دروغ پردازی بنی صدر و جواب قاطع آيت الله مکارم شيرازی
اخيرا کتابی از بنی صدر رئيس جمهور فراری و مخلوع بدستم رسيد تحت عنوان «درس تجربه»، و وی از حضرتعالی چنين نقل کرده است که آيت الله مکارم شيرازی در واکنش به تصويب اصل ولايت فقيه قانون اساسی در مجلس خبرگان گفته بود: «امروز، روز سياه تاريخ ايران است.»
در پی دروغ پردازی بنی صدر رئيس جمهور مخلوع ايران در کتاب خود درباره نظرات آيت الله العظمی مکارم شيرازی، وی اين اظهارات را رد نمود.
متن پرسش وحيد کاظم زاده قاضی جهانی از آيت الله العظمی مکارم شيرازی بدين شرح است:
محضر حضرت آيت الله العظمی ناصر مکارم شيرازی زيد عزه العالی
با عرض سلام و ادب و احترام و آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت و عظمت محضر حضرتعالی در آنچه خواست و خشنودی خداوند رحمن است زحمت افزا می شوم.
اخيرا کتابی از بنی صدر رئيس جمهور فراری و مخلوع بدستم رسيد تحت عنوان « درس تجربه »، و وی از حضرتعالی چنين نقل کرده است که آيت الله مکارم شيرازی در واکنش به تصويب اصل ولايت فقيه قانون اساسی در مجلس خبرگان( عضو آن روزهای مجلس موسسان) گفته بود: « امروز، روز سياه تاريخ ايران است.»
می خواستم بدانم آيا اين نقل قول صحت داشته يا نه؟ و در صورت امکان نظر حضرتعالی را در مورد اظهارات مرحوم آيت الله آذری قمی که گفته بود:«ولايت فقيه اگر بخواهد می تواند حکم تعطيل توحيد را صادر نمايد و يگانگی پروردگار را در ذات و يا در پرستش محکوم به تعطيل اعلام دارد.» بدانم. در خاتمه طول عمر با عزت و عظمت حضرتعالی را از خداوند متعال مسئلت می نمايم.
با احترام
پاسخ دفتر معظم له نيز بدين شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم
با اهداء سلام و تحيت؛
اين دروغ محض است و خوشبختانه تمام مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی چاپ و منتشر شده است و دروغ آن ظاهر می شود. و آنچه هم در مورد مرحوم آقای آذری گفته اند دروغ محض است.
والسلام عليکم ورحمة الله وبرکاته
دفتر آيت الله العظمی مکارم شيرازی
بلائی که نزديکی به قدرت بر سر هوش و شجاعت و باور و تقوای آدمی می آورد:
در ۱ اسفند ۱۳۸۶، پرسش و پاسخ بالا ، در سايت انتخاب و ديگر رسانه های مبلغ رﮊيم مافياهای نظامی – مالی، انتشار يافته است . هم در پرسش و هم در پاسخ، منطق صوری بکار رفته است . به ترتيبی که شفاف مبهم و راست دروغ شود. توضيح اين که در درس تجربه ( صفحه ۱۴۶ )، پرسشی از سوی حميد احمدی و پاسخ ابوالحسن بنی صدر به اين شرح بعمل آمده اند :
حميد احمدی : پس از ورود آقای خمينی به پاريس و پس از بازتاب نظريات ايشان در پاريس ( در لوموند ) ، حوزه علميه قم در باره مشارکت روحانيت در امور دولتی ، موضع گيری مشابه آقای خمينی در خصوص اينکه روحانيت انتظار ندارد امور دولتی و مملکتی را عهده دار شود، توسط يکی از چهره های با نفوذ حوزه علميه قم منتشر شد . آقای مکارم شيرازی در آن زمان ( ۱۴ آبان ۱۳۵۷ ) ، در مصاحبه ای گفت : « تا آنجا که من اطلاع دارم هيچ رهبر مذهبی انتظار ندارد که رهبری مملکت را بر عهده گيرد . رهبران مذهبی می خواهند از جنبه های مذهبی بر امور نظارت داشته باشند » ( روزنامه اطلاعات ۱۴ آبان ۱۳۵۷ ). آيا در آن زمان، چنين بيان و خط فکری واقعا از اعتقادشان بوده؟»
بنی صدر : «آقای مکارم شيرازی به احتمال زياد از اعتقادش بود . برای اين که در مجلس خبرگان ، آن روزی که داشتند رأی می دادند . او سخت مخالفت کرد . بله آقای مکارم شيرازی سخت مخالفت کرد و گفت : امروز، روز سياه تاريخ ايران است . »
انقلاب اسلامی : بدين قرار ، موضوع پرسش و پاسخ، برعهده گرفتن رهبری مملکت بوده است که در مجلس خبرگان ، موضوع اصل ۸۷ ( که در تنظيم نهائی اصل ۱۱۰ قانون اساسی شد ) بود . بنی صدر در مقام اثبات عقيده مندی و نيز هوشمندی مکارم شيرازی قول او را در مجلس خبرگان باز گفته است . پرسش چنان تنظيم شده است که کسی نداند موضوع چه بوده و تحسين بنی صدر از موضع آن روز مکارم شيرازی تکذيب گمان برد .
