روزنامه اماراتی خلیج تایمز در گزارشی پیرامون تحولات اخیر در روابط ایران و آمریکا نوشت: "در طول دو سال گذشته ایران و برنامه هسته ای این کشور در صدر برنامه های سیاست خارجی آمریکا قرار داشته است. خودداری تهران از توقف غنی سازی اورانیوم و اظهارات پیاپی احمدی نژاد درباره «محو قریب الوقوع اسرائیل از نقشه» ایران را از نگاه غرب به یک "دشمن" تبدیل کرده است.
اما اکنون ظاهراً تغییر در روابط ایران و آمریکا در حال رخ دادن است و چشم اندازهای تنش زدایی بین دو طرف، «واقعی» به نظر می رسد.
advertisement@gooya.com |
|
در حال حاضر نه تنها احمدی نژاد سخنان خوبی درباره دیپلمات های آمریکایی به زبان می آورد بلکه پیشنهادهای آمریکا نیز با واکنش مثبت تهران روبرو می شود.
شکست های آمریکا در عراق و افغانستان و ناتوانی اقتصادی آن در مسائلی چون قیمت انرژی، مسکن و بازارهای مالی علاوه بر تضعیف دلار دست دولت بوش را از پشت بسته که در غیر این صورت قطعاً شاهد جنگ علیه ایران می بودیم.
عدم تمایل مردم آمریکا برای وارد شدن به جنگی دیگر که قطعا در صورت وقوع آن قیمت های نفت به شدت افزایش خواهد یافت استفاده از گزینه نظامی را از روی میز خارج کرده است.
دولت بوش پس از سال ها تاکید بر عدم گفتگو با ایران - مگر آنکه این کشور همه تقاهاضای آمریکا را بپذیرد - اکنون به مذاکرات مستقیم با تهران رو آورده است. تصمیم اعزام ویلیام برنز، یک دیپلمات بسیار ارشد آمریکایی برای ملاقات با مذاکره کننده هسته ای ایران به وضوح نشانه تغییری راهبردی در سیاست آمریکاست.
با این حال جای سؤال وجود دارد که آیا این تصمیم، رخدادی است که تنها برای یک بار اتفاق می افتد یا اینکه سرآغاز یک سبک جدید در روابط تهران – واشنگتن است.
صحبت از اینکه شاید حتی آمریکا ماه آینده بازگشایی یک دفتر دیپلماتیک در تهران را اعلام کند که مورد استقبال ایرانی ها نیز قرار گرفته قطعا یک تغییر مسیر است. اگر بوش این کار را به انجام برساند بدون تردید ایران می تواند به یک شریک مهم آمریکا در شکل دهی خاورمیانه جدید و نوظهور تبدیل شود.
اما قبل از آنکه ایران و آمریکا عادی سازی روابط را آغاز کنند ، لازم است که هر دو طرف تصویری را که از یکدیگر در طول سال ها ساخته اند از بین ببرند.
ایران، آمریکا را به عنوان «شیطان بزرگ» و منبع همه شرارت ها در خاورمیانه توصیف کرده و آمریکا نیز به طور مکرر به ایران برچسب «حمایت کننده تروریسم و تهدیدی برای صلح جهانی» زده است.
«آزاده معاونی» خبرنگار ایرانی روز یکم ژوئن طی مقاله ای در واشنگتن پست نوشت: "شاید برای برخی آمریکایی ها تعجب آور باشد که بدانند ایران در میان کشورهای خاورمیانه دارای یکی از بیشترین جمعیت های طرفدار آمریکاست"
پژوهشگران خاورمیانه بارها به این پارادوکس سیاست خارجی آمریکا اشاره کرده اند یعنی آمریکا به دشمن اصلی مردمی تبدیل شده که نسبت به آن در خاورمیانه علاقه مندی دارند.
یک حرکت دوستانه از سوی بوش، یک سفر غافلگیرکننده به تهران از طرف رایس یا حتی هدیه دادن یک هواپیمای مسافری شش نفره به ایران می تواند مردم این کشور را بیش از پیش جذب کند.
نویسنده معتقد است: درحالی که ایرانی ها به طرفداران آمریکا تبدیل شده اند آمریکایی ها بیش از پیش به افرادی ضد ایرانی مبدل گشته اند.
اگر روابط ایران و آمریکا بهبود پیدا کند لازم و ضروری است که سیاستمداران و نظریه پردازان آمریکایی «دیو جلوه دادن» ایران را متوقف کنند و نقش مثبت آن را به رسمیت بشناسند.
آژانس های اطلاعاتی آمریکا متقاعد شده اند که ایران در سال 2003 از تلاش برای ساخت سلاح اتمی دست کشیده است. تهران در استقرار دولت جدید و برقراری دموکراسی در افغانستان به قدرت های غربی کمک کرده و با آمریکا در ایجاد ثبات در جنوب عراق و مهار شبه نظامیان شیعه در عراق همکاری داشته است.
اذعان به این واقعیت ها و کمک های مثبت ایران، مسلما افکار عمومی آمریکا را برای بهبود روابط تهران – واشنگتن آماده خواهد کرد.
تکرار این سخن که یک ایران هسته ای، تهدیدی اصلی برای جهان به شمار می رود، عامل کج اندیشی غربی ها درباره جمهوری اسلامی خواهد بود.
اتخاذ یک سیاست خارجی عاقلانه از سوی واشنگتن امکان پذیر نخواهد شد مگر آنکه این برداشت اشتباه از تفکر پاک شود. ایران، تهدید نیست؛ این کشور نمی تواند تهدیدی جدی باشد.
نویسنده می افزاید: "ایران اسلامی از زمان وقوع انقلاب در سال 1979 به هیچ کشوری تجاوز نکرده است. در حالی که آمریکا در سال 2003 به عراق و اسرائیل نیز در 2006 به لبنان حمله کرده اند. هم ایران و هم آمریکا اکنون دارای یک فرصت استثنایی برای تغییر سرنوشت دوجانبه شان هستند، آیا آنها این خط را در پیش می گیرند؟
نویسنده: دکتر مقتدرخان، مدیر مطالعات اسلامی در دانشگاه دلاور آمریکا و عضو موسسه سیاست اجتماعی و درک متقابل آمریکا