شنبه 19 خرداد 1386

به مناسبت سالگرد ۲۲ خرداد: تاثير درونی چهار تجمع اعتراضی بر جنبش زنان، نوشين احمدی خراسانی، زنستان

تجمع ۲۲ خرداد مقابل دانشگاه تهران: همبستگی که به واگرايی رسيد
می توان تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ (مقابل سر در دانشگاه تهران) را حاصل دو سال برگزاری نشست های «جمع هم انديشی فعالان جنبش زنان» دانست، که ما زنان از طيف های مختلف در آن جمع، گرد هم آمده بوديم تا در جهت خواسته های عمومی جنبش زنان با هماهنگی بيشتر عمل کنيم. آن جمع هم انديشی که تحت تاثير پرتوهای درخشان «اهداء جايزه نوبل صلح به شيرين عبادی» در جنبش زنان شکل گرفت، طی دو سال تداوم خود بالاخره به تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ انجاميد. تاثير بيرونی اين تجمع همانطور که گفته می شود در افکار عمومی بسيار اميدبخش بود و «روز همبستگی زنان ايران» را رغم زد.
اين تجمع به لحاظ بازخوردهای بيرونی و رسانه ای، نشانه و سمبلی برای همبستگی زنان ايران قلمداد می شد، اما به دلايلی، تاثير و پيامدهای آن بر خود فعالان جنبش زنان از جنس و جنم ديگری بود. در تجمع ۲۲ خرداد مقابل دانشگاه تهران برخوردهای خشن نيروی انتظامی بسيار محدود بود، در حد همان دقايق آغازين تجمع. در ابتدا به نظر می رسيد اين تجمع بسيار موفق است و البته همينطور هم بود اما تاثيرات آن در درازمدت (يعنی با گذشت ۲ ماه پس از آن) به تدريج بر لايه های درونی جنبش زنان آشکار شد. در واقع هر تجمع و کنش دسته جمعی، با توجه به يکسری عوامل پيش بينی پذير، و بيشمار عوامل غيرقابل پيش بينی می تواند در بلند مدت تاثيرات متفاوتی برجای بگذارد.
عوامل و نيروهای پيش بينی پذير از نظر برگزارکنندگان معمولا قبل از آغاز هر تجمعی قابل رويت يا محاسبه هستند، اما پس از برگزاری تجمع، عدم برنامه ريزی برای مديريت نيروها و انرژی های آزاده شده، و مهم تر از آن، داشتن برنامه و آمادگی برای حوادث غيرقابل پيش بينی، می تواند روند تاثيرات گوناگون آن تجمع را رقم بزند. برای نمونه پس از تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ ما شاهد روی کار آمدن دولت جديد (دولت آقای احمدی نژاد) بوديم که اين تغيير البته می توانست برای جنبش زنان کمتر مشکل ساز باشد اما به دليل فضای ايجاد شده بر اثر تبليغات انتخابات رياست جمهوری (از سوی نيروهای رقيب انتخاباتی دولت جديد) سبب شده بود اکثر نيروهای سياسی و اجتماعی دچار سردرگمی و ضعف و حتا انفعال شوند. در واقع تبليغات مرعوب کننده رقيب انتخاباتی دولت جديد هرچند به انگيزه پيروزی در انتخابات صورت گرفت اما پس از شکست رقبای دولت جديد، اين تبليغات تاثير منفعل کننده ای بر نيروهای خود آنان گذارد و آنان و ديگر نيروهای اجتماعی را از نفس انداخت.
اين ترس و وحشت ايجاد شده در دوران پس از انتخابات سبب شد که نيروهايی از جنبش زنان که بيشتر به جناح های حکومتی نزديک بودند (يا فعالانی که به وجود آنان اميد بسته بودند) با درونی کردن ترس و وحشت پس از روی کارآمدن دولت جديد، از هزينه های احتمالی حضور در جمع هايی مانند «جمع هم انديشی زنان» که ممکن بود بار ديگر تصميماتی همچون برگزاری تجمع ۲۲ خرداد از آن بيرون بيايد، بهراسند (لازم به يادآوری است که معمولا نيروهای نزديک به حاکميت از آن جايی که از اخبار درون ساختار قدرت اطلاع بيشتری دارند، واهمه آنان نيز نسبت به نيروهای بيرونی که اطلاعات دسته اول را ندارند، دو چندان است، گرچه به باور من اين اطلاعات و اخبار در بسياری از مواقع افراد را دچار «توهم» می کند و زاويه نگاه آنان را به جای «جامعه» و تحولات آن به بالا سوق داده و از واقعيت های جاری بيرون از حاکميت _ که ميدان فعاليت کنشگران است _ دور می سازد و به «اشتباه محاسبه» در عملکرد اجتماعی شان وامی دارد).