تکذيب مکارم شيرازی بدين معنی است که سخن ۱۴ آبان ۵۷ و نيز مخالفت او با اختيارات « رهبر » از روی عقيده نبوده است . اين تکذيب منکر هوشمندی آن روز او نيز هست . آيا اگر وابستگی امروزش به رﮊيم نبود و وضعيت اجازه می داد، هوشمندی آن روز خويش و پيشاپيش ديدن وضعيت سياه امروز را « کذب محض » می خواند ؟
نخست ببينيم او با اختيار رهبر و ولايت فقيه بمعنای سلب حاکميت از مردم مخالفت کرده است يا خير و سپس روش تعيين راستگو از دروغگو را به اطلاع خوانندگان برسانيم :
*آيا مکارم شيرازی با اختياری که به رهبر داده شده بود، مخالفت کرد يا خير و موافق حاکميت مردم بود يا نه ؟
در پاسخ خود، گفته است : « خوشبختانه تمام مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی چاپ و منتشر شده است و دروغ آن ظاهر می شود. » اشاره او، به « صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهائی قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران » در سه جلد است که در آذر ۱۳۶۴ انتشار يافته است . مکارم شيرازی خوب می داند که « مشروح مذاکرات » بعد از استقرار استبداد مطلقه خمينی، توسط مأموران او ، تنظيم و انتشار يافته است . به ترتيبی که خواننده ای که حوصله کند و ۳ جلد کتاب را بخواند، نتواند از مخالفت با ولايت فقيه و دلايل جدی اين مخالفت اثری پيدا کند . صورت جلسات از صافی رد شده و آنگاه تنظيم شده اند . با وجود اين ، سخنان صريح مکارم شيرازی در مخالفت صريح با اختيار رهبر و موافقت صريح او با ولايت جمهور مردم آمده است ( جلد دوم صفحات ۱۱۱۳ و ۱۱۱۴ )
مکارم شيرازی در مقدمه کوتاهی توضيح می دهد « من با وجودی که سابقه صحبت کردن خيلی زياد دارم ولی فکر کردم در اين اصل سرنوشت ساز منحرف از مسير نشوم و آن سخنانی که دارم بنويسم ». در آغاز ، نمايندگان همهمه می کنند . سخنی که موجب هياهوی نمايندگان شده است درج نيست . نايب رئيس ( بهشتی ) « از دوستان خواهش می کنم نظم جلسه را رعايت کنند . » مکارم شيرازی سخن خويش را آغاز می کند : « بنده مطالبی يادداشت کرده ام که بخوانم . اگر اجازه می دهيد، می خوانم . چون به عقيده من سرنوشت قانون اساسی به اين اصل وابسته است » ( همهمه نمايندگان ) . اينک بر مکارم شيرازی است بگويد ، در آغاز ، چه جمله را اظهار کرده است که موجب همهمه نمايندگان شده است و اين همهمه مدتی ادامه يافته است ؟ :
نايب رئيس : بارديگر خواهش می کنم نظم جلسه را رعايت کنيد . آقای مکارم ادامه بدهيد .
مکارم شيرازی : اگر حوصله بفرمائيد و تا آخر گوش بدهيد خواهيد ديد اين مطالب ، مطالب بدی نيست و من بی حساب و بی گدار به آب نمی زنم و صحبت نمی کنم .
