خبرگزاری دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
عبدالعلی دستغيب معتقد است: حافظ جمع مولوی، سعدی و خيام است.
اين منتقد ادبی در آستانهی روز بزرگداشت حافظ به خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: حافظ و شعر حافظ هنوز شناخته نشده، علتش هم اين است که بعد از حافظ و حتا در زمان او چون در غزلها و مثنویها و قصايد حافظ ، واژگان عرفانی هم به کار رفته، تذکرهنويسان از جامی به اين طرف و حتا نويسندگان جديد نيز همان حرفهايی را که در دورهی تيموريان و صفويان دربارهی حافظ زدهاند، تکرار کردهاند و همچنين کسانی که با ادبيات مدرن آشنا هستند، کوشش کردهاند حافظ را با معيارهای فلسفی غربی چون فلسفهی هايدگر توجيه و تفسير کنند.
او همچنين يادآور شد: بهطور کلی، حافظ ميدان تضاد عقايد شده و گروههای متفاوت فرقهيی سعی میکنند حافظ و شعر حافظ را از آن خود کنند؛ نمیخواهند ببينند که حافظ چه گفته و چطور گفته است.
دستغيب پرسش از عقيدهی حافظ را ايراد کند و کاو دربارهی حافظ دانست و افزود: اشکال بزرگ اين است که تا از حافظ صحبت میشود، زود طبق معمول علاقهمندان حافظ میخواهند بدانند حافظ چه عقيدهای داشته و اين يکی از موانع حافظ شناسی است؛ زيرا حافظ شاعر نگاهی که بهطور کلی به جهان دارد، نگاه باورمندانه و نگاه فرقهيی نيست؛ نگاه شاعر به جهان يک نگاه زيباشناختی هست؛ از همين رو در مباحثی که دربارهی حافظ طرح میشوند، بهجای آنکه به هنر حافظ بپردازند، به اين میپردازند که حافظ حنفی بوده يا شافعی و يا حافظ طرفدار جبر بوده يا اختيار.
دستغيب در ادامه تأکيد کرد: آنچه در تحقيقات مشترک است، اين است که آن مطالبی را گزينه کرده و از غزليات حافظ بيرون کشيدهاند که با منويات خودشان میخواند. مثلا عبدالحسين زرينکوب در کتاب «گذر از کوچهی رندان»، عقيدهی خود را میگويد؛ نه آنچه که حافظ گفته است.
اين نويسنده دربارهی دلايل مقبوليت عام حافظ نيز اظهار کرد: اين ناشی از طرز بيان حافظ است؛ يعنی لحن و آهنگ و موسيقی حافظ سبب شده که مقبول افتد. میگويم که حافظ بچهی تهتغاری ادبيات فارسی است و معمولا پدر و مادرها بچههای تهتغاری را خيلی دوست دارند، و ما بعد از حافظ شاعر بزرگی چون حافظ نداشتهايم.
دستغيب معتقد است: حافظ جمع مولوی، سعدی و خيام است؛ يعنی مشخصات سبکی و نگاه هستیشناسانهی حافظ ترکيبی است از آنچه خيام و سعدی و مولوی گفتهاند.
وی رمزآميزی را ديگر دليل مقبوليت شعر حافظ ذکر کرد و گفت: شعر حافظ بسيار نغز و رمزآميز است و به همين دليل باعث شده در اين ۷۰۰ سال بسيار مورد توجه قرار گيرد، بويژه در ۵۰ سال اخير بيشتر مورد توجه واقع شده است. همچنين زبان شعر حافظ ، زبان سحر و جادوگری است.
او همچنين اذعان کرد: حافظ به دنيا نگاه ثابتی ندارد. مثل همهی افراد بشر به واسطهی تلاطم حيات در امواج اقيانوس زندگی در نوسان است. حافظ ضربآهنگ اين اقيانوس پرمخاطره را میگيرد و در شعرهای خودش منعکس میکند. البته خيام، سعدی و مولوی هم همين کار را کردهاند؛ اما در حافظ ، بيان تلاطم معنوی و تلاطم لحظههای زندگی، هم بيشتر است و هم به زبان پارادوکسيکال بيان شده است و از آنجايی که دوران ما دوران پرتلاطم و پردغدغهای برای بشر است و پرسشهای زيادی برای انسان مطرح است که پاسخش را نمیداند، شعر حافظ به اين جهان پرتلاطم مماس میشود و اين است که با آن اضطرابها، دلهرهها و تشويشهای انسان ايران امروز همجواب میشود.
دستغيب در پايان با استناد به گفتهای از گوته اظهار کرد: گوته میگويد اگر لفظ را عروس و معنا را داماد بناميم، از اين زناشويی کسی باخبر است که شعر حافظ را بشناسد. اين جمله يعنی اينکه حافظ از بسياری شاعران ديگر لفظ و معنا را بهتر هماهنگ کرده است.