تاثير اين فضا پس از روی کار آمدن دولت جديد به همراه عدم برنامه ريزی خود ما برگزارکنندگان تجمع (به منظور مديريت راهکارهای پس از تجمع برای هدايت انرژی های آزاده شده ای که معمولا حول هر تجعمی به وجود می آيد) و نيز فشار پنهان، هوشمندانه و «نرم» نيروهای امنيتی (برخلاف برخورد خشنی که در زمان تجمع ميدان هفت تير صورت گرفت) جملگی سبب شد که انرژی های آزاد شده ناشی از تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ (که در ظاهر نشانه همبستگی و همگرايی جنبش زنان بود) به جای کاناليزه شدن اين انرژی ها در يک فعاليت مثبت و کارآمدتر به نفع جنبش، آرام آرام به انرژی منفی تبديل شود و اين تجمع را به رغم ظاهر بيرونی اش، به واگرايی درونی نيروهای جنبش زنان (يا حداقل آن بخشی که در هم انديشی دور هم جمع شده بوديم) تبديل کند. در واقع ما در تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۴، نتوانستيم پس از تجمع در روابط درونی نيز از آن انسجام و همبستگی که در بيرون رخ می نمود برخوردار شويم در نتيجه، نطفه واگرايی از همان روز اعلان فراخوان اين تجمع آغاز شد.
در واقع تجمع مقابل دانشگاه تهران، اتفاقا تجمعی بود که (برخلاف ظاهرش) به لحاظ درونی بسيار کمتر از تجمع ميدان هفت تير، برنامه ريزی شده بود و نتيجه مهم و تلخ آن برای جنبش زنان، تفرقه و واگرايی و سوء ظن بود. زيرا «برنامه ريزی» برای برگزاری تجمعات لزوما محدود به برنامه ريزی مقطعی برای تهيه پلاکارد يا نحوه برگزاری در خود آن روز يا چگونگی رفتن به محل تجمع و نشستن و برخاستن نيست، بلکه مديريت کلان برگزاری هر تجمعی (و اصلا هدف آن) به «برنامه ريزی پس از تجمع» باز می گردد که ما به درستی از پس آن برنيامديم. (مديريت کلان، در اين جا بدين معناست که چگونه می توانيم انرژی و نيروهای جديدی که در هر تجمعی جذب جنبش زنان می شوند را سامان دهی کنيم و از اين طريق چيزی به جنبش زنان بيفزاييم و توان و پتانسيل جنبش زنان را به اين طريق گسترش دهيم، يعنی همان هدف اصلی «سياست های خيابانی» که برای جذب هرچه بيشتر مخاطب برگزار می شود).

تجمع روز جهانی زن ۱۳۸۴ در پارک دانشجو: هيچکس به هيچکس
تجربه نشان داد که تجمع ۸ مارس ۱۳۸۴ در پارک دانشجو نيز، با اين که کار مشترکی بود که توسط دو بخش متفاوت از نيروهای مختلف جنبش زنان صورت گرفت (که بندرت تجربه ی همکاری با يکديگر را داشتند، در نتيجه اين همکاری لااقل می توانست نقطه اميدوارکننده برای همگرايی بيشتر باشد) اما باز هم مشاهده کرديم که برگزاری يک تجمع مشترک نتوانست فاصله ها را کم کند بلکه به اين فاصله ها افزود. البته اين امر خيلی طبيعی می نمود زيرا اين افتراق، عمدتا ناشی از فاصله و تفاوت اولويت های دو طرف قضيه بود، چرا که همگرايی آن بخشی از زنان که مسئله «زندگی روزمره» زنان برايشان در اولويت نيست بلکه مثلا برگزاری ۸ مارس به عنوان يک سنت «چپ» (نه يک کنش فمينيستی) در نظرشان مهم است، در کنار بخشی از زنان که بر «هويت فمينيستی» خود بيش از ديگر هويت های ايدئولوژيک تکيه می کنند طبعا با برگزاری يک تجمع يا يک همکاری مقطعی نمی تواند به وجود آيد.