هاشمی نژاد : اکثريت دوستان معتقدند که اين سخنرانی ايشان سوء اثر دارد .
مکارم شيرازی : نخوانم ؟ چشم ، اگر اجازه نمی دهيد نمی خوانم . من به نظر شما و اکثريت احترام می گذارم ( عده از نمايندگان : بخوانيد آقا، بخوانيد ) . »
در اين جمله ، او خود از اکثريت مجلس نمی داند . از اقليت مخالف اصل ۱۱۰ می داند . اما او چه گفت که اکثريت مجلس ، هنوز شروع نشده، سخنرانی او را مضر تشخيص داد ؟ اگر مکارم شيرازی سخنی که اکثريت موافق اصل ۱۱۰ را برآن داشته بود مانع از نطق او شوند، چرا پيشاپيش با نطق او مخالفت می کردند ؟ باز برعهده مکارم است بگويد آن جمله چه بوده است .
سخنان او ما را از اعتراف او به گفتن آن جمله بی نياز می کند . زيرا ، در متنی که می خواند همان معنی را باز می گويد :
« من اين اصل را يک اصل سرنوشت ساز می دانم . من فکر می کنم اگر اين اصل به همين صورت تصويب شود ، آينده قانون اساسی در خطر است . آينده انقلاب و آينده خون شهيدان در خطر است و چيزی نمی گذرد که فاتحه بقيه اصول مفيد و سازنده اين قانون نيز خوانده خواهد شد . به همين دليل، سکوت را جايز نمی بينم . عزيزان و سروران من، دلايل خودم را می گويم و از شما تقاضا دارم اين اصل را اصلاح کنيد و مورد تجديد نظر قرار دهيد . اما دلايل مخالفت من با اين بند ( فرماندهی کل قوا ) پنچ چيز است . »
در بند سوم مخالفت خود می گويد : « اين اصل که نوشته شده با همين شکل و صورت ، در دنيای امروز اصلا قابل اجرا نيست و بزرگ ترين دليل عدم صحت يک قانون قابل اجرا نبودن آنست . درست فکر کنيد دشمن در داخل و خارج ما را متهم به استبداد می کند ( يکی از نمايندگان، نگوئيد استبداد بگوئيد حکومت فردی ) و ما را مخالف حاکميت ملت معرفی می کند . بهمين دليل، امام برای خلع سلاح دشمن، دائما می کوشد کار مردم را به وسيله خود مردم انجام دهد . اما اين ماده از قانون می گويد همه سرنخها به دست ما است . اين بهترين دست آويز برای دشمن است . آنها با همين سند خواهند گفت : عده ای از علمای دينی در مجلس خبرگان نشستند و يک قانون اساسی که پايه های حکومت خودشان را تثبيت می کرد ، نوشتند و رفتند . شما را به خدا قسم اين کار را نکنيد . شما را به خدا قسم اين کار را نکنيد . امروز ممکن است مردم چيزی نگويند اما فردا اين قانون را کنار خواهند گذارد . بخدا اين به صلاح اسلام نيست . به صلاح انقلاب نيست . ما حاکميت ملت را در اصول گذشته تصويب کرده ايم کاری نکنيم که حاکميت مردم يک شير بی يال و دم و سر و اشکم شود . » ( خط کشی ها زير جمله ها از ما هستند ).
بدين سان، بنا بر متنی که مکارم شيرازی بدان استناد کرده است، تکذيب امروز او کذب محض و آنچه بنی صدر از قول او گفته است، راست محض است . بنا بر متن، مکارم شيرازی آينده اسلام و انقلاب و ... را نيز نه تاريک که در خطر ديده است . اصل ۱۱۰ را ناقض حاکميت مردم و بی يال و دم و سر و اشکم گرداندن آن توصيف کرده است . سخنانش در مجلس خبرگان با نظر ۱۴ بهمن ۵۷ او سازگاری و با پيروی امروز او از « ولايت مطلقه فقيه » ناسازگار است . تناقض نظر او در دوران انقلاب و مجلس خبرگان با نظر امروز او، يکی از چند محکی است که در شناسائی دروغگو از راست گو بکار می آيد . در حقيقت، اگر امروز او سخن ديروز خود را تکذيب می کند ، دليلی جز اين ندارد که بنا بر فتوای خود او، مرجع می بايد اتقی و اعدل مجتهدان باشد . حال اگر مردم بدانند او در مجلس کشور خطری را پيش بينی کرده است که واقعيت پيدا کرده و با وجود آن، طرفدار « رهبر» ی چون خامنه ايست ، نه تنها او را اتقی و اعدل نخواند شمرد، بلکه در شمار فاسق ترين ها و قدرت ستا ترين ها خواهند دانست . او می توانست از مزايای مرجع دولتی شدن چشم بپوشد و کسی بماند که اين روزگار سياه را پيش بينی کردن و نسبت به آن هشدار داده بود . امروز ، بحق هوشمند ترين و اتقی و اعدل روحانيان و مرجع علی الاطلاق بود .
