کار مترجم و نويسنده بدون ترديد بهتر مي شود و انگيزه براي انجام کارهاي بعدي پيدا مي کند. البته زبان مرحوم امامي در مقابل کساني که دست به دزدي فرهنگي مي زدند يا بر پله ي زحمت ديگران بالا مي رفتند تند مي شد و با نقد آميخته به طنز طرف را مي نواخت اما در مورد تازه کاران استاد اغلب زبان ملايم به کار مي گرفت.
يادش گرامي باد.