اما در اين ميان با بهره گيری از تجربه دست و پنجه نرم کردن با کمبودها در تجمع ۲۲ خرداد مقابل دانشگاه تهران، آن بخش غيرايدئولوژيک تلاش کرد تا انرژی آزاد شده از اين تجمع را به سمت و سويی سازنده (به منظور ايجاد حرکت های نوين) هدايت کنند يعنی غير از برگزاری آن تجمع و برای تداوم همکاری و همدلی، مسيرهای تازه ای را کشف و فعال سازند به همين منظور پيشنهاد «شکايت از نيروی انتظامی به خاطر ضرب و شتم تجمع کنندگان» داده شد. اما اين پيشنهاد نيز نتوانست نيروها را کنار هم نگه دارد.
بنيادگذاشتن شکايت از نيروی انتظامی (به عنوان بدعتی تازه، متمدنانه و غيرخشونت آميز در جنبش زنان) هرچند توانست دستاورد تجمع نيم ساعته در پارک دانشجو را از يک روز و از محدوده روابط دوستانه ميان کنشگران فراتر ببرد و در حوزه کليدورهای دادگستری و نظام قضايی کشور گسترش دهد. با اين وصف مورد پذيرش آن بخش از فعالان ايدئولوژيک قرار نگرفت. اين درحالی است که طرح شکايت قانونی از خشونت های غيرقانونی يگان ويژه نيروی انتظامی می توانست برای فعالان حق طلب جنبش زنان يک موفقيت در به کار گرفتن مسيرهای متکثر بديل و پرده برداری از امکانات اجتماعی تازه و واقعی، به حساب آيد. با همه اين احوال، بخش غيرايدئولوژيک جنبش زنان، با طرح شکواييه ای به دادسرای تهران (و با وکالت شيرين عبادی و نسرين ستوده) اقدام کرد. اين حرکت هرچند به لحاظ بيرونی تاثيرات بسيار مثبتی را برای جنبش زنان به ارمغان آورد و از سوی ديگر يک «روش نوين» يعنی شکايت های قانونی از نيروهای امنيتی را در جنبش زنان باب کرد، اما به لحاظ تفاوت نگرش فعالان برگزارکننده تجمع پارک دانشجو و «کش مکش» بر سر انتساب و «به نام خود کردن» اين تجمع بين گروه ها، تاثيری را که تصور می شد در فضای درونی جنبش زنان برجای نگذاشت.
پس از برگزاری تجمع ۸ مارس ۱۳۸۴ در پارک دانشجو، اختلافات درونی جنبش زنان نه تنها حل نشد بلکه تشديد هم شد. يکی از دلايل آن هم اتفاقا غلبه اين گفتمان انتزاعی بود که گويا همه گروه های متفاوت فکری می توانند _ و بايد _ تحت يک «برنامه و روش واحد حرکت» کنند. از اين رو تلاش در جهت وحدت صوری زير يک سقف (با آن همه تفاوت ديدگاه) فقط و فقط انرژی ها را زائل می کرد. اين «وحدت کاذب» در عين حال مسبب مهجور ماندن نيروهای تازه نفسی شده بود که می توانستند تحت تاثير تجمع برگزار شده، جذب جنبش زنان شوند.
اين ايده که کليه فعالان جنبش زنان «بايد» با هم همکاری کنند در واقع پس از شکل گيری جمع هم انديشی قوت گرفته بود و با وجود آن که برخی از ما پيوسته بر اين نکته تاکيد می کرديم که اين ايده، غيرواقعی، مکانيکی و غيرضروری است، اما در واقع ساختن اهدافی غيرواقعی برای جمع هم انديشی اين «توهم» و دلخوشی را دامن زده بود، از اين رو اهداف غيرواقعی بر جمع هم انديشی تحميل می شد، اهدافی که آن را از هدف اصلی اش دور می کرد. در حقيقت، اين ايده و گفتمان «همه با هم» نه تنها اصطکاک ها را تقويت کرد بلکه سبب شد که هيچ يک از دو طيف ناهمگون (ناهمگون در روش و در نگرش) که برای تجمع ۸ مارس در پارک دانشجو گرد هم آمده بودند نتوانند از انرژی آزاد شده پس از اين تجمع به نفع گسترش فعاليت های جنبش زنان بهره ببرند و به جای توجه به اين فرصت، به دنبال ايده ايجاد «همبستگی» عددی باشند که اساسا با وجود غلبه شرايط بسته و متصلب، ديگر امکان پذير نبود. از اين رو ايده «شکايت از نيروی انتظامی» قربانی ايده همبستگی های غيرواقعی شد، يعنی ايده ای که وضعيت يا «همه با هم» يا «هيچکس با هيچکس» را به دنبال آورد.