اما بنا بر متنی که از « درس تجربه » نقل شد، بنی صدر در مقام ابراز حسن نيست ، به استناد مخالفت مکارم شيرازی با اصل ۱۱۰ ، احتمال زياد می داد او از روی عقيده سخن گفته است . آنچه بنی صدر گفته است نه با نظر او در ۱۴ آبان ۵۷ و نه با مخالفت او با اين اصل در مجلس خبرگان تناقض ندارد . دليلی هم برای اينکه به دروغ قولی را به مکارم شيرازی نسبت دهد نداشت . اما تکذيب امروز مکارم شيرازی تصديق چند امر است :
۱ – نه در ۱۴ آبان ۵۷ و نه در مجلس خبرگان از راه عقيده سخن نگفته است . چون کسی نبوده است که بی گدار به آب بزند در مقام واکنش نسبت به افکار عمومی آن روز ، اظهار نظر کرده است . امروز افکار عمومی بکار نمی آيند. مردم صحنه سياست را ترک گفته اند و او در واکنش به قدرت حاکم، طرفدار ولايت مطلقه فقيه شده است . هرچند احتمال می رود تکذيب نوشته آذری قمی – که ربطی به او ندارد - می تواند روزی دليل مخالفت خود با ولايت مطلقه فقيه به قلم آورد .
advertisement@gooya.com |
|
۲ – وقتی فلسفه راهنما ، فلسفه ارسطو و روش راهنما، منطق صوری می شود، دروغ گفتن و بنا بر توقع قدرت، تغيير رأی دادن ، روش دين سالاران می شود . از اين رو است که خمينی نيز روان دروغ می گفت و بی پرده می گفت : امروز حرفی را می زنم و اگر لازم شد، فردا خلاف آن را می گويم .
۳ - روش عمومی عقل قدرتمدار تخريب است . با فلسفه ارسطو که فلسفه قدرتمداری است و با منطق او که بکار فريب می آيد، عقل قدرتمدار جز تخريب نمی تواند و نمی کند : پرسش و پاسخ حميد احمدی و بنی صدر ، بنا بر ستودن مکارم شيرازی و باورمند خواندن او است . اما در تهيه تکذيب نامه مکارم شيرازی، بنا بر تخريب بنی صدر و پاداش نيکی او را با بدی دادن ، آنهم از راه دروغی بس فاحش .
* تکذيب نوشته آذری قمی از سوی مکارم شيرازی :
مکارم شيرازی لازم ديده است تکذيب که آذری قمی ننوشته است که ولی فقيه می تواند توحيد را نيز تعطيل کند . اين تکذيب نيز دورغی فاحش است . زيرا . آذری قمی ( رسالت ۱۹ تير ۱۳۶۸ ) نوشته است :
"ولی فقيه تنها اين نيست که صاحب اختيار بلامعارض در تصرف در اموال و نفوس مردم میباشد، بلکه اراده او حتی در توحيد و شرک ذات باریتعالی نيز موثر است و اگر بخواهد میتواند حکم تعطيل توحيد را صادر نمايد و يگانگی پروردگار را در ذات و يا در پرستش محکوم به تعطيل اعلام دارد."
دانستنی است که مهندس بازرگان و نهضت آزادی ( ۳۰ مرداد ۱۳۶۸ ) در نامه ای ۵ صفحه ای ، به گستاخی آذری قمی اعتراض کرد و از نسبت به بلاها که « حکومت فوق خدا » بر سر مردم و کشور خواهد آورد هشدار داد .
سود مکارم شيرازی در تکذيب يک حقيقت چيست ؟