اما تجمع ۸ مارس ۱۳۸۴ در پارک دانشجو، تاثير درونی ديگری نيز بر جنبش زنان گذاشت و آن تغيير کيفی در «جمع هم انديشی فعالان جنبش زنان» بود. در واقع از آن جايی که تجمع ۸ مارس ۱۳۸۴ با نام «جمع هم انديشی فعالان جنبش زنان» برگزار شد (و اين نخستين بار بود که از نام اين جمع برای برگزاری يک حرکت اعتراضی استفاده می شد)، فاتحه ای بود که بر پايان حيات کثرت گرای اين جمع خوانده شد، جمعی که فلسفه وجودی اش به عنوان «ايستگاه موقتی» و محلی باز به منظور يافتن متحدانی برای حرکت های خاص از ميان گروه های متفاوت فکری، و تبادل نظر و اطلاعات بين «گروه های مختلف» در جنبش زنان قرار داشت (گروه هايی که لزوما نمی توانستند و امکانپذير هم نبود تا يک کار مشترک درازمدت را تحت نام و هويت واحد انجام دهند).
در واقع ما با اقدام به اين حرکت باعث شديم که «جمع هم انديشی زنان» از يک فضای باز و متکثر که صرفا برای تبادل نظر و هماهنگی و انتقال تجربه بين گروه های مختلف زنان به وجود آمده بود به يک «گروه خاص» تقليل يابد. هرچند نمی توان پيش بينی کرد که اگر اين اتفاق رخ نمی داد آيا باز هم «جمع هم انديشی» می توانست مانند گذشته تداوم يابد؟ زيرا اگر به اين نتيجه برسيم که اين جمع، زمينه های عينی و اجتماعی اش را برای تداوم کار خود از دست داده بود بنابراين بايد بپذيريم ايجاد يک گروه خاص از دل آن، باز هم يک نقطه مثبت تلقی می شود.

تجمع ۲۲ خرداد در ميدان هفت تير: واگرايی که به همگرايی رسيد
اعتراض مدنی زنان در ميدان هفت تير تهران (در ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۵) با اين پيش فرض که پيشرفت اجتماعی، امری ناگزير نيست و به تلاش دسته جمعی و مسالمت آميز همه شهروندان احتياج دارد، انجام گرفت. برگزاری اين تجمع صلح جويانه نيز به مانند تجمع های قبلی، در راستای تداوم و گسترش «سياست خيابانی» با هدف عمومی کردن خواسته های زنان و جذب نيروهای تازه نفس (و البته در فضايی به نسبت منفعل و ترس خورده) تحقق يافت. اما به دلايل بيشمار، بازتاب بيرونی اين تجمع به عنوان واگرايی در جنبش زنان تلقی شد. اين تجمع که به رغم مخالفت گروه هايی از فعالان جنبش زنان برگزار شد، در بيرون، از همه سو مورد هجوم (فيزيکی يا انتقادهای نظری و حتا اتهام زنی) قرار گرفت. نقدهای بسياری از سوی مخالفان اين تجمع در سايت های اينترنتی منتشر شد، اما هجوم سيل آسای اين نقد ها (که گاه علنا به تخريب و اتهام زنی گرايش می يافت) در کنار هجمه فيزيکی وارد شده به برگزارکنندگان تجمع، نه فقط به جدايی و انفعال دامن نزد بلکه در «درون» جنبش زنان توانست به همگرايی بيانجامد البته اين امر مهم و سرنوشت ساز از طريق مديريت حوادث پس از تجمع به انجام رسيد و صد البته با «همکاری ناآگاهانه» نيروی های انتظامی.
در آن روزها با روی کار آمدن دولت جديد، بسياری از گروه های جنبش زنان در «لاک» خود فرو رفته بودند و انگار نمی خواستند از اين لاک بيرون بيايند يا «شرايط» را برای برگزاری تجمع مسالمت آميز آماده نمی ديدند. برخی از اصلاح طلبان نيز که خود در انتخابات شکست خورده بودند سعی داشتند گروه های زنان نزديک به خود را به اين امر قانع کنند که با توجه به شکست اصلاح طلبان بهتر است زنان هوادارشان نيز ساکت بمانند تا آنها در دوره بعد با گرفتن پست های اجرايی، شرايط را برای فعال شدن ديگرباره جنبش زنان آماده سازند. اين گفتمان البته با توجه به ترس ايجاد شده در شرايط سخت و دشوار پس از روی کار آمدن دولت جديد، تقريبا غالب شده بود و در نتيجه بخشی از نيروهای جنبش زنان را (که به اصلاح طلبان نزديکی بيشتری داشتند يا تحت تاثير گفتمان آنان خود را تعريف می کردند) عملا منفعل ساخته بود.
گروه های مختلف سياسی ديگر نيز که عمدتا جنبش زنان و لااقل گروهی از فعالان جنبش زنان را به خود وابسته می ديدند به شدت توصيه می کردند که وقتی آن ها دست از فعاليت کشيده اند بهتر است زنان شان نيز همين کار را انجام دهند و از مدل آن ها پيروی کنند. زيرا آنان با توجه به «تجربه» می دانند که وقت برگزاری تجمع های صلح جويانه و مقاومت مدنی (و پرداخت هزينه) نيست.
اما گروه هايی از زنان و مردان عدالت خواه که تصميم به برگزاری تجمع ۲۲ خرداد در ميدان هفت تير گرفته بودند (با آگاهی از هزينه های احتمالی آن)، به تجربه دريافته بودند که اتفاقا موقع مناسبی برای نشان دادن استقلال جنبش زنان از احزاب و جناح های سياسی است. و اگر برای احزاب سياسی شرايط به گونه ای است که نبايد يا نمی توانند فعاليت سياسی خود را ادامه دهند، اما زنان می توانند با رفتاری آگاهانه و مسالمت جويانه، استقلال خواسته های خود را نشان دهند و به همه بگويند که خواسته های آنان ربطی به اين دولت يا آن دولت ندارد، تا از اين طريق بتوانند خود را بازسازی کرده و فعاليت های خود را تداوم بخشند زيرا اگر قرار باشد فعاليت های جنبش زنان با فعاليت های احزاب سياسی گره بخورد اين روند نه تنها ضرباتی را به جنبش زنان وارد می کند، بلکه در آينده نيز زنان هيچ گاه به خواسته های خود نخواهند رسيد زيرا اين سايه گزينی در جنبش زنان تداوم خواهد يافت و هرگز نخواهند توانست روی پای خود بايستند. شايد تکرار و يادآوری اين نکته بديهی در آن زمان برای همگی مان اهميت داشت که: مسئله زنان هرچند از درگيری های سياسی متاثر می شود اما همه هستی جنبش زنان محدود به اين تلاطم ها نيست و اگر «جنبشی مستقل» می خواهيم پس ناگزير از پذيرش هزينه های آن نيز هستيم.
با توجه به اين فرايند طی شده می توان نتيجه گرفت که تصميم برای برگزاری تجمع ۲۲ خرداد ميدان هفت تير، به نوعی می تواند به عنوان تبلور استقلال خواهی جنبش زنان از احزاب و جناح های سياسی و درگيری های بين آنان، قلمداد شود. همچنين نشانه فراروری خواسته های زنان از «گفتمان قدرت» و ارتقاء به «ساحت زندگی روزمره» به حساب آيد. اين حرکت استقلال طلبانه در حقيقت با تجمع ۲۲ خرداد ميدان هفت تير خود را تثبيت کرد و به تدريج حق اهليت کسب کرد تا جايی که در ماه های بعد، تاثير دستاوردهای عينی اين حرکت بر زندگی روزمره کنشگران را به عنوان «ارزش» های پايدار و مورد قبول افکار عمومی، به تدريج بر ديگر لايه های جنبش زنان نيز گسترش داد. گرچه هنوز هم سخنان «پدرانه» مردان سياست را می شنويم که ندای بازگشت جنبش زنان به زير سايه خود را سر می دهند.
به هرحال تلاش برای مرزبندی استقلال خواهانه بخشی از نيروهای جنبش زنان، تنش های بسياری آفريد. بسياری از گروه های سياسی کوشيدند تا به زنان ثابت کنند بدون چتر حمايتی آنان جنبش زنان هيچ است، آن ها به جد بنا داشتند که جلوی اين حرکت صلح آميز را سد کند. از اين رو می بينيم که به يکباره برخلاف ديگر تجمعات زنان در سال های گذشته که به هرحال دارای خاستگاه هايی در درون گروه های مختلف سياسی بود، اين بار فعالان زن متمايل به اين گروه های سياسی حاضر به همراهی نشدند و حتا گاه همراه با موضع گيری گروه سياسی خود به مخالفت های علنی و حتا ايراد اتهام های ناروا به فعالان مدافع برگزاری تجمع پرداختند. درحالی که فقط زنانی در مقابل اين گفتمان (که عمدتا از سوی مردان سياست مطرح شده بود و توسط روزنامه نگاران در افکار عمومی گسترش می يافت) مقاومت می کردند که عمدتا از خاستگاه جنبش مستقل زنان بودند.
اين گفتمان بازدارنده در جهت تخريب فعالان مستقل و ممانعت از برگزاری تجمع ۲۲ خرداد در ميدان هفت تير، در مجموع باعث شد که برگزاری اين تجمع از نگاه بسياری کسان، به عنوان واگرايی کامل جنبش زنان به نمايش درآمد. هرچند به راستی در ابتدا اين واگرايی رخ می نمود اما به عکس اين نمادپردازی های اغراق آميز، اتفاقا تجمع ۲۲ خرداد باعث انسجام کامل نيروهای فعال «در درون» جنبش زنان گرديد. در واقع اگر «به لحاظ بيرونی» تجمع ۲۲ خرداد هفت تير نشانه واگرايی و تضاد شديد جلوه کرده بود، در «درون» جنبش زنان اين تجمع سبب ساز همگرايی و فعاليت گسترش يابنده و انسجام نيروهای درونی جنبش زنان (و حتا جذب نيروهای تازه نفس) شد.
بخشی از اين موفقيت (انسجام درونی) به دليل عملکرد خشونت آميز نيروی انتظامی به دست آمد. زيرا عملکرد خشونت بار نيروی انتظامی سبب شد که برگزارکنندگان اين تجمع بيش از پيش ناچار از پشتيبانی و همبستگی و همدلی با يکديگر شوند. در واقع هنگامی که خشونت ها شدت می يابد به صورت «مقطعی» نيروهای خشونت ديده، انسجام می يابند. زيرا پناه و راه ديگری ندارند. اگر در ۲۲ خرداد سال قبل (مقابل دانشگاه تهران) سياست های نرم، پنهان و هوشمندانه نيروهای امنيتی تاثير واگرايانه بر ادامه فعاليت های بعدی جنبش زنان گذاشت، ولی عملکرد خشونت آميز و عريان نيروی انتظامی در ميدان هفت تير باعث انسجام هرچه بيشتر فعالان جنبش زنان(چه موافقان و چه مخالفان اين تجمع ) شد. اما اين انسجام اوليه که معمولا ناپايدار و «مقطعی» باقی می ماند با مديريت زنانه ی فعالان اين تجمع، طی ماه های بعد، به مسيری هدايت شد که تداوم اين همگرايی مقطعی را تثبيت کرد و به وسيله کمپين يک ميليون امضاء، استمرار بخشيد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

تولد «کمپين يک ميليون امضاء برای تغيير قوانين تبعيض آميز» که عمدتا از سوی برگزارکنندگان تجمع ۲۲ خرداد ميدان هفت تير، مطرح و آغاز شد سبب گرديد انرژی آزاد شده ناشی از تجمع را به کانالی هدايت کند که به يک دستاورد بزرگ و «دنباله دار» برای جنبش حق خواهانه زنان بيانجامد (به نظرم می توانيم اميدوار باشيم که اين مدل تازه و نوين مبارزه مدنی يعنی گفتگوی چهره به چهره تا دهه های آينده، به جهش های گوناگون خود ادامه دهد).
در واقع هرچند در بيرون، تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ نشانه بی برنامگی جلوه کرده بود اما در درون، اصلا چنين نبود. زيرا در نگاه بعضی کسان «برنامه داشتن» صرفا به معنای برگزاری «درست» خود روز تجمع قلمداد می شود در صورتی که برگزاری «درست» و بی نقص يک تجمع اعتراضی توسط هيچ گروهی (حتا با هزاران برنامه ريزی دقيق و از پيش تدارک شده) در فضايی «مملو از غبار لزج امنيتی» و جو ارعاب و تهديد، اصولا امکان پذير نيست. با اين حال، انبوه برگزارکنندگان در يک پروسه درازمدت به همان منتقدان، ثابت کردند که تجمع ميدان هفت از تمامی تجمعات پيش از خود اتفاقا از برنامه ريزی آگاهانه و منسجم تری برخوردار بوده است.
به هرحال گروه های تجمع کننده در ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ در ميدان هفت تير با همراهی و حمايت جنبش دانشجويی و حضور نيروهای تازه نفس (نسل پنجمی ها) که به جنبش زنان وارد شده بودند بالاخره توانستند انرژی آزاد شده حاصل از آن تجمع را به نيرويی سازنده در کمپين يک ميليون امضاء مبدل کنند. مديريت و برنامه ريزی شان نسبت به تجمع های سال های پيش، از نقايص کمتری برخوردار بود، و بسيار بهتر از سال های گذشته توانستند مشکلات و پيچيدگی ها را هضم کنند.
در واقع اگر در تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ مقابل دانشگاه تهران و بی برنامگی مان پس از تجمع (به دليل نداشتن تجربه) باعث شد که برخی از نيروهايی که در آن تجمع حضور يافته بودند نتوانند به بدنه جنبش زنان جذب شوند و يا آن هايی که در شهرستان ها نام شان را پای فراخوان گذاشته بودند به خاطر هزينه های ناشی از فشارهای بعدی و پنهان نيروهای حافظ نظم موجود، از آن به بعد در فعاليت های جنبش زنان شريک نشدند و به قول معروف «پا پس کشيدند»، اما در سالروز تجمع ۲۲ خرداد در ميدان هفت تير، اکثر کسانی که هزينه پرداختند، با تبديل هزينه هايشان به دستاوردی اجتماعی و گسترده تر (کمپين يک ميليون امضاء)، مشتاق تر به فعاليت و مشارکت داوطلبانه در پهنه جنبش زنان ادامه دادند.
اما اين تنها تاثير نبود، زيرا کسب همين دستاوردها از اين تجمع باعث شد که نيروهای مختلف در درون جنبش زنان (که حتا مخالف برگزاری اين تجمع بودند)، با توجه به انعکاس بسيار وسيعی که برگزاری اين تجمع تاريخی و هزينه پردازی بخشا آگاهانه مدافعان حقوق برابر، در افکار عمومی پيدا کرد، آن ها نيز توانستند نيرو بگيرند و بار ديگر با شادابی و اميد به تحقق خواسته های انسانی و حداقلی شان، خود را بازسازی کنند. جمع هايی نيز که در «لاک» خود فرو رفته بودند همگی پس از سالروز ۲۲ خرداد ميدان هفت تير و طرح شدن گسترده بحث زنان در عرصه عمومی و رسانه ها، خوشبختانه در گروه ها و کمپين های گوناگون فعال شدند، وب سايت هايشان دوباره فعال شد، و برخی از آن ها بار ديگر قلم به دست گرفتند. در واقع فرياد استقلال خواهی گروه هايی از جنبش زنان که با تحمل درد تهمت و رنج فراوان در ميدان هفت تير اتفاق افتاد _ درد و رنجی که هر نوع استقلال طلبی (چه به صورت فردی و چه جمعی) معمولا با آن مواجه می شود _ اما با مديريت پس از تجمع، اين استقلال خواهی به بار نشست يعنی باعث شد گروه های ديگر نيز اعتماد به نفس دوباره ای بيابند و استقلال خواهی جنبش زنان را به رسميت بشناسند و به اين طريق گروه های خود را بازسازی کنند.
در اين فرايند زندگی ساز بود که مشاهده کرديم چندين و چند گروه منسجم و همگرا به وجود آمد و همان کسانی که سال قبل اين ايده را نمی پذيرفتند که: «به راستی ضرورتی وجود ندارد که طيف های بسيار متنوع با توجه به شرايط سخت اجتماعی، همگی شان لزوما زير يک سقف گرد هم آيند، بلکه گروه هايی که همگراتر هستند می توانند با يکديگر همکاری و مشارکت کنند و به اين طريق «هم انديشی های مختلف از طيف های متفاوت» ايجاد شود که همديگر را تکميل می کنند» سرانجام آن ايده را طی پروسه ای که شرح آن رفت، پذيرفتند. چنين بود که فضای سردرگمی و انفعال با تکانه عظيم ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ در ميدان هفت تير شکسته شد و بار ديگر جريان های مختلف جنبش زنان به صورت نيروهای مستقل اما همگرا، جان دوباره گرفتند.

تجمع روز جهانی زن در ميدان بهارستان: تثبيت موقعيت فعالان جوان در جنبش زنان
اما آخرين تجمع اعتراضی جنبش زنان در سال گذشته (۱۳۸۵) برگزاری تجمع ۸ مارس (روز جهانی زن) در ميدان بهارستان بود. که خود تحولی مثبت در مديريت و راهبری جنبش زنان ايجاد کرد. بازتاب بيرونی اين تجمع البته بسيار محدود بود زيرا يک هفته پيش از آن (در ۱۳ اسفند) دستگيری گسترده ۳۳ نفر از فعالان جنبش زنان در مقابل دادگاه انقلاب اتفاق افتاده بود. اما به لحاظ تاثير مثبت و ماندگار آن در روابط درونی جنبش زنان بسيار گسترده و پر برکت بود. در واقع اين تجمع به دليل عدم حضور «سابقه دارترها»ی جنبش زنان، فضای کثرت گرا و باز را برای کنشگران مستقل، تازه نفس و جوان جنبش زنان (جوان چه به لحاظ سنی و چه به لحاظ سابقه کمتر در جنبش زنان) ايجاد کرد. در واقع ايجاد اين فضای آزاد و رها از سايه «تجربه دارترها» (که عمدتا در زندان بودند يا در بيرون از زندان مخالف برگزاری اين تجمع بودند) باعث آزادی عمل فعالان جوان و کمتر شناخته شده جنبش زنان شد و آنان توانستند تصميم گيری، مديريت و اجرای اين تجمع را خود به نحو احسنت برعهده بگيرند، و به رغم فضای خشن و امنيتی، با موفقيت بی سابقه ای به سرانجام رسانند.
انگار در بعضی مواقع، «غيبت»، بهتر از حضور می تواند تاثير مثبت داشته باشد زيرا مشاهده کرديم که تجمع ۸ مارس ميدان بهارستان که در غيبت سابقه دارترها برگزار شد «نقطه عطفی» بود برای حضور موثر فعالان جوان يا کمتر شناخته شده جنبش زنان، در نتيجه به تثبيت جايگاه اين نيروهای جديدتر جنبش زنان منجر شد. زيرا اين نيروهای تازه نفس، به رغم حاکميت فضای غبارآلود و سردرگم (ناشی از زندانی شدن ناگهانی ۳۳ تن از فعالان جنبش زنان)، با عزمی راسخ و پايداری در خور تحسين، و صد البته تشخيص درست «نياز زمان»، موفق شدند تجمع مسالمت آميز و مدنی را با بسيج نيروهای مختلف، در ميدان بهارستان تهران سازمان دهند، تجمعی که به نظر من در آن شرايط بعيد می نمود که از عهده «سابقه دارتر» برآيد.
موفقيت در برگزاری تجمع صلح جويانه ميدان بهارستان همچنين باعث شد که اين بخش تازه نفس از جنبش زنان اعتماد به نفس بگيرد و نقش موثر خود را در جنبش زنان تثبيت کند. اين البته اتفاق مبارکی بود که جنبش زنان را هرچه گسترده تر کرد و باعث جذب هرچه بيشتر نيروهای جوان به جنبش زنان شد.

سخن آخر
در اين نوشته سعی کردم که تاثير تجمع های مسالمت آميز زنان در دو ساله اخير را در انسجام يا عدم انسجام درونی جنبش زنان به طور موجز و مختصر مورد مطالعه قرار دهم. زيرا در بررسی کنش های جمعی و اعتراضی، بحث شيوه برگزاری تجمع و تاثير آن در عرصه عمومی، فقط يک بخش قضيه است بخش ديگر اما، بخش ديگر، تاثيرات درونی چنين حرکت هايی بر روابط درونی جنبش زنان است.
در اين نوشته، همچنين تلاش کردم تا نشان دهم هر تجمعی فارغ از تاثيرات بيرونی آن (که به نظرم هر کدام از اين تجمعات تاثير شگرف خود را بر اعتلای جنبش زنان گذاشته اند) اما با توجه به عوامل و حوادث پيش بينی ناپذير و گفتمان های ايجاد شده پس از برگزاری آن ها، حامل تاثيرات متفاوتی «بر خود کنشگران جنبش زنان» بوده اند، در نتيجه، بررسی اين موضوع ما را به اين بصيرت مجهز می کند که در آينده، بهتر بتوانيم از فرصت های ناب و شايسته ای که تجمع های مسالمت آميز (که با دشواری و صرف هزينه های بسيار صورت می گيرد) و در اختيار کنشگران جنبش زنان قرار می دهد، بهره ببريم.
و سرانجام، تکرار اين نکته شايد ضروری باشد که خود من به عنوان يکی از اعضای جنبش زنان که کم و بيش در تصميم گيری ها و برگزاری تمامی اين تجمعات حضور داشته ام، بی شک خود را در بروز اشکالات و نقايص ذکر شده مقصر و سهيم می دانم و از اين رو اميدوارم موارد ذکر شده، برای هيچ يک از ياران جنبش زنان سوء تفاهم به وجود نياورد.

Copyright: gooya.com